پدرم! جاودانگی ات مبارک.
خاطره دختر شهید
(زهرا مختاربند)
پدرم همیشه در آخر پیامهایش برایم مینوشت: دخترم برایم دعا کن! میدانستم از خدا چه میخواهد و میدانستم که خدا روزی دعایش را مستجاب میکند و ایشان شهید خواهد شد. حتی گاهی به این فکر میکردم که وقتی خبر شهادتشان را شنیدم، چه بگویم و یا چه کاری انجام دهم.
این ماههای آخر، خیلی تغییر کرده بودند. چندین بار، لطافت خاصی که در رفتارشان ایجاد شده بود را میدیدم، دلم میلرزید که نکند اینبار دفعهی آخری باشد که میبینمشان. میدانستم دارند به شهادت نزدیک میشوند، اما همیشه مصمم از راهی که انتخاب کرده بودند، دفاع میکردم.
میگفتد: بزرگترین لطفی که خدا در طول زندگی به من کرده است، این بوده که توفیق دفاع از حرم حضرت زینب را نصیبم نموده است. میگفت: غیرتم اجازه نمیدهد که در خانه استراحت کنم وبشنوم که تکفیریها به حرم حضرت زینب (سلام الله علیها) نزدیکتر شدهاند.
آخرین باری که دیدمش، این شعر را زیاد
میخواند:
ما سینه زدیم، بیصدا باریدند *** از هرچه که دم زدیم، آنها دیدند
ما مدعیان صف اول بودیم *** از آخر مجلس شهدا را چیدند
چند روزی بود که حال روحی خوبی نداشتم اما صبح سهشنبه 21/7/94 که چشمهایم باز شد، احساس خیلی خوبی داشتم. وضو گرفتم و به نماز ایستادم. آنقدر حال روحی و معنویام تغییر کرده بود که چندین بار از ذهنم گذشت یعنی چه کسی برایم دعا کرده که آنقدر حال روحیام عوض شده است.
از قبل، قرار گذاشته بودیم از تهران به قم برویم و من خوشحال بودم که بابا را بعد از دو ماه دوری دوباره میبینم. چون گفته بودند سعی میکنم اوایل محرم به ایران برگردم.
راهی قم شدیم. در طول مسیر شوهرم مدام از شهید همدانی و شهدا تعریف میکرد. کم کم شک کردم و وقتی شوهرم متوجه نبود، در اینترنت موبایل این کلمات را جستوجو کردم:
مختاربند، شهادت، سوریه.
درست حدس زده بودم، تیتر اولی که آمد این بود: سردار حمید مختاربند، معروف به ابوزهرا، به یاران شهیدش پیوست. اولین چیزی که بعد از اشک ریختن توانستم بگویم این بود:
پدرم به آرزویش رسید.
غروب روز دوشنبه بابا شهید شده بود و امروز می دانم کسی که برایم دعا کرده حتما پدر مهربانم بوده است.قبل از شهادت یا بعد از شهادتش...
بابای خوبم!می دانم که شهادت مرگ کسی را نزدیک نمی کند. شهادت مزد و پاداش خدای مهربان برای بندگانی است که درست زندگی و بندگی کرده اند. حالا دیگر وقت آن رسیده بود که کنار ما نباشی. برای همیشه افتخار می کنیم که دلاورانه از کنارمان پر کشیدی.
پدرم! جاودانگی ات مبارک.
- ۹۵/۰۷/۲۷