در گلزار شهدای وادی رحمت تبریز یک مزار نمادین و یادمان برای حاج عباس کنار مزار بقیه شهدای مدافع حرم (حاج عباس عبداللهی ) ساخته شده .
پلاڪ شہید«محمدحسیڹ رضایے»
بہ تازگے بہ دست خانواده اش رسید
ڪاناڸ رسمے«شــهداے فاطمیوڹ»
telegram.me/joinchat/BiR4FjzRqhg2VN5QCqs4jg
رفیقان میروند نوبت به نوبت
خوش آن روز که نوبت من برآید
شهیدان...
جواد الله کرم شهادت اردیبهشت ۹۵
محل شهادت : منطقه خان طومان سوریه
امین کریمی شهادت تاسوعای ۹۴
بانک اطلاعات شهدای مدافع حــــــرم
@Shohadaye_Modafe_Haram
آیا واقعا امکان دارد و عاقلانه است که کسی به خاطر ماهی 1.5 میلیون تومان به جنگ برود و جان خود را به خط بیندازد؟ این افراد به خاطر عشق خود به سوریه و دفاع از حرم اهل بیت رفته اند و تمام شیعیان حاضرند جان خود را فدای اسلام و تا جایی که آیت الله خامنه ای دستور دهند فدا کنند. این تکلیف وظیفه هر مسلمانی است چه ایرانی باشد و چه اهل سایر کشورها.
برخی دیگر از دشمنان شبهه پراکنی می کنند و می گوبند که افغانستانی ها باید ابتدا به کشور خودشان بروند و آنجا با تروریست ها بجنگند. نظر شما در این خصوص چیست؟
بنا به فرموده حضرت امام خمینی (ره) اسلام مرز ندارد. ما باید از سوریه جلوی آمریکا و اسرائیل و تروریست ها را بگیریم تا دشمنان جلوتر نیایند. دفاع از اسلام مرز خاصی ندارد و ما شیعیان افغانستان به فرمان رهبری لبیک می گوییم.
پس از شهادت شهید رضایی مادر دلتنگ و بی قرار فرزند چه می گفتند و رفتارشان چگونه بود؟
هر مادری بالاخره دلتنگ فرزندش می شود علی الخصوص که ابراهیم فرزند آخر خانواده بود و بچه بسیار مهربانی بود ولی چون برای دفاع از حریم اهل بیت جان خود را فدا کرده اند مرحمی بر دل مادر است.
برای ازدواج شهید رضایی فکری نکرده بودید؟
قصد داشتیم که وقتی وارد دانشگاه شد آماده ازدواج شود ولی مسائل سوریه که پیش آمد این موضوع فراموش شد و به سوریه رفت.
شنیده ایم که شهید رضایی به همراه دوست خود که با یکدیگر به سوریه اعزام شده بودند به شهادت رسیدند. این شهید بزرگوار که بود؟
در سال 92 شهید دیگری به نام شهید نجیب الله میرزایی را از سوریه به همراه پیکر برادرم به ایران آوردند. این شهید پدرومادری نداشت و تنها 1 خواهر و 1 برادر در ایران داشت . ایشان از فامیل ها و از دوستان صمیمی شهید رضایی بودند که به سوریه رفته و به فیض شهادت نائل آمدند.
به نظر شما شهدای مدافع حرم چه ویژگی هایی در خود داشته اند که به فیض شهادت نائل آمده اند؟
هرکدام از این شهدایی را که می آورند خصوصیاتی دارند. ما وقتی وصیت نامه های این افراد را می خوانیم می بینیم که این افراد راه خود را از قبل انتخاب کرده و می توان گفت که انتخاب شده هستند و در وصیت نامه شهید ابراهیم هم به این نکات اشاره شده است.
به گزارش سرویس فرهنگی پایگاه 598، شهید ابراهیم رضایی از رزمندگان افغانستانی مدافع حرم و تیپ فاطمیون که پس از ماه ها مجاهدت در جبهه های مقاومت در آذر ماه در سال 92 به درجه رفیع شهادت نائل شد. این شهید بزرگوار اهل ولایت میدان در افغانستان بودند که بیش از 10 سال در ایران به همراه خانواده یشان مقیم بودند و در شهر قم سکونت داشتند.
توفیق شد که تحریریه پایگاه 598 میزبان خانواده شهید مدافع حرم ابراهیم رضایی باشند. مادر شهید به علت کهولت سن و داغ از دست دادن فرزندش، کمتر توان سخن گفتن داشت و به همین دلیل انور رضایی برادر شهید به گفتگو پرداخته ایم که متن آن در ادامه می آید.
