گفتوگوی دفاع پرس با مادر شهید مدافع حرم افغانستانی 2
نظر خانواده و اطرافیان نسبت به حضور شما در سوریه چطور بود؟
برادر شهید: آنها همان زمان هم مخالف بودند و هم اکنون نیز همینطور است اما مهم نیست؛ مهم خودم هستم و اعتقادم که مطمئنم در راه درستی قدم گذاشتم. اگر همین جماعت کربلا هم میبودند شک نکنید حسین(ع) را تنها میگذاشتند.
از اخلاق شهید برایمان بگویید.
برادر شهید: با همه سازگاری و دوستی خوبی داشت خوب میتوانست با همه رابطه برقرار کند و با هرکسی مثل خودش و با استدلال خودش وارد صحبت می شد. حتی با چند نفر از معتادین دوست شده و توانسته بود با اخلاق و رفتار و استدلال هایش کاری کند که اعتیاد را ترک کنند و تا همین حالا زندگیشان را مدیون شهید هستند.
با کدامیک از افراد خانواده صمیمی تر بودند؟
مادر شهید: با همگی. با من، با تمام خواهرها و برادرها و پدرش صمیمی بود. همه بستگان هم او را دوست داشتند.
** از هدفش برای رفتن به سوریه چیزی به شما گفته بود؟
برادر شهید: هدفش دفاع از حریم اهل بیت(ع) بود و میگفت انشاءالله که جزو سربازان امام زمان(عج) باشیم و این لشکر فاطمیون پیشقراولان ظهور حضرت باشند. دلش میخواست که فاطمیون یک آرم و پرچم داشته باشد که نتوانست ببیند؛ اما خوشحالم که حالا فاطمیون یکی از قدرت های اصلی منطقه است و پرچم زرد مقاومتی دارد که خیلیها آن را میشناسند و تکفیری ها از این پرچم منقش به نام نامی مادر نفرت دارند.
حاج خانوم! چه چیزی از سوریه برای شما تعریف میکرد؟
چیز خاصی تعریف نمیکرد؛ فقط هر بار که زنگ میزد سفارش پدرش را میکرد؛ چون پدرش 15سالی بود که دچار سکته شده و نیمی از بدنشان فلج شده بود و در بستر بودند. می گفت خیلی مراقب پدرم باش، مراقب خواهرهایم باش. کار نیمه تمامی دارم که باید تمامش کنم و بعد میآیم. من همیشه کنار شما هستم چه زمانی که آنجا کنارتان باشم و چه زمانی که اینجا هستم. اتفاق افتاده شهید قبل از شهادت کار خیری انجام داده باشد و شما پس از شهادت متوجه شده باشید؟
برادر شهید: دست به خیرش خوب بود؛ ولی کاری که میکرد به ما نمیگفت؛ اما پس از شهادت چند نفری گفته بودند که شهید این مبلغ به ما پول قرض داده است.
به شهید خاصی علاقهمند بود؟
برادر شهید: علاقه عجیبی به شهید قاسم شجاعی داشت؛ همگروهیمان بودند و رابطهشان با هم بسیار صمیمی بود و مثل پدر و پسر و توی بیشتر عملیاتها با هم بودند.
در مدتی که پسرها در سوریه بودند انتظار شنیدن خبر شهادتشان را داشتید؟
مادر شهید: نه اصلا.
چگونه از خبر شهادت سید مطلع شدید؟
مادر شهید: مسئولین آمدند و خبر شهادت را دادند.
می دانید چگونه به شهادت رسیده بود؟
مادر شهید: بله چند روزی محاصره میشوند و مهماتشان تمام میشود و بر اثر اصابت تیر قناصه به قلبش در عملیات حندرات 2 به شهادت میرسد.
میگویند مدافعان حرم برای پول میروند سوریه نظر شما چیست؟
این بچه ها برای حضرت زینب(س) میروند. سه پسر دیگر هم دارم که فدای سر حضرت زینب(س) میکنم.
این حسن آقا که رزمنده است و میرود و آن دو تای دیگر هم هر وقت بخواهند می توانند بروند.
حالا که سید اسحاق به شهادت رسیده و سید حسن نیز مدافع حرم است باز هم زخم زبان ها به شما میرسد؟
بله؛ همچنان ادامه دارد؛ اما خدا خودش شاهد است که برایم مهم نیست.
- ۹۵/۰۵/۱۷