مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)

در این وبلاگ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) معرفی می شوند.

مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)

در این وبلاگ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) معرفی می شوند.

در این وبلاگ سعی می شود با معرفی شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س)، گوشه ای از رشادت های این غیور مردان به تصویر کشیده شود.

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۱۴۰ مطلب در اسفند ۱۳۹۵ ثبت شده است

شهادت لیاقت میخواهد

شنبه, ۷ اسفند ۱۳۹۵، ۰۵:۱۲ ب.ظ


شهید سیدمهدی سادات

ششمین فرزند حاجی قلندر از تبار سادات شمال  افغانستان بود که در استان یزد در تاریخ 1370/7/15 چشم به جهان گشود.

 وی در یکی از محله های استان یزد به نام قلعه اسدان بزرگ شد.

در دبستان انصار همان محل شروع به ادامه تحصیل داد .

درکناردرس و....بعد ظهر ها نیزبه کمک پدرش به کفاشی میرفت.

کفاشی پدرش درکنار مسجدبود ،شهید هم همیشه داخل مسجد بود وکمک میکرد.

 و کمک به خادم مسجد بود .

  با مسجد انس خاصی گرفته بود.

ایام محرم درمراسمات تعزیه شرکت میکرد.

ودرکنار نوحه خوانی به مردم خدمت میکرد.

علاقه شدیدی هم به اهل بیت علیهم السلام داشتندوهمیشه ازآنان درخواست عاقبت بخیری میکرد.

چندسالی گذشت و ازدواج کرد.

بعدازمدتی خبراز تخریب حرم عمه جان آمدو مهدی طاقت نیاورد.

رفت پیش پدروگفت: 

میخوام مدافع حرم حضرت زینب بشم.

پدرم بدون هیچ ناراحتی گفت: بروازحرم عمه جان دفاع کن پسرم.

ازهمه حلالیت طلبید وخداحافظی کردم وعازم جبهه شد.

همرزماش میگفتن مهدی همیشه باری ازدوش رزمنده هابرمیداشته.

وهمیشه بهشون کمک میکرد.

تااینکه درتاریخ 1395/6/13

شبانه به منطقه حماه رفتن 

که ناگهان به کمین دشمن میخورند.

سیدمهدی که جلو گردان تیربار چی که دستش بود، شلیک میکنه تا جلوی دشمن روبگیره

ولی اونا با آر پی جی میزنن و سیدمهدی شهید میشه.

برادرم هیچوقت فرزندت علیرضا راتنها نخواهم گذاشت.

به نقل ازبرادرشهید. 

@Sardaranebimarz



نماز عشـــــق

شنبه, ۷ اسفند ۱۳۹۵، ۰۵:۱۰ ب.ظ

‍ ‍ ‍

دومین روز عقدمون در منزل پدرم در نماز مغرب مشغول عشـــــق بازی با معبودش بود که محـــــو تماشای او شده بودم.صوت زیبای نمازش آرامش حقیقی را بر من نازل می کرد.

همان شب نماز عشا را پشت سرش ایستادم و به او اقتدا کردم و از آن به بعد نماز جماعت دو نفره مان به  امامت مـــــردی برگزار میشد که همواره در قنوتش «اللهم الرزقنا شهادت فی سبیلک » می‌خواند و فروتنی در مقابل معبود در سجده هایش نمایان بود.

حالا که نمیشود جماعت های دونفره مان را به مردانگی اش اقتدا کنم، نذر کرده ام که در اذانم موذن ایه های جهاد او باشم ...

شهید مدافع حرم علیرضا نوری

نقل از همسر شهید

@shahid_Alireza_Nouri


دستخط سردارشهیدحاج سیدرضا مراثی

شنبه, ۷ اسفند ۱۳۹۵، ۰۵:۰۷ ب.ظ

‍  بهترین پاداش این است که انسان احساس کند توانسته است در حد توان وظایف خود را پیش برده و این پاداش وجدانی است که انسان دریافت می کند.ولو هیچ کس نفهمد و قدردانی نکند.

به مردم منفعت برسانید (خدا و مردم یک طرف جوی آب هستند) این در ذهن شما باشد.

ولادت : آذربایجان شرقی

شهادت : ۲۳ تیر ۹۵ - سوریه

@bisimchi1

روزت مبارک بهترین مهندس دنیا

پنجشنبه, ۵ اسفند ۱۳۹۵، ۰۸:۳۰ ب.ظ

 

امروز روز مهندس است.

پرنده ی خیالم به آن روزی که مدرک مهندسی ات را گرفتی پر می‌کشد.

چقدر خوشحال بودی.

