مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)

در این وبلاگ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) معرفی می شوند.

مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)

در این وبلاگ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) معرفی می شوند.

در این وبلاگ سعی می شود با معرفی شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س)، گوشه ای از رشادت های این غیور مردان به تصویر کشیده شود.

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۲۷۰ مطلب در شهریور ۱۳۹۵ ثبت شده است

شهید مدافع حرم غفورحسنی فاطمیون

شنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۵، ۰۶:۳۰ ب.ظ


شهید مدافع حرم غفورحسنی

ولادت:1374

شهادت:1395/1/18

محل شهادت:سوریه

مزار تهران بهشت زهرا قطعه 50 

کانال رسمی فاطمیون

 @fatemeuonafg313

ای عزیزترینم 12 شهریور 94 را بیاد داری؟

شنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۵، ۰۶:۲۳ ب.ظ

 آن روز نمیدانستم برای آخرین بار چمدانت را برای سفر میبندم اما خداحافظی ات اینبار عجیب بود بویی از آمدنت نداشت...

 آنقدر بیقرار وصال یار بودی که حتی به چشمانم نگاه نکردی که مبادا دلت بلرزد.

حرف هایت آنقدر بندهای دلم را پاره کرده بود که وقتی خداحافظی کردی احساس کردم که دیگر برای همیشه از خانه و زندگی دل کنده ایی...

 نمیدانم چرا ولی من هم از حضرت زینب(س)  صبوری خواستم و دل کندن از تو عزیزترینم...

حال که در آسمان ها پیش عزیزترین ها عروج کردی به یاد من هم باش ای یار سفر کرده ی من

(۱۲ شهریور ۹۴ آخرین دیدار شهید سرلک با همسرش)

ارسالی از همسر والا مقام شهید

مهندس قدیر سرلک

شهید مدافع حرم



در زمان خواستگاری ایشان فرمودندکه یک بال از پاسداری در سپاه دارم و بال دیگری میخواهم تا بتوانم پرواز کنم و به شهادت برسم ؛ من به ایشان گفتم به شرط اینکه:🌹پاک و پایدار باشید🌹 و ایشان از همون روز ازمایش خون که رفتیم دو علامت p.p (نماد پاکی وپایداری)را در امضای خودشون قرار دادند تا برای همیشه به یادشون باشه و در آخرین تلفنی که ساعت۱۱:۱۰دقیقه مورخ ۹۴/۰۷/۲۰ از سوریه تماس گرفتند به من گفتند که دفتر خاطراتم را که در سوریه نوشته ام به دست استادم برسانید (فرمانده لشکرشان) و در همان تلفن اخر تاکید کردند که این پاکی و پایداری را به پسرمان محمد مهدی یاد بده و بعد ازمن هرگز خودتان را به ذلت نیندازید و محمد مهدی را با عشق ولایت بزرگ کن و در اخرین پیام کوتاه دقیقا این را نوشتند سلام  درود بر پاکی و پایداری عشق دوستتان دارم./منبع:کانال شهید مسلم خیزاب

فرمانده گردان یا زهرا(س) 

اولین شهیدمدافع حرم لشکر۱۴امام حسین(ع)

شهیدمسلم خیزاب

 شهادت: ۲۰مهر ۱۳۹۴

 @AkhbareIsfahan

توصیه شهید روح الله قربانی به دوستانش

شنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۵، ۰۶:۱۹ ب.ظ


شهید مدافع حرم روح الله قربانی

"چیزی که نمی دانید عمل نکنید.

ادای کسی را در نیاورید. 

بدون علم درست وارد کاری نشوید.

خــــــــادم الـشــهداء

@khadem_shohda

خاطره اے از شهید سعیدکمالی

شنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۵، ۰۶:۱۴ ب.ظ


لنْ تَنـــــالُواالـْــــبِرَّحَتٰی تُنْفــِـــقُواْمِمّـا تُحـــــِبْ..

در مسیر عشـــــق بایدبگـذری..

 از هر چه هست... اللهم الحق

پیکر پاک و مطهر شهید سعید کمالی

پیکرمطهربازنگشت ..

وقتی تازه عقد کرده بود برایم تعریف کرد که: سعید گفت: اولین جائی که خواستم با خانمم بیرون برویم به خانم گفتم بیا ببرمت پیش دوستانم تا تو را با آنها آشنا کنم!!!

می گفت وقتی راه افتادیم خانمم با تعجب می پرسید: دوستات کی اند؟! کجا میرویم؟!! و مدام سوال و اعتراض...!

تا اینکه رسیدیم به گلزار شهـــــدای شهر! گفتم: اینها دوستان من هستند!

