چطور همسرش را راضی کرده بود
شهید علی عابدینی
اولین باری که شهید به سوریه اعزام شدند ما برای سرکشی از خانواده های مدافعین حرم قرارشد به منزلشان برویم که جویای احوال همسر و فرزندش بشیم و اگر کاری داشتند براشون انجام بدیم.
اما همسرشهید خانه پدرشوهرشان بودند برای همین پاسدارها همه به منزل پدر شهید رفتیم.
وقتی وارد شدیم با استقبال گرم پدر و مادر بزرگوار شهید رو به رو شدیم،اما همسرشهید انگار نگرانی خاصی داشتند. شاید فکر میکرد که ما خبرشهادت علی آقا رو آوردیم، بنده خدا حق داشت آخر همه با یونیفورم نظامی رفتیم به دیدار.ما که متوجه نگرانیشان شدیم هدفمون ازاین دیدار رو بیان کردیم که کمی آروم شدند.ولی هنوز نگران بودند.ازما پرسیدن: ‼️چرا علی آقا چند روزی تماس نمیگیرن.نکنه براش اتفاقی افتاده و شما به ما نمیگین.
بعضی از خانمهای پاسدار میگن که ماموریتشون بیشتر از 2ماه و...
که ما گفتیم حالشون خوبه و 45روزه برمیگردن. که کمی آروم شدند.این داستان قبل از مجروحیت علی جان بود.
حالا من موندم با این نگرانی همسرشهید بعد از اینکه در مرحله اول ایشان بشدت از ناحیه دست آسیب دیدن چطور همسر خودشان رو راضی کردند و در مرحله دوم هم شرکت کردند و در نهایت به آرزوی خودشان رسیدند.روحش شآد، یادش گرامی
راوی: همرزم شهید
- ۹۵/۰۸/۱۸