شام مهمانم کردی ، برایم کادو خریدی...

و من افتخار می‌کردم که همسر یکی از بهترین مهندس های سرزمینم هستم.

اما حالا...

حالا بیشتر به تو افتخار می‌کنم.

به پیشوند قبل از مهندس

به شهیدِ مهندس قدیر سرلک

به شهید بودنت بیش از مهندس بودنت افتخار می کنم.

و با تمام وجود روز مهندس را به تو تبریک می گویم به تو که برای من و این مرز و بوم مایه مباهاتی..

روزت مبارک بهترین مهندس دنیا

پی‌نوشت: شهید قدیر سرلک کاردانی برق صنعتی و کارشناسی هوافضا داشتند و در مقطع کارشناسی ارشد جغرافیا و برنامه ریزی روستایی در حال تحصیل بودند که به فیض شهادت نائل آمدند.

یادشان گرامی باد.

ارسالی همسر شهید

مهندس شهید قدیر سرلک

@bisimchi1

"۵ اسفند روز مهندس مبارک"

پنجشنبه, ۵ اسفند ۱۳۹۵، ۰۸:۱۵ ب.ظ

برای مهندسین بن بستی وجود ندارد.

آنان یا راهی خواهند یافت،

یا راهی خواهند ساخت…

"حالا مهندس باشی و شهید بشوی؛معلوم است، راهی به آسمان هم می‌شود ساخت..."

"۵ اسفند روز مهندس مبارک"

 شهید کریمی  و شهید سید مجتبی حسینی از لشگر فاطمیون

@haram69



باید با فکر عمل کرد و رفتار کرد..

چهارشنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۵، ۰۸:۲۱ ب.ظ


بـــــســــــــــم ربــــــــــِّ الـــــشٌـــــہـــــداء

از دفترچہ دستنوشتہ هاے آقا محمودرضا در سوریہ:

چرا نباید اون توان و انرژی سابق رو داشته باشم. نمی دونم تو این چند ماه چی به سرم اومده که اون ذکاوت و خلاقیت و خوش فکری سابق رو ندارم. 

انگیزم زیاده ولی برای فرماندهی محور، اون اعتماد به نفس لازم در برخورد با مسئولین گروه های(...) رو باید داشته باشم.

باید با فکر عمل کرد و رفتار کرد...

 باید دوباره رو حافظه و تدبیر و فکر و ذکاوت و خلاقیت خودم کار کنم. شاید یکی از دلایل عدم پیشرفت تو این زمینه ها "دوری از قرآن "باشه. یکیش هم قطعا "معصیته".

باید لیاقت و توان خودم رو نه به هیچکس بلکه به خودم ثابت بکنم. 

یا علی

جمعه     92/7/12

آقا محمودرضا

@Agamahmoodreza

تاریخ ولادت:۱۳۵۰

تاریخ شهادت:۹۴/۱۲/۳

محل شهادت:حلب سوریه

مزارشهید:گلزارشهدای امامزاده قاسم(ع)

دغدغه دار ( از خاطرات شهید حاج احمد اسماعیلی )

حاج احمد دغدغه دار بود، همیشه در حال جمع کردن خاطرات از خانواده شهدا بود، ( احمد بعد از اینکه از پهلو تیر میخوره ، خودشو یک کیلومتر میکشه عقب  ۱۰ روز تو بیمارستان‌ حلب بستری میشه،

و کلیه هاشو از دست میده شب آخر میگفت قربون حضرت زهرا برم چی کشیدی ؛ تا لحظه آخر داشت زیارت عاشورا میخوند.

شادی روحش صلوات

کانال جاماندگان قافله شهدا

@jamondegan

اقدام ارزشمند کشتی‌گیران ایران

چهارشنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۵، ۰۴:۱۱ ب.ظ



کشتی‌گیران ایران در اقدامی ارزشمند پس از قهرمانی به خوزستان رفتند  وجام را به نمایندگی از مردم خوزستان به مادرشهید "سعید سیاح طاهری" اهدا کردند.

سالروزتولدشهیدمرتضی عطایی

چهارشنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۵، ۰۴:۰۷ ب.ظ

هر که شد محرمٖ دل در حرم یار بماند

وان که این کار ندانست در انکار بماند

حافظ

شهیدمرتضی عطایی

ابوعلی

چهارم اسفند سالروزتولد

@bisimchi1

تاریخ ولادت:۱۳۳۸/۶/۵

تاریخ شهادت:۱۳۹۱/۱۲/۴

شهید سیدحمید طباطبایی‌مهر پنجم شهریور سال ۱۳۳۸ در منطقه جنوب شهر تهران حوالی میدان خراسان درخانواده ای مذهبی و شیفته اهل بیت(ع) چشم به جهان گشود و پرورش یافت.

