گفتگ. با همسر شهید مسلم نصر۱
شهید مسلم نصر متولد چه سالی هستند؟
شهید متولد 59/6/2 در شهرستان جهرم هستند.
نام فامیل شما و همسرتان نصر است، نسبت فامیلی واسطه آشناییتان شد؟
من و مسلم با هم فامیل بودیم و رفت و آمد خانوادگی هم داشتیم، اما من چند سالی بود که مسلم را ندیده بودم، رفت و آمد ایشان نسبت به بقیه اعضاء خانواده اش کمتر بود و یک مدت هم دانشجو دانشگاه افسری تهران بود.
چند سال با شهید نصر زندگی کردید؟
من سعادت داشتم 9 سال با شهید زندگی کنم و یک دختر بنام مبینا خانم دارم
در کدام شهر سکونت دارید؟
شغل شهید ارتباطی با اعزام ایشان به سوریه داشت؟ و هدف ایشان از رفتن به سوریه چه بود؟
چند بار به سوریه اعزام داشتند و شما از اعزام شهید با خبر بودین ؟
اولین بار بود که اعزام شدن و چیزی هم به من نگفتن که دارن به سوریه میرن چون خیلی من آدم استرسی هستم و دوست نداشتن من نگران بشم.
در چه سال و تاریخی اعزام شدند؟
در تاریخ 13 مهر 94 اعزام شدن
از ازدواج و روزهای اول زندگی برامون بگید؟
خانواده اش به خواستگاری من آمدند و با توجه به شناخت کاملی که داشتیم جواب مثبت دادیم، روز خواستگاری وقتی قرار شد با هم تنها صحبت کنیم، کمی در مورد خصوصیات اخلاقی و اعتقادی خودش و من صحبت کردیم و مسلم بیشتر صحبتش بر روی شغلش بود. گفت : من یک نظامی هستم و یه جورایی کسانی که نظامی هستند همسر اولشان شغلشان است. و من عاشق شغلم هستم و اکثر اوقات در ماموریت هستم، آیا شما می توانید سختی های زندگی با یک فرد نظامی را تحمل کنید؟ من که یک شناخت قبلی نسبت به مسلم داشتم و همیشه هم دوست داشتم همسرم پاسدار باشد بله را دادم و در هوای سرد 28 دی ماه سال 85 من و مسلم سر سفره عقد ساده و بدون تجملات اما زیبا نشستیم.
شما چند سال داشتین ؟
من آن زمان کلاس سوم دبیرستان بودم و می توانم بگویم بهترین دوران زندگیام دو سالُ نیم عقدمان بود، همیشه در حال گردش بودیم و اکثر اوقات پاتوقِمان گلزار شهدا و کنار قبور مطهر شهدا بود. ظهرها که می خواستم از مدرسه برگردم اگر مسلم سرکار نبود، دم در مدرسه منتظرم می آمد می ایستاد تا با هم به خانه برگردیم و خیلی هم در درس خواندنم کمکم می کرد. حتی ثانیه ای نمی توانستیم دوری یکدیگر را تحمل کنیم و بیشتر اوقات به من می گفت: خانم دوست دارم برای همیشه در کنارم باشی. 21 آبان سال 88 رفتیم زیر یک سقف تا زندگی زیبا و شیرین را با یکدیگر بسازیم.
- ۹۵/۱۰/۳۰