پلاک و انگشتر شهید مسعود عسگری
همرزم شهید مسعود عسگری:
قبل از عملیات با هم قرار گذاشته بودیم اگر مجروح یا شهید شدیم قبل از هر اقدامی لوازم مهم مثل بیسیم و
جی پی اس رو برداریم ،همینطور انگشتر و ساعت هامون. از همه چی مهمتر انگشترامون بود.
وقتی بانگ توپ٢٣بلند شد و مسعود و همرزمانش روی زمین افتادن ، رسیدم بالای سرش بیسیم و جی پی اس رو برداشتم،مسعود رو کشیدم عقب و سوار بر ماشین به سمت درمانگاه.
تو درمانگاه صحرایی با چشمانی پر اشک، یاد حرفمون افتادم ،خواستم انگشتر رو در بیارم،انگشتر رو کمی حرکت دادم اما دلم نیومد،بدنش پر از ترکش بود،همینطور دستها و انگشتان،دلم نیومد انگشتر رو به زور و از روی زخم ها در بیارم.دوباره سوار بر ماشین بعدی به سمت عقبه و قسمت شهدا برگشتیم.خیلی پیگیر انگشتر مسعود بودم ، با دعوا وارد قسمت شهدا شدم و از مسئولش پیگیر شدم، گفت :نگران نباش به دست صاحبش میرسه.
اما من همچنان نگران قولی بودم که به هم داده بودیم...
برگشتیم به ایران و وقتی انگشتر رو دست مادرشون دیدم.دلم آروم گرفت.
کانال آقا محمودرضا
- ۹۵/۰۶/۲۹