واقعا سعید، دوست شهیدان بود و به جمع شهداء نیز پیوست و جزء لاهوتیان شد! علاقه ی زیادی به شهداء داشت، و زیارت مزار شهیدان را بسیار دوست داشت!

در شهر مقدس قم اغلب با پای پیاده به زیارت گلزار شهدای شهر قم می رفت. که یکی دو بار هم ما را با خود همراه ساخت! مسیری حدودا 3 الی 4 کیلومتری بود؛ دفعه اول که همراهش راه افتادیم گفتم: بیائید با تاکسی برویم سعید گفت: نه! پیاده بهتره! و واقعا هم با صفا تر بود !

 @saeedkamalikafrati

شهادت اردیبهـــــشت۹۵

بانک اطلاعات شهدای مدافع حــــــرم

@haram69 

عاشق اباعبدالله بود

شنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۵، ۰۶:۱۱ ب.ظ


عاشق اباعبدالله بود وقتے جهازیه من روبه منزل ایشان میبردند حمیدآقا تربت کربلا به مقدار زیاد بین وسایل گذاشتند تازندگی مابا سیدالشهدا ع مانوس باشد.

شهیدحمیدسیاهکالی

زندگی  به سبک شهدا

بانک اطلاعات شهدای مدافع حـــــرم

@haram69 

خاطره ای از شهید مصطفی بختی

شنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۵، ۰۶:۰۸ ب.ظ

همیشه احترام همه رونگه میداشتن، براشون بزرگ و کوچیک فرقی نداشت، من هیچوقت ندیدم درمقابل پدر ومادرشون پاهاشون رو دراز کنند خیلی مودب وبا احترام باهاشون صحبت میکرد.

همسرشهید مصطفی بختی

 بانک اطلاعات شهدای مدافع حــــــرم

@Haram69

غذای نذری به شرط خمـــــس

شنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۵، ۰۶:۰۵ ب.ظ


شهیدمدافع حرم محمد کامران 

شهید کامران بر سر مسائل فقهی خصوصاً خمس خیلی حساس بود  و حتی در مراسمات عزاداری هم از غذای هر مجلسی را استفاده نمی‌کرد.مگر با اطمینان از وضعیت خمسی بانی آن.

می‌گفت : اگر مردم می‌دانستند با دادن خمس چقدر  مالشان برکت پیدا می‌کند با شور و شوق سهم خمس خود را می‌دادند..

کانال شهید 

 @shahidmohammadkamran

منتظران ظهور 

شهادت دیماه۹۴

بانک اطلاعات شهدای مدافع حــــــرم

@haram69 

خاطره ای زیبا از شهید صادق عدالت اکبری

شنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۵، ۰۵:۵۹ ب.ظ


ازدواج به سبک شهدا

خاطره ای زیبا از شهید صادق عدالت اکبری

در اولین روز ماه رجب عقد کردیم و صادق که روزه هم بود، در هنگام خواندن خبطه عقد چندین بار در گوش من زمزمه کرد که «آرزوی من را فراموش نکنید و دعا کنید» ....

خاطره شهید تجلایی را یاد آور می شدند که همسرشان برایش آرزوی شــــهادت کرده بود.

اولین مکانی که بعد از عقد رفتیم، گلزار شهـــــدا بود. 

وقتی که در گلزار شهدا با هم قدم می زدیم، فقط در ذهنم با خود کلنجار می رفتم که می شود انسان کسی را که دوست دارد برایش یک چنین دعایی بکند که با شهادت از کنارش برود؟ 

با خود گفتم اگر در بین این شهـــــدا، شهیدی را هم نام آقا صـــــادق ببینم این دعا را خواهم کرد. 

دقیقا همان لحظه ای که به این مسئله فکر می کردم مزار شهید صـــــادق جنگی را دیدم .

 در آن لحظه حال عجیبی پیدا کردم اما بعداز آن به این دعا مصمم شدم.

راوی همسر شهید 

شهادت روز شهادت حضرت زینب س

کانال شهید 

@shahidsadegh

بانک‌اطلاعات‌شهدای‌مدافع‌حـــرم 

@Haram69 

خاطره تلخ یکی از رزمندگان مدافع حرم

شنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۵، ۰۵:۵۵ ب.ظ


سلام برشهدای راه حق

یه وقتی بعدازآزادسازی نبل والزهرا رفتم پشتیبانی وسیله بگیرم دیدم یه سوری نزدیک 50سالش بود

باخانمش اومده بود برای رزمنده ها نون اورده بود یه بچه بغلش بود شوخ تبعی ام گل کرد گفتم شما سنت بالاست بچه داری میکنی.

