سـالروز ولادت شهید مرتضی عبداللهی
نقـاش . . .
ڪہ پـرداخت
بـہ چشمـان سیـاهت
دیوانہ شد ازطرزِ نگاهت،قلم انداخت
شهید مرتضی عبداللهی
سـالروز ولادت
@jamondegan
نقـاش . . .
ڪہ پـرداخت
بـہ چشمـان سیـاهت
دیوانہ شد ازطرزِ نگاهت،قلم انداخت
شهید مرتضی عبداللهی
سـالروز ولادت
@jamondegan
بسم رب الشهداء و الصدیقین
نیکوترین جلوه صداقت، وفا کردن به عهد است. یکی از زیباترین جلوه های صداقت افراد، پایبندی به قول و قرارهایی است که می دهند. میزان صداقت افراد را هم با قول و قرارهایشان باید سنجید.
با کمک اعضای پایگاهش، هیئتی به نام مدافعان حرم ترتیب داد. همیشه به دوستان هم سفارش می کرد که رأس ساعت هفت برای برپایی هیئت سر قرار حاضر شوند. قرار شد دوشنبه پیکرش به ایران بازگردد که همین طور تأخیر پیش می آمد و دل ها همه بی قرار دیدنش بود.
آخرین وعده ای که دادند روز چهارشنبه شد. بدن مطهرش را مستقیم از فرودگاه به محله آوردند. اول اطشاران و بعد خانه پدری و بعد هم مسجدالمهدی (عج). حمیدرضا رأس ساعت هفت در مسجد حضور داشت. مثل چهارشنبه هر هفته! هیئتی که یادگار حمیدرضا بود و علاقه اش را به هیئتش نشان داد.
@labbaykeyazeinab
روایتى از شهید مدافع حرم محمد اسدى (غلامعباس)؛
بسم رب الشهداء و الصدیقین
این شهید عزیز قبل از رفتن به سوریه چهار دوره در جهاد عراق مشارکت کرده بودند (تمام دفعات با هزینه شخصی) و کسب اجازه جهاد در سوریه را از اربابان و ولی نعمتان خود (حضرت علی [علیه السلام]، امام حسین [علیه السلام] و حضرت ابوالفضل العباس [علیه السلام]) کرد.
ایشان قبل از اعزام به سوریه برای اینکه بتواند برود و کسی سد راهش نشود چهل روز ایشان روزه بودند و هر شب تا صبح مشغول نماز شب و عبادت بودند و سه شبانه روز هم در حرم امام رضا [علیه السلام] بودند، تا بدون مشکل به سوریه برسند، برای دفاع از ناموس اهل بیت [علیهم السلام]. پس از اینکه به سوریه رسید به گفته همرزمانش هشتاد روز دیگر روزه گرفت، به خاطر اینکه به او اجازه دفاع از حریم ناموس حضرت علی [علیه السلام] را داده اند و در اول ماه مبارک رمضان با دهان روزه به شهادت رسید.
در زمان حضور طولانی مدت (حدود شش ماه) در سوریه به همرزمش گفته بود:
"دلم برای خانواده و پدر و مادر و برادران و خواهرانم تنگ شده است ولی غیرتم اجازه رفتن به مرخصی را به من نمی دهد و از حضرت زینب [سلام الله علیها] خجالت می کشم که او را تنها بگذارم. اگر او را تنها بگذارم در آن دنیا جوابی برای حضرت علی [علیه السلام] ندارم که بدهم و من پوتینهایم را جفت کرده ام و اصلاً به مرخصی نمی روم یا باید جنگ تمام شود و ما به پیروزی کامل برسیم یا اینکه من به شهادت برسم".
و این گونه شد که حضرت زینب [سلام الله علیها] خستگی زیاد را در چهره غلامعباس دید و او را برای همیشه نزد خودشان (اهل بیت [علیهم السلام]) فرا خواند.
@labbaykeyazeinab
بسم رب الشهداء و الصدیقین
یک روز قبل از عملیات آزادسازی نبل والزهراء جهت بازدید از مناطق آزاد شده همراه سردار غیور حاج رضا و برادر عزیزم آقا ... راهى منطقه شدیم که، من پشت فرمون ماشین بودم و حاجی بغل دستم نشسته بود. با توجه به اینکه من با سرعت بالایی رانندگی می کردم چندین بار حاجی به آرامی درخواست کرد با سرعت کمتری ادامه دهم. به محض اینکه حواس ایشون پرت می شد مجدد سرعت را افزایش می دادم. تا اینکه ایشون بالاخره از کوره در رفت و گفت نگه دار، آقا ... رانندگی کنه که من قبول نکردم.
ایشون شروع کردن به نصیحت کردن و توضیح اینکه این وسایل و امکانات از "بیت المال" و " امانت" در دست ماست و باید بیشتر از جانمان از آنها حفظ و حراست کنیم.
در یک کلام شهید بزرگوار با دقت و وسواس خاصی از بیت المال حفظ و حراست می کرد و همیشه منش و ساده زیستی حضرت آقا را به من که کمی شیطنت می کردم گوشزد می نمود.
@labbaykeyazeinab
شھید سید شریف موسوی
اولین شهید مدافع حریم اهل بیت از
روستای خورین از توابع شهرستان ورامین بود.
وی در سن ۲۶سالگی ازدواج کرد و حاصل این ازدواج دو فرزند بود
محدثه سادات و سید ابوالفضل
با شروع شدن درگیری ها و به خطر افتادن حریم اهل بیت تصمیم گرفت که به سوریه برود و از حرم عمه سادات حضرت زینب(سلام الله علیھا) فاع کند.
گروه ۵۷ به منطقه اعزام شد ودوره اول را به اتمام رسانید و در دوره دوم در منطقه تدمر سوریه به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.
گروه فرهنگی سرداران بی مرز
@Sardaranebimarz
به نقل از همسر شهید محمدخانی: وقتی امیرحسین به دنیا اومد ما رفتیم نزد حاج آقای آیت اللهی (از علمای شهر یزد) تا برای امیرحسین اذان و اقامه بخونند و دعا کنند وقتی حاج آقا برای امیرحسین اذان و اقامه گفتند، محمدحسین از حاج آقا درخواست کردند که دعا کنید شهید بشم و خرج ارباب بشم و من رو هم بخرند، حاج آقا به محمدحسین گفتند: الهی مثل شهید دستغیب ،شهید صدوقی، حبیب ابن مظاهر بشید... محمدحسین گفت: لذتی که علیاکبر از شهادت برد حبیب نبرد...
شهید محمد حسین محمد خانی
@shahidmohammadkhani
برادر شهید فاطمیون با اشاره به دیگر شهدای خانوادهاش میگوید: خانواده ما دو شهید دیگر هم دارد. شهید علی اصغرانصاری پسر خواهرم است و شهید علیزاده دایی او میشود. شهید حمید احسانی هم داماد خواهر ماست شهید انصاری سال 94 شهید شد و پیکرش مفقودالاثر و از رفقایش شنیدیم وقتی در کمین افتادند نیاز بود که یک نفر داوطلب شود تا مهمات بیاورد. او به رفقایش میگوید: «بدون مهمات در محاصره از پشت قیچی میشویم به همین دلیل من میروم تا مهمات به نیروها برسانم.»
او ادامه میدهد: وقتی از پشت دیوار بیرون میآید تک تیرانداز او را میزند یک تیر به پایش خورده و تیر دوم به قلبش خورده است. رفقایش گفتند چون در محاصره بودیم نتوانستیم جنازهاش را به عقب بیاوریم. دو روز گذشته برای شهید انصاری و چند شهید مