کرامتی از شهید مدافع حرم
روزی که قرار بود محمد تقی را در امامزاده عقیل به خاک بسپارند.. زن و شوهر جوانی وارد امامزاده شدند و حیران به این سو و آن سو میرفتند!
هنوز ساعاتی مانده بود تا این شهید را به امام زاده بیاورند و کسی از صاحب این قبر خبر نداشت.
دونفر مشغول آماده کردن مزار شهید بودند؛ اما کسی نمیدانست قرار است شهید #مدافع در این مقبره بیارامد.
زن و شوهر جوان پس از اینکه از حرم امام زاده خارج شدند؛ به سوی قبری که در حال آماده شدن بود آمدند و سوال کردند: اینجا قبر کیست؟
مسئول حاضر در گلزار شهدای امامزاده گفت: شهیدی را به اینجا خواهند آورد. ما این مزار را برای او آماده میکنیم.
آنها دوباره سوال کردند: این شهید از کجا آمده و...
گفت: او جزء مدافعان #افغانستانی حرم حضرت زینب سلام الله علیها بوده و به شهادت رسیده..
با شنیدن این سخن آنها شروع به بیقراری و گریه نمودند!
مسئول گلزار با تعجب جلو رفت و علت را جویا شد که برای چه ناراحت شدید؟
مرد جوان بعد از اینکه اشکهایش را پاک نمود گفت: ما اهل همین منطقه هستیم..دیشب همسرم خوابی را دیده و صبح بدون هیچ وقفه ای راهی این امامزاده شدیم..
بعد جریان خواب را این گونه شرح داد:
همسرم حضرت زهرا سلام الله علیها را در رویا مشاهده نمودند. حضرت صدیقه فرمودند: فردا شهیدی را که برای دفاع از دخترم به شهادت رسیده ؛ به امامزاده عقیل خواهند اورد.. حتما به استقبالش بروید..
ساعتی را منتظر پیکر مبارک این شهید گذراندند.
مردم هم با شنیدن این خبر آمدند و جمعیت برای استقبال آماده شد. ..
نمی دانید آن روز در امامزاده چه معنویتی ایجاد شد.
از کتاب " چهل حکایت و خاطرات شنیدنی از شهدای لشگر فاطمیون" صفحه 202
کاری از گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی
- ۹۵/۰۷/۱۱