«مینی رزمنده» ای که مدافع حرم شد
به گزارش سرویس مقاومت جام نیـوز، «مینی رزمنده» لقبی بود که در دوران دفاع مقدس به شهید محمود هاشمی داده بودند. رزمندهای که با وجود سن کمش رفت تا خود را به قواره یک مدافع اسلام ناب محمدی برساند. «مینی رزمنده» سالها بعد هم بار سفر بست. رفت تا این بار هم مدافع حرم و اسلام شود. ... شهید مدافع حرم محمود هاشمی یکی از همان سربازان گمنامی بود که شهرت را در شهادت جست. سربازی امام زمان هم برای مردان مدافع حرم عالمی دارد. تکتیراندازی که با 15گلوله 14 داعشی را هلاک کرد و در آخرین لحظات شلیکش آسمانی شد. آنچه در پی میآید روایتی است از زبان بتول محمدی، از سالها زندگی تا شهادت همراه زندگیاش شهید مدافع حرم محمود هاشمی.
خانم محمدی! شهید هاشمی چه زمانی به خواستگاری شما آمدند و چگونه با ایشان آشنا شدید؟
من بتول محمدی هستم متولد فروردین ماه 1355 اهل قم. من و همسرم بعد از معرفی و وساطت خواهر ایشان با هم آشنا شدیم و در 15 بهمن ماه سال 1371ازدواج کردیم. ایشان نظامی بودند و در سپاه پاسداران خدمت میکردند. آقامحمود متولد 17 بهمن ماه 1350بود. ایشان از همان سنین نوجوانی یعنی زمانی که 14 سال بیشتر نداشتند راهی میدان نبرد علیه کفار و دفاع از اسلام در جبهههای حق علیه باطل شدند.
بنابر این شما از همان ابتدا میدانستید که با یک فرد مجاهد ازدواج میکنید که لباس رزم بر تن دارد؟
بله کاملاً درست است. آن زمان محمود به صورت بسیجی در جبهههای جنگ تحمیلی حاضر شده بود. در مدت حضورش چندین بار مجروح شده بود و بعد از بهبودی دوباره راهی جبهه شده بود. از همان ابتدای آشناییمان به من گفتند که شغل سختی دارند و امکان دارد زمانهای زیادی را به مأموریت بروند. محمود از همان ابتدا آرزوی شهادت داشت. من میدانستم که با یک مجاهد خستگیناپذیر ازدواج میکنم که جهاد برایش یک تکلیف است نه یک حرفه و شغل. عاشقانه خدمتکرد تا اینکه بازنشسته شد اما بعد از بازنشستگی هم برای خدمت آرام و قرار نداشت.
پس بعد از بازنشستگی هم همچنان فعالیت داشتند.
روحیه آقامحمود اینگونه بود. با وجود اینکه بازنشسته شده بود اما همچنان در زمانهای گوناگون در زمینههای مختلف مانند آموزش بسیجیان، برگزاری اردوهای راهیان نور، آموزش تخصصی سلاح و غیره شرکت داشتند. ایشان در زمینه ورزش هم در رشتههای مختلف با سپاه و بسیج همکاری داشت و حتی به عنوان یکی از بهترین بازیکنان تیم بازنشستگان نیروهای مسلح استان قم شناخته و برگزیده شده بود.
چند سال با هم زندگی کردید؟
من و محمود 23 سال با هم زندگی کردیم. حاصل زندگی ما هم دو فرزند دختر است. دختر بزرگم، هانیه که متولد 1373 هستند و فاطمه دختر کوچکم متولد 1383 است.
از شاخصههای شهید در مدت زندگیتان برایمان بگویید. به نظر شما چطور شد که ایشان لایق مدافع حرم شدن و شهادت در این راه شدند؟
یکی از این ویژگیها نماز اول وقت ایشان است که در همه جا به آن توجه ویژهای داشتند. در خاطرهای که در مأموریت داشتند و در دستنوشتههای ایشان خواندم این بود که در حال نبرد یادشان میافتد که نماز اول وقتشان را به جا نیاوردند و اگر الان به شهادت برسند بینماز شهید شدهاند. از این روبه عقب برمیگردند و در حال دویدن نمازشان را زبانی میخوانند و بعد از انجام مأموریت نمازشان را مجدداً به جا میآورند. از دیگر ویژگیهای ایشان میتوانم به صله رحم و دید و بازدید از بستگان اشاره کنم. محمود سعی میکرد به بهانههای مختلف بستگان را دور هم جمع کند. تمام تلاش خود را میکرد تا گره از مشکلات مردم و دوستان باز کند. بسیار مردمدار بود. منش او به این گونه بود که تکیهگاه محکمی برای دوستان و بستگان و مردم بود. محمود رزمندهای شجاع و نترس بود.
بچهها مشتاق شنیدن خاطرات دوران دفاع مقدس پدرشان بودند؟
بله، محمود همیشه از خاطرات جنگ به گونهای برای ما تعریف میکردند که ما مشتاق بیشتر شنیدن میشدیم. ایشان بیشتر اتفاقات خندهدار و شاد را برای بچهها تعریف میکردند، برای همین این خاطرات برای بچهها ناراحتکننده و خستهکننده نبود و مشتاقانه پای حرفها و خاطرات پدر مینشستند.
یکی از خاطرات جالبی که آقامحمود همواره برای ما تعریف میکردند این بود که در زمان جنگ فرماندهان به خاطر اینکه سن و سال کمی داشت و ریز نقش بود به ایشان لقب «مینیرزمنده» داده بودند. هنوز هم خیلیها محمود را با لقب همان دوران یعنی مینی رزمنده میشناسند.
ایشان از همرزمان شهیدش یاد میکرد، دلتنگی برای رفقا و...؟
بله، چند تن از رفقای صمیمی آقامحمود سال 1390 در جبهههای شمالغرب سردشت به شهادت رسیدند.
ایشان بعداز شهادت دوستانش یک اتاق برای خودش ساخت و این اتاق را پرکرد از عکس شهدا. بیشتر زمان خودشان را در خانه در این اتاق میگذراند و مداحی گوش میکرد. همه نگرانی من این بود که خدای ناکرده افسرده نشود که به لطف خدا توانستند با فقدان دوستانشان کنار بیایند و دوباره خودشان را پیدا کردند.
- ۹۵/۰۳/۰۳