دوران نوجوانی و جوانی‌اش با شرکت در نهضت انقلاب سپری شد. آغاز جنگ تحمیلی و افزایش همکاری‌های سیّد با نهادهای انقلابی او را به سمت سپاه سوق داد. در سال ۱۳۶۲ به دلیل علاقه‌ای که به جوانان داشت، حوزه تربیت و آموزش را برای فعالیت دوران پاسداری خود برگزید. به همین دلیل مربی پادگان امام  حسین(ع) شد. برای کسب تجارب بیشتر عملیاتی و آشنایی با صحنه‌های درگیری از کردستان سردرآورد.

از همان آغاز فعالیت همواره به‌دنبال خدمت صادقانه و همواره با تلاش بی‌وقفه بود و تا پایان جنگ در این منطقه ماند و خانواده‌اش را نیز روانه این دیار کرد. تا آنجاکه یکی ازفرزندان خودرادراین راه ازدست داد.

رشادت‌ها، لیاقت و شایستگی‌ همراه با مردمداری مثال‌زدنی و ارتباط صمیمانه با مردم مظلوم کردستان توسط سیّد سبب شد تا مسئولیت‌های متعددی در نقاط مختلف کردستان از جمله سقز، مریوان، نوسود و... به ایشان واگذار شود. فرماندهی گردان، فرماندهی محور و فرماندهی عملیات از جمله این مسئولیت‌هاست.

پس از پایان جنگ تحمیلی با حضور در معاونت آموزش نیروی زمینی سپاه نقش سازنده‌‌ای را ایفا کرد. شاخص‌ترین دوره مدیریت ایشان در معاونت آموزش، مسئولیت مرکز تحقیقات و فناوری آموزشی نیروی زمینی سپاه به مدت پنج سال بود.

آخرین سال‌های خدمت سیّد در معاونت عملیات نیروی زمینی سپاه به اوج خود رسید. مسئولیتی که در‌های شهادت در آن باز بوده و ایشان با به یادگار گذاشتن رشادت‌ها و حماسه‌های جاویدان در مبارزه با عوامل استکبار و دشمنان مردم ایران و کردستان و در تأمین امنیت این مرز و بوم نقش موثری ایفا کرد که اوج آن در سرکوب گروهک تروریستی پژاک به نمایش درآمد و سرانجام وی با گمنامی و مظلومیت به آرزوی دیرینه خود رسید.

بارها در سال‌ها و ماه‌های نزدیک به اسفندماه ۱۳۹۱ از دوستان و همرزمان خود برای رسیدن به شهادت التماس دعا گفته و شاید مجوز عروج خود را در سفر به خانه خدا از معبودش گرفته بود. اودر چهارم اسفند ماه سال ۱۳۹۱توانست به عنوان شهید مدافع حرم خود را به جاودانگی برساند و در راه دفاع از حرم آل الله در سوریه بال در بال ملائک بگشاید.

شادی روحش صلوات

@jamondegan

@molazemanharam69


آرامشِ این خانه بودى تو! 

اى تکیه گاهِ خستگى هایم

با رفتنِ تو، رخت بست انگار 

از خاطرم، وابستگى هایم

هِى چِلّه برمى داشتم تا تو

برگردى و تاجِ سَرم باشى

اصرار مى کردى "شهادت" را

تا خود، شفیعِ محشرم باشى 

قربانِ اشکِ حسرت و آهت 

آوینى خطِ مقدم ها!

با خاطرات و عکسِ یارانت 

بر داغ هاى ماست مَرهَم ها

حالا سراغت را کبوترها

از "ضامنِ آهو"  که مى گیرند

پر مى زنند آرام سوى تو

انگار از دنیا دگر سیرند!

تا نوبتِ "حنجر بُریدن" شد 

امروز و فردا کرد اربابت

قول از شهیدان مى گرفتى ... تا 

آخر، گِرِه وا کرد اربابت

ما را ببین چون کوه، پا برجا!

این صبر، ارثِ زینبِ کبرى ست

هر لحظه با مایید ... شکى نیست

در خانه، عطرِ حضرت زهراست

اى مرتضاى مهربان من 

جانِ من و جانِ دو فرزندت!

اینجا نفیسه با على هستند

در انتظارِ خوابِ لبخندت 

شعر از: ع. دهقانى

@labbaykeyazeinab

علاقه وافر شهید صدر زاده به رزمندگان فاطمیون

دوشنبه, ۲ اسفند ۱۳۹۵، ۰۸:۵۴ ب.ظ


روز های آخر می گفت: خدایا من رو مثل گوسفند برای فاطمیون قربانی کن تا بچه‌ها ی فاطمیون سالم بمونن.