زدزیرگریه وای چه گریه ای میکرد تن آدم می لزید گفت بچه سه سالشه نوه پسریمه گفتم پدرومادرش کجاست ؟

گفت پدرش وتکفیری ها اعدامش کردند  مادرش روهم به عنوان کنیزبردند الان اسیره دست تروریستا.

حالم بدشدخیلی گریه کردم ناموس شیعه ,,,,,,,,,,,گفتم یاصاحب الزمان کی میای شیعه روازمظلومیت دربیاری

دست پیرمردروگرفتم گفتم خبری ازعروست داری قسمش دادم گفتم شب بیا بریم روستای که احتمال میدی اونجا اسیره نشونم بده میروم توشون پیداش میکنیم برات میارم خیلی حالم خراب بود .

گفت دقیق نمیدونم کجاست ما که چهارسال محاصره بودیم خبری ندارم خودم هم میدونستم کاری ازدستم برنمیاد

دق کردم تویه هفته ریشام سفیدشد.

برای سلامتی مدافعینی که ماالان خودمون نامسمون درآرامش زندگی میکنیم صلوات.

31 سال روزه‌داری به خاطر پدر

جمعه, ۱۲ شهریور ۱۳۹۵، ۰۵:۴۵ ب.ظ

ناگفته‌ها از «سردار ایرانی سامرا»/ 31 سال روزه داری بخاطر پدر/ سلاحش زبان بود

31 سال روزه‌داری و فرماندهی بی سلاح در خط مقدم از جمله شاخصه‌های رفتاری و مدیریتی حاج حمید تقوی‌فر بود که موجب می‌شد از سایر فرماندهان متمایز باشد.

به گزارش گروه جهاد و مقاومت جام نیوز، حاج حمید تقوی‌فر از جمله فرماندهان اطلاعات و عملیات دوران دفاع مقدس است که مأموریت‌های برون مرزی متعددی را در طول حیاتش انجام داده است.

با آغاز تحرکات گروه تروریستی داعش در منطقه، سرلشکر حاج قاسم سلیمانی او را به عنوان فرمانده محور سامرا معرفی می‌کند. این فرمانده مجاهدی نستوه و سراسر اخلاص و بیزار از پست و مقام دنیوی بود که سرانجام در ششم دی‌ماه 1393 پس از ماه صفر در منطقه عزیزبلد در سامرا در حالی که پیشرو تمام نیروهایش بود پس از آزادسازی کیلومترها مناطق مسکونی از چنگال داعش در زیر آتش‌ رگبار آن حرامیان با اصابت دو گلوله به پهلویش در میدان جنگ به شهادت رسید.پیکر این فرمانده در گلزار شهدای اهواز در جوار مزار پدر شهیدش به خاک سپرده شده است.

31 سال روزه‌داری

پروین مرادی همسر شهید حاج حمید روایت می‌کند: 31 سال روزه‌دار بود. دلیل این روزه داری نیز به سال 62 باز می‌گردد که پدرش در عملیات خیبر به شهادت رسید. پدر ایشان وصیت کرده بودند که روزه‌های قضایش را حاج حمید بر عهده بگیرد. پس از آن سال  64  نیز برادر حاج حمید به شهادت می‌رسد. حاجی روزه‌های برادرش را نیز ادا می‌کند تا اینکه پس از پایان روزه‌های قضا، حاج حمید تا هنگام شهادت این کار را انجام می‌دهد.

یکی از همرزمان حاج حمید تقوی‌فر می‌گوید: چه در دوران دفاع مقدس و چه بعد از آن هرگاه وقت وعده ناهار می‌رسید خودش سفره را پهن می‌کرد و  هنگام خوردن به گونه‌ای که ما متوجه نشویم مشغول انجام کاری می‌شد. از همین رو یادم نمی‌آید که تا کنون وعده ناهار را با یکدیگر خورده باشیم . این روزه‌داری تاثیری بر عملکرد جسمانی و فرماندهی‌اش نداشت و همواره ماموریت‌هایی که به او محول می‌شد را  به خوبی انجام می‌داد.

«زبان» سلاحش بود

یکی دیگر از ویژگی‌های فرماندهی حاج حمید این بود که با خودش اسلحه‌ای حمل نمی‌کرد. شاید برای افرادی این سوال باشد که چگونه این موضوع شدنی است؟! باید گفت که زبان حاج حمید سلاح او بود. خودش نیز در مستندی که از او به یادگار مانده است به این مساله اشاره دارد. حاج حمید بر اساس آداب اسلامی و قرآنی رفتار کرد. ایمان و عمل صالح او موجب شده بود تا هنگامی که صحبت می‌کند بر نیروهایش اثرگذار باشد. نیروها نیز هنگامی که متوجه می‌شدند که فرمانده‌شان با یک سربند که به یک چوب دستی بسته شده است و در خط مقدم نبرد حضور دارد شجاع می‌شدند و همراه فرمانده‌شان به مقابله با دشمن می‌پرداختند.

/ ایسنا

شهید سید حمید طباطبایی به روایت همسر

جمعه, ۱۲ شهریور ۱۳۹۵، ۰۵:۳۸ ب.ظ


ایشان میگفتند :"عشق به فاطمه زهرا سلام الله علیها و فرزندانشان راه میان بر در حرکت مستقیم است ؛

ما هر چه داریم ازهمین منبرها ، هیات ها و روضه هاست."

باتوجه به نوع کار و ماموریت ها و طبق شرایطشان سعی می کردند هر جایی امکانش بود از جلسات و هیات ها نهایت بهره را ببرند و میگفتند باید از این جلسات انرژی و نشاط بگیریم و زمینه و شرایط را برای کار بهتر فراهم کنیم. 

علاقه خاصی هم به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها داشتند.

ایشان سومین شهید مدافع حرم هستند که به فاصله 10روزپس از سردار شهید شاطری به شهادت رسیدند .

برای کسانی که بازندگی ایشان آشنایی دارند روحیات آقاسید قدری برایشان قابل تامل است.

 چرا که نقش ایشان درخانه و محل کار باهم تفاوت داشت.

دنیایی ازلطف و مهربانی بودند.

ایشان زمانی که به خانه می آمدند آغاز راحتی من و ادامه خدمت بدون منت ایشان به اعضاء خانواده بود .

یعنی تازه یکسری کارها و الطاف ایشان شروع میشد.

مزاح و شوخ طبعی که بااعضای خانواده داشتند طوری بود که خود ایشان گاهی می خندید و می گفت:

"معصومه !اگر بچه های نیروی زمینی بفهمند من در خانه چگونه هستم باورشان نمیشود که این فرد همان سید است و تعجب می کنند."

به خاطر دارم از ابتدا مبالغی را برای کارهای خیر کنار می گذاشتند و بعد به من می گفتند اگر اجازه می دهید این مبلغ را بدهم به یک بنده خدایی .

 ایشان میخواستند قدم خیری که بر می دارد بارضایت انجام شود .

اگر احساس میکرد فردی نیازمند است از لذت های دنیوی خودش میگذشت و به آن بنده خدا می بخشید تا خیرش به آن بنده خدا برسد.

میگفت حج من شادی دل بنده خداست ،حج من کفش پای بچه یتیم است .

ایشان چندی قبل از شهادت حج روزیشان شد.

@khadem_shohda

خــــادم الــشهــــدا





محمد امانت حضرت زینب دست من بود

جمعه, ۱۲ شهریور ۱۳۹۵، ۰۵:۳۶ ب.ظ


گاهی حس میکنم محمد امانت

 حضرت زینب دست من بود

 سختی‌هایش باقی است

 اما وقتی به آخرسختی‌ها فکرمیکنم

 زیبایی‌هابه سراغم می‌آید

ما رأیت الا جمیلاً

نقل ازهمسر

شهیدمحمدکامران

 بانک اطلاعات شهدای مدافع حــــــرم

@haram69 

تاسی شهید خانزاده به مولایش علی علیه السلام

جمعه, ۱۲ شهریور ۱۳۹۵، ۰۵:۳۰ ب.ظ

شهید اسماعیل خانزاده

تولد : 1363 محمودآباد

شهادت : 1394 سوریه

پدر شهید خانزاده : 

 بعد از شهادتش چند نفر از خانواده های بی بضاعت روستای ما آمدند و  به من گفتند ایام ماه مبارک رمضان که

می شد، اسماعیل داخل کیسه های پلاستیکی مرغ و گوشت می گذاشت و نیمه های شب و قبل از سحر برای مان 

می آورد و قسم مان می داد و میگفت:" تا وقتی که زنده هستم، به کسی نگویید."

فقط این نبود! تازه بعداز شهادتش متوجه شدیم که دو نفر را از کمیته امداد تحت تکفل خودش گرفته بود و ماهانه به حساب آن دو نفر مبلغی را واریز می کرد. 

کانال آقا محمودرضا

همیشه دائم الوضو بودند

جمعه, ۱۲ شهریور ۱۳۹۵، ۰۵:۲۶ ب.ظ


همیشه دائم الوضو بودند، تمام کارهایش را تنظیم میکرد

 تا همیشه برای نمـاز اول وقـت و جماعت در مسجد بتواند حضور داشته باشد

شهیدمرتضی زرهرن

شهادت فروردین۹۵

ارتش نوهد

 بانک اطلاعات شهدای مدافع حــــــرم

@haram69