پدر و پسر تو عملیات بصرالحریر باهم بودن...
پدر شهید جعفری بعد از شهادت پسرش اینگونه سخن گفت :
پسرم در عشق بازی با خدا از من سبقت گرفت...او زودتر ازمن شهید شد درحالی که دیرتر از من آمده بود...
اون زمانی که از عملیات زنده برگشتیم،وقتی پدر شهید جعفری رو می دیدیم، سعی میکردیم چشممون تو چشم ایشون نیفته...سراغ فرزندشو از همه میگرفت...اونجا یاد این شعر افتادم:گلی گم کرده ام،میجویم او را...
به هر گل میرسم، می بویم او را...
تازه از همه بدتر اینکه پیکرش اونجا مونده بود...از بیقراری به خودش میپیچید و میگفت جواب خونواده رو چی بدم...
بعد از گذشت حدود یکسال...ماه گذشته، جنوب حلب، تو خط دیدمش که با انگیزه و ایمان قوی،در دل شب و پشت خاکریز که حدود 200 متر با دشمن فاصله داشتیم، ندای تکبیرش دل دشمن رو به لرزه می انداخت و تا صبح در مقابل تکفیریا رجز میخوند...
ضمنا رو جلد سر رسید فاطمیون تصویر این دو پدر و پسر نقش بسته...
ان شاالله خداوند ایشون رو برا اسلام حفظ و بر درجات فرزند شهیدشون بیافزاید...
- ۹۵/۰۲/۱۱