شهیدصدرزاده

@haram69

آخرین روزها سفربه سوریه

دوشنبه, ۲ اسفند ۱۳۹۵، ۰۸:۵۲ ب.ظ


به مناسبت سالگرد شهادت 

آخرین روزها

سفربه سوریه

راوی همسرشهید 

شهیدمدافع حرم حجت اسدی

هر بار با شنیدن اخبار جنگ سوریه خیلی ناراحت می‌شد و می‌گفت چرا من باید اینجا پیش زن و فرزندم باشم و شیعیان جای دیگر زیر بار ظلم قرار بگیرند .. 

قبل از رفتن به سوریه خیلی دوست داشت هر جا درگیری باشد، برای دفاع از اسلام برود .. سال‌ها پیش به صورت داوطلبانه برای دفاع از حرم امام حسین (علیه السلام) و امام علی (علیه السلام) در زمان حمله آمریکا به شهرهای نجف و کربلا به عراق رفت و با متجاوزان جنگیده بود .. خانم‌ها معمولا دوست دارند همسرشان را منحصرا برای خود حفظ کنند .. با اینکه زیاد در خانه نبودند اما من به ایشان خیلی وابسته بودم این وابستگی بعد از ازدواج روز به روز بیشتر شد همین حس را هم اقا حجت نسبت به من داشتن ..دید ایشان نسبت به یک خانم بسیار خوب بود، هیچ وقت به من دستور نمی‌داد ، در این 15 سالی که با وی زندگی کردم بیشتر اوقات در ایام عید و مراسمات خانه نبود هر بار 40 روز من تنها در خانه می‌ماندم و شهید به فعالیت‌هایشان در عید و مراسمات مذهبی می‌رسید اما با بازگشت از سفر به حدی در خانه به من پر و بال می‌داد که این تنهایی جبران می‌شد ..17 بار کربلا رفته بود و در زمانی که برای ساخت موکب در ایام پیاده روی اربعین به کربلا می‌رفت تمام زحمات بچه‌ها به دوش من بود، می‌گفت که اگر شما نبودی امکان اینکه من به این فعالیت‌های مذهبی و فرهنگی خود برسم، وجود نداشت.

آقاحجت من را هم در ثواب کاراهایش شریک می‌کرد این بار هم امیدوارم در ثواب شهادتش من را بی‌نصیب نگذارد.

 آخرین باری که برای موکب زنی اربعین رفت 38 روزکربلا حضور داشت و دلش برای بچه‌ها تنگ شده بود، چند روز زودتر قبل از اربعین برگشت ..این اواخر یک حال و هوای دیگری داشت و مدام بی قرار بود و خیلی در خانه راه

می‌رفت ..آقاحجت هیچ وقت عکس من را در گوشی تلفن خود نگه نمی‌داشت اما پیش از رفتنش به من گفت چادرت را سر کن تا باهم عکس بگیریم، می‌خواهم در سوریه که دلم تنگ شد به عکس شما نگاه کنم .. هر بار که برای سفر آماده رفتن می‌شد پسر بزرگم محسن خیلی بی تابی می‌کرد و من می‌گفتم نگران نباش بادمجان بم آفت نداره غصه نخور، اما این دفعه آخر که راهی سوریه میشد حال عجیبی داشتم و اصلا نتوانستم این جمله را بر زبان بیاورم اما خودش برگشت این جمله را تکرار کرد و گفت چیزی نمی‌شود ..ساعت 6 صبح پرواز داشت و شب قبلش در یکی از اتاق‌ها نشست وصیت نامه نوشت .. هیچ وقت برای سفر رفتن ساک نمی‌بست، اما این دفعه خودم پیشنهاد دادم که حتما ساک با خودش ببرد، برای بستن ساک مجبور بودم در اتاقش تردد کنم داشت وصیتنامه می‌نوشت، دستش را روی کاغذ می‌گذاشت تا من نوشته‌هایش را نبینم، قبل از رفتن به سوریه دونامه به من داد و گفت یکی را به آقای سید امید برزگر که از دوستان صمیمی شهید بود بدهم و دیگری برای خودم که بعد از شهادت خودش باز کنم ..

آقا حجت فوق العاده مخلص بود، برای همین تمایل نداشت کسی از موضوع سفرش به سوریه مطلع شود حتی پدر و مادرش نیز بعد از چند روز متوجه شدند.

20 بهمن روز سفر شهید بود و از آنجا پیام می‌داد که دعا کنیم کارش جور شود ..