در ابتدا در خصوص چگونگی حضور شهید رضایی در جبهه های مقاومت سوریه و نحوه شهادت ایشان را بفرمایید؟
شیعیان افغانستان در کشور خودشان مظلوم هستند و در غربت قرار دارند و عنایت خدواند باعث شد که این افراد در جهان اسلام اینگونه شناسانده شوند. اخوی بنده 28 ساله بود و جزو اولین شهدای مدافع حرمی بود که در سال 92 وارد قم شدند .
هیئتی به نام مبارک حضرت مرضیه وجود داشت که برادرم در آن شرکت می کرد و حال و هوای معنوی بسیار خوبی در آن برقرار بود. در همان اوایل که جنگ سوریه شروع شد روزی برادرم به من گفت که می خواهم به سوریه بروم. من به او گفتم که اختیار دست خودت است ولی اکنون مشغول تحصیل هستی که گفت وقتی میبینم که داعشی ها و تروریست ها به حرم حضرت زینب (سلام الله علیها) حمله و بی احترامی می کنند منقلب می شوم.
در تابستان 92 که دانشگاه ها هم تعطیل بودند برادرم به کارگاهی که من در آن کار میکردم می آمد و در آنجا به کار مشغول بود. روزی آمد و وصیت نامه ای به من داد که ما فهمیدیم قصد و تصمیمش جدی است و سرانجام در 16 مهر 92 عازم سوریه شد. شهید رضایی جزو اولین گروه هایی بودند که به حلب رفتند و پس از 45 روز به شهادت رسیدند.
کمی در مورد شخصیت و اخلاقیات شهید رضایی برایمان بگویید.
ایشان در محیط کار با همکارانش بسیار خوش برخورد بود و یا وقتی می دید کسی از کار خسته شده به او می گفت که استراحت کند و خودش به جای آن فرد کار می کرد و اخلاق همدردی و دلسوزی و وجدان اجتماعی این شهید در بین دوستان زبان زد بود.
همانگونه که مستحضرید شبکه های بیگانه تلاش بسیاری برای تحریف واقعیت حضور مدافعان حرم افغانستانی در سوریه انجام داده اند و اخیراً هم مستندی در این خصوص پخش گردید، نظر حضرتعالی در مورد این نوع روایت از مجاهدان افغانی چیست؟
ما در افغانستان ارثیه پدری زیادی داریم و ایشان هم در تابستان ها به همراه خودم در کارخانه کفش مشغول بود و در آمد بنده حدودا ماهی 2.5 تا 3 میلیون تومان می باشد و خانواده ما با هیچ کم و کسری مالی مواجه نبود.
نحوه شهادت این شهید بزرگوار چگونه بود؟
رزمندگان پس از هر 45 روز حدود 10 روز مرخصی دارند ولی شهید رضایی از مرخصی خود استفاده نکرده بود و در سوریه مانده بود و هم رزمانش تعریف می کردند که ایشان در تمام عملیات ها شرکت می کردند .هم رزمان ایشان در سوریه با 8 نفر از بچه های لشگر فاطمیون و 1 نفر از بچه های حزب الله بودند که به دلیل قرار دادن تله انفجاری در ساختمانی 9 نفر ار آنان به شهادت می رسند.
تصویری که می بینید مردانی هستند از تبار نهضت حضرت خمینی(ره) که امروز لباس رزم بر تن کردند و با شقی ترین مردمان به مبارزه برخاستند تا مبادا تاریخ یکبار دیگر شاهد هتک حرمت به ساحت خاندان پیامبر باشد.
اینان شهدای مدافع حرم مازندرانی هستند که برای خدا هجرت کردند و در منطقه «خانطومان» سوریه غریبانه و مظلومانه خون پاکشان حین مبارزه با تروریستهای تکفیری به زمین ریخت و این سرزمین محلی بود برای معراج آنها که برای همیشه جاودان و روزی خور درگاه حضرت حق شدند.
سایت خبری 598
به گزارش پایگاه 598 به نقل از فارس، فاطمه بلباسی، یگانه دختر شهید محمد بلباسی در مراسم بزرگداشت این شهید این چنین با پدرش حرف زد:
بسم ربالشهداء و الصدیقین
امروز میخواهم از کسی صحبت کنم که همیشه با من است؛ چند روزی است که عدهای به من میگویند که بابای من مرده است، ولی من مثل همه شماها پدر دارم، با او حرف میزنم، نگاهش میکنم، با او بیرون میروم و یا مثل همه شما با او بازی میکنم.
البته من یک فرق کوچک با شما دارم و آن این است که چند روزی است پدر من، عکسی است بر روی طاقچه اتاقمان...
الان هم که من با شما صحبت میکنم، بابای عزیزم در کنارم ایستاده و بر روی سرم دست میکشد تا احساس تنهایی نکنم، بابای عزیزم همیشه دلش میخواست که شهید شود،"شهادت مبارک باباجون".
راستی! باباجون، سلام همه ما را به پدرجون هدایت برسون و بهش بگو " بابا چشمت روشن دیگه تنها نیستی"
باباجون! همه میدانند مفقودالجسد شدهای، اما مامان صبور و قهرمانم تو گوشم همش میگه " یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور" و امیدوارم که تو برگردی و کلبه ما را پر نور کنی.
بابای خوبم! سلام من، مادرم، حسن، مهدی و عزیزم را به حضرت زینب(س) و دردانه سه ساله امام حسین (ع) برسان و برای ما دعا کن.
ما منتظرت هستیم تا تو مثل همیشه برگردی...
دختر کوچکت" فاطمه بلباسی"
آماده شهادت بودن با آرزوی شهادت داشتن فـــــرق میکند ...
بانک اطلاعات شهدای مدافع حــــــرم
@Shohadaye_Modafe_Haram
چند سال پیش وقتی محمد حسین در مقطع راهنمایی تحصیل میکرد و قاسم دیپلش را گرفته بود عضو هیئتی در محل بودند. هر ماه جلسات خانه یکی برگزار میشد. یک سری نوبت به ما رسید. قاسم خبر داد که جلسه این ماه خانهی ما برگزار میشود و ماهم برای پذیرایی آماده شدیم. بعد از برگزاری مراسم آخر برنامه دیدم قاسم با محمد حسین دعوا میکند. پرسیدم چه شده؟ چرا دعوا میکنید. قاسم گفت: مامان، محمد حسین ریتم هیئت را بهم زده. گفتم یعنی چه؟ گفت یعنی وقتی همه داشتند با ریتم سینه میزدند محمد حسین گوشهی مجلس تو هوای خودش سینه میزد.
بعد از شهادت، یک روز دیدم قاسم گریه میکند. علتش را پرسیدم گفت: "اونی که با ریتم سینه میزد ما بودیم و ماندیم. اونی که تو حال و هوای خودش بود و سینه میزد شهید شد و رفت."
وصیت نامه ی شهیدمدافع حرم محمد حسین حمزه
که توسط خانواده ی شهید منتشر شده
به قلم شهید بزرگوار
https://telegram.me/joinchat/BiJB-T51ZFonOjO8RdEtCw
Ravayate_Fa
دیشب خواب مصطفی رودیدم داشت میرفت عملیات تقریبا شبیه عکسی که داره سربند میبنده یه شعری داشت میخوند...
صبح هر کاری کردم یادم نیومد چی میگفت اما یه بیتش این بود .....
از سایه سار نام تو راهی به جا نمی برم...
آری خود تو می شوم تا از خودم رها شوم...
هرچی تو اینترنت سرچ کردم این شعر و پیدانکردم، منم اینجوری از زبان مصطفی ادامه دادم...
از سایه سار نام تو راهی به جا نمی برم...
آری خود تو می شوم تا از خودم رها شوم... من جیره خوار سفره و تو حافظ آل علی...
از برکت وجود تو حافظ زینب می شوم...
از خشکی لبهای تو سیراب معرفت شدم...
آقا اگر رخصت دهی غمخوار زینب می شوم... راهی نمانده تا شوم قربانی راه حسین...
جانم اگر قابل شود فدای زینب می شوم...
کانال دم عشق دمشق
شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان
متولد 1374
مادر شهید دهقان :
محمد رضا به دو تا چیز خیلی حساس بود...
1_ موهاش
2_ موتورش
قبل از رفتن به سوریه هم موهاشو تراشید هم موتورشو به دوستش بخشید.
بدون هیچ وابستگی رفت ...
شهید دهه هفتادی
یاد شهدا
http://axnegar.fahares.com/axnegar/u8d7SPnCbKxvpB/268984.jpg
@Doayekomeil
شهید سید احمد حسینی
چند سال با طالبان در افغانستان جنگید
اما در سوریه دعوت حق را لبیک گفت
و جامه ای شهادت برتن کرد
تاریخ شهادت 16 آذر 1393
مزارش در گلزار شهدای بهشت زهرا قطعه 50
@sh_fatemi