گفتگو با یک رزمنده افغانستانی
نیروهای افغانستانی برای شهادت به خط میرفتند
برای تشکیل این تیپ نیروهای افغانستانی دورههای آموزشی مختلفی را در ایران گذراندند. در ادامه برگزاری دورههای آموزشی، مطرح شد که نیروها به مناطق عملیاتی غرب ایران اعزام شوند. لذا رزمندگان این تیپ که خود را فرزندان امام خمینی(ره) میدانستند در قالب چند گردان در چند محور عملیاتی غرب سازماندهی شدند. در محورها فرماندهان ما ایرانی بودند و در کنار ما نیز رزمندگان ایرانی حضور داشتند و با آنان همسنگر بودیم.
رزمندگان افغانستانی در آن جبههها بسیار موثر بودند چراکه فرزندان کوه و کمر هستیم. به لحاظ اعتقادی نیز نیروها مجاهد و شهادت طلب بودند به گونهای که وقتی میخواستیم نیروها را به عقب برگردانیم با ما دعوا میکردند که ما آمدهایم اینجا شهید بشویم نه اینکه برگردیم.
ما فرزند امام خمینی(ره) بودیم و هستیم
ما افغانستانیها برای پیمودن راه خمینی و عشق به او زجرهای بسیاری کشیدیم. زجرهایی که شیرین بود. ما فرزند امام خمینی(ره) بودیم و هستیم.
اگر تیپ ابوذر را داشتیم امروز قدرت بسیار بزرگی در برابر داعشی بودیم که در افغانستان نیز سر برآورده و اقدام به کشتن شیعیان میکند. انحلال تیپ ابوذر تجربه تلخی بود تا اشتباهمان را دیگر تکرار نکنیم. لشکر فاطمیون را باید برای همیشه حمایت کرد نه اینکه وقتی قضیه سوریه به پایان رسید، حمایتهای خود را قطع کنیم.
انحلال تیپ ابوذر تلخترین روز زندگی من بود. سردار حکیم جوادی فرمانده تیپ از من خواست که رزمندهها را آرام کنم. به او گفتم: حاج آقا من به رزمنده ها بگویم که از امروز دیگر مرکزیتی برای طی راه و رسم عاشقی و آرزوی شهادت ندارید؟ من نمیتوانم بگویم.
رزمندهها نمیخواستند بروند چراکه با هزار آرزو آمده بودند. آن روز دردآورترین روز زندگیم بود.
منبع:
@khaatshekan
- ۹۴/۱۱/۰۶