@jamondegan

@molazemanharam69

به مناسبت سالروز ولادت شهید راه چمنی

دوشنبه, ۲ اسفند ۱۳۹۵، ۰۸:۵۰ ب.ظ


شهیدمدافع حرم ابوالفضل راه چمنی 

به مناسبت سالروز ولادت شهید بزرگوار                                                   

متولد: ۶۴/۱۲/۲

محل شهادت : سوریه، استان حلب

 تاریخ شهادت : ۹۵/۱/۱۸

گلزار شهید: شهرستان پاکدشت، روستا ارمبویه

بهترین استاد صخره نوردی کوهنوردی ، راپل و تاکتیک در سپاه پاسداران 

حافظ قرآن کریم ، مداح اهل البیت ، نفر اول مسابقات جودو در سپاه پاسداران

مربی غواصی، نفر برتر چتربازی، غریق نجات و ....

شرح_حال شهیدمدافع حرم ابولفضل راه چمنی از لسان همسر شهید 

'اقا ابوالفضل نماز هاشو همیشه اول وقت میخوند' هر وقت که مسافرت می‌رفتیم هر جا موقع نماز بود ماشینو کنار میزد نمازش رو میخوند همیشه تاکید بر نماز اول وقت داشت .

'اصلا اهل غیبت نبود اگه در جمعی بود که غیبت پیش میومد بحث رو عوض می کرد.

از مهربونی هر چی بگم کم گفتم فقط اینو بگم که بی توقع کمک میکرد و کمکش رو هیج جا فاش نمی‌کرد'هیچ وقت در مورد موضوعی قطعی صحبت نمی کرد ودر جواب سوالات دیگران در مورد موضوعی جواب ان شاءالله و اگر خدا بخواد میداد.

'این اواخر بر نماز شب مداومت داشت خودم دیدم در قنوت نمازش دعا را با گریه میگفت'تا ازش سوال نمیشد حرفی نمی زد.

'در مورد کارش میگفت هر چی کمتر بدونی برات بهتره'خدایی هیچ وقت از کارش سوء استفاده نکرد .

چند روز قبل از ماموریتش براش کلیپی از شهدای مدافع حرم گذاشتم دیدم حال عجیبی شد اشک تو چشماش جمع شد و از اتاق خواب رفت تو حال شروع کرد گریه کردن 'تا حالا این حالشو ندیده بودم مطمئنم از شهدا شهادتش رو همون روز گرفت'

@jamondegan

@molazemanharam69

شهید مدافع حرم ابراهیم رضایی فاطمیون

دوشنبه, ۲ اسفند ۱۳۹۵، ۰۸:۴۱ ب.ظ

 شهید ابراهیم رضایی گروه  21اعزامی از مشهدبود ،او خیلی مرد شجاعی بود ، هر وقت هجوم داشتیم  اولین نفری بودکه گروهانش را آماده وبه خط میکرد ....

 یادم هست پارسال  در تدمر ، شهیدرضایی قسمت زیادی از خط را کنترل میکرد ، جایی که ایشان بودند نمیگذاشتند حتی یک نفر هم تیراندازی بی مورد کند .                                                                      

 میگفت :همین سکوت ،بیشتر دشمن را آزار میدهد و جرات نزدیک شدن را ندارند ، مدت زیادی هم فرمانده محور بود ،همیشه دشمن را زمین گیر میکرد .

 با شجاعتی که داشت ،محال بود، دشمن بتواند هجوم کند. مدتی هم بایک گردان به ماموریت به سمت اثریا رفت و در آنجا هم خیلی موفق بود،با تدبیر وشجاعت بالا وتجربه خوبی که داشت  دشمن رابه زانو درآورد و بعدازآن ماموریت دوباره به تدمر برگشت .

 آخردوره اش بود میخواست مرخصی برود که همان موقع تدمر ما عملیات داشتیم.                                                                                                                                                                دوستانش که باهم آمده بودندبه مرخصی رفتند ولی ایشان مرخصیش را لغوکرد و درآن عملیات شرکت کرد.

 در روز دوم عملیات با داعشیهای ملعون ساعتها جنگیدند وپس ازچندساعت مقاومت ازسه طرف محاصره و با تیر قناص دشمن مجروح شد.

امکان عقب کشیدن وی نبود وا زشدت خونریزی بیحال شدکه درآخر باشلیک تیر دشمن به قلبش به درجه رفیع شهادت نائل آمد. 

گروه فرهنگے سـرداران_بے_مـرز

https://telegram.me/joinchat/D7HRmT8L2XFeVuNZ7v8YUQ