گفتوگو با همسر شهید محمد محمدی
محمدمحمدی از لشکر فاطمیون، اصالتی افغانستانی داشت و از رزمندگانی بود که در سوریه از حرم حضرت زینب (س) دفاع میکرد، او که 16 اردیبهشت امسال در عملیات خانطومان به شهادت رسید اما پیکر پاکش همچون تعدادی از همرزمانش، چند روزی در میانه نبرد و بین تروریستها و بچههای مقاومت، بر زمین افتاد و امکان بازگرداندنش به عقب و میهن فراهم نشده بود تا اینکه با اجساد داعشیها معامله و به ایران بازگردانده شد. آنچه در پی میآید حاصل گفتوگوی ما با خانم سکینه محمدی 28 ساله همسر شهید محمدمحمدی
است.
کمی از زندگی مشترکتان با شهید بگویید.
تا الان 22 سال است که مقیم ایران شدهایم و محمد همسرم پسرعمهام بود.
قسمت بود که فقط پنج سال با هم زندگی کنیم. همسرم ششمین فرزند خانوادهاش بود. او متولد اول فروردین 64 بود.
ما آن قدر همدیگر را دوست داشتیم که به صورت عاشقانه و بدون برگزاری مراسم امروزی و خیلی ساده زندگی مشترکمان را آغاز کردیم.
بعد از ازدواجمان، خداوند فرزند پسری را به ما هدیه داد که نامش را پیمان گذاشتیم. پسرم با آنکه الان چهار سال و هفت ماهش است، ولی از لحاظ چهره بسیار شبیه پدرش است.
هر وقت او را میبینم چهره محمد مقابل چشمانم میآید. همسرم همیشه میگفت دوست دارم کسی که من را به عنوان شریک زندگی انتخاب میکند، حجاب کامل داشته باشد و من همیشه به توصیه ایشان عمل میکردم و برایش مهم بود که خانمش با نامحرم صحبت نداشته باشد و من هم به اعتقاد او احترام میگذاشتم.
چطور شد که تصمیم گرفت به سوریه اعزام شود؟
خودش علاقه داشت به سوریه برود. حتی بار اول بدون اینکه من خبر داشته باشم رفته بود ثبت نام کرده بود و من مدتی این قضیه را نمیدانستم.
وقتی متوجه رفتنش شدم، با توجه به عشقی که او به اهل بیت(ع) داشت با رفتنش مخالفتی نکردم. وقتی بار اول به سوریه اعزام شده بود دوماه و نیم آنجا بود. با آنکه ما مستأجر بودیم خیالش از طرف من و بچهمان راحت بود و به قول معروف میدانست که من میتوانم گلیمم را از آب بیرون بکشم.
محمد بعد از آنکه بار اول از سوریه آمد یک ماه بیشتر پیش من و فرزندمان نماند. عید سال 95 هر سه پیش هم بودیم و خانه اقوام با هم رفتیم و عید دیدنی کردیم.
بعد از تعطیلات عید محمد دیگر نتوانست تحمل کند و برای بار دوم 17 فروردین 95 به سوریه اعزام شد.