من و راهیان نور و سید میلاد
من و راهیان نور و سید میلاد
خاطره ای از ظلمت تا نور دختری که شهید سید میلاد مصطفوی تمام وجودش را دگرگون کرد
تو راهیان نور بودیم
راوی تعریف می کرد
راوی می گفت یه شهیدی بود همه چی داشت
آپارتمان چهار طبقه به نام خودش داشت
ماشین داشت
کار داشت
مهندس بود
تحصیلات داشت
خانواده سرشناس داشت
همه چی رو گذاشت و رفت
من فقط نگاه می کردم تو دلم می گفتم مگه میشه
راوی ادامه داد سرش رو از پیکرش جدا کردند
من دلم شکست
راوی گفت دستاشو بریدند
من گریه کردم
راوی گفت پاهاشو بریدند
من هق هق می زدم
راوی گفت بدنش چند روز رو خاکها موند😭😭
من خاک می ریختم رو سر خودم😭
راوی گفت....گفت .....گفت....
من فقط ضجه می زدم
با خودم می گفتم خاک بریز رو سرت بریز
اون برای تو رفت
برای موندن تو
بعد از راهیان اومدیم همدان
من اصلا همدانی نیستم
خوابگاهی ام
نمی دونم چی شد ولی خودم رو سر مزار آقا سید میلاد مصطفوی دیدم
من بودم و سید میلاد بود و سکوت مزار
من سرم رو مزار بود....
سید غلط کردم
سید غلط کردم که تا امروز بی حجاب بودم
سید غلط کردم که تو عروسیها رقصیدم
سید غلط کردم که با نامحرم دست دادم
سید غلط کردم که با همکلاسیهام شوخی های زننده داشتم
سید غلط کردم که ....
من بودم و سکوت مزار و اشک
سید قول می دم دیگه دلت رو نلرزونم
سید قول می دم انسان باشم
قول می دم راهم امام زمانی باشه
.... و خدا اراده ای نصیبم کرد که قوی شدم در برابر منجلابی که گرفتارش بودم و نجاتم داد
دوستان
شهید مدافع حرم سید میلاد مصطفوی زنده بودنش رو با تک تک سلولهام احساس کردم
در این حد بگم من رو از لجن به گلزار بهشتی رسوند
به فدای لب عطشان حسین
ارسالی مخاطبان
کانال شهید مدافع حرم
پهلوان آقا سید میلاد مصطفوی
@ShahidMiladMostafavi
- ۹۵/۱۰/۲۳