مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)

در این وبلاگ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) معرفی می شوند.

مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)

در این وبلاگ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) معرفی می شوند.

در این وبلاگ سعی می شود با معرفی شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س)، گوشه ای از رشادت های این غیور مردان به تصویر کشیده شود.

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

همیشه آرزو داشتن روے شناسنامه ام مهر شهادت بخورد

سه شنبه, ۱۰ مرداد ۱۳۹۶، ۰۷:۴۱ ب.ظ


سلام رفقا

عباس آبیارے هستم.

۸دے ماه ۷۰در تهران به دنیا آمدم و از ۲ سالگی با تمام سلاح هاے انفرادے و گروهی با کمک پدر عزیزم آشنایی پیدا کردم 

خیلی زیاد روحیه جهادے و مبارزه در راه خدا رو داشتم.

ارادت خاصی به شهدا داشتم خصوصا شهید بابایی شهید کشوری  شهید کلهر .

همیشه نمازم را اول وقت میخواندم و تا جایی که امکان داشت امر به معروف میکردم.

بسیار غیرتی بودم مخصوصا روے حرم اهل بیت.

با جذبه بودم ولی خوشرو و کم حرف.

از  ۱۰ سالگی عضو بسیج دانش آموزے شدم و بعد از دو سال عضو پایگاه مسجد امام جعفر صادق(ع) ، یک بسیجی نمونه و فعال بودم ، رفقا در بسیاری از مأموریت هاے بسیج شرکت کردم از جمله فتنه۸۸و...

در گردان عملیاتی امام حسین(ع)شهریار مشغول بودم.

دیپلم معمارے و تجربی را گرفتم ولی دانشگاه شرکت نکردم 

سرباز گمنام امام زمان (عج) بودم

راستی رفقا در رشته هاے هاپکید و جدو و کونگ فو فعالیت داشتم و چند سالی استادے کردم . عاشق رشته هاے ورزشی بودم و خداوند کمکم کرد تا به خواستم که مقام اول کشورے بود چند بارے برسم.

از ۲۱ سالگی مشتاق بودم که براے دفاع از حرم به سوریه برم ولی چون تک پسر بودم و پدرم جانباز ۸سال دفاع مقدس بود مرا نمیبردند.

بعد از ۳سال تلاش به حرم امام حسین(ع)و حضرت عباس پناه بردم و از ایشان کمک خواستم و نذر کردم تا زمانی که پایم به حرم خانوم زینب نرسد آب به لبانم نزنم

فدای لبان تشنه اربابم حسین که نذرم را قبول کرد.

فرداے روزے که از کربلا برگشتم پدر عزیزم مرا همراه خود براے آموزش به پادگان برد و در کنار پدر بزرگوارم آموزش دیدم و بعد از یک ماه در تاریخ ۱۲ دے ماه ۹۴ساعت ۱۱ظهر تماس گرفتند که سریع به محل گفته شده بروم 

بهترین لحظه عمرم بود از خوشحالی پریدم  و سریع غسل شهادت کردم و راه افتادم

یک شب در دانشگاه امام حسین در قرنطینه بودم وسرانجام در ۱۳دے ماه ۹۴به سوریه اعزام شدم

۱۹دے ماه خواب حضرت زینب(س)را دیدم که مرا پسرم خطاب کرد و همراه خود در نور مرا برد.

همیشه آرزو داشتن روے شناسنامه ام مهر شهادت بخورد که خداوند مهربان در ۲۱ دے ماه ۹۴مرا به این آرزو رساند

پیکرم در سوریه ماند و بعد از ۵ماه و ۱۴ روز قسمتی از پیکرم به آغوش ملت شریف ایران برگشت

و در ۷تیر ماه مصادف با شهادت امام علی(ع)به خاک سپرده شدم

رفقا حواسمون بهتون هست ، ما زنده ایم...

یا علی مدد

@mashgheh_eshgh

  • خادم اهل بیت (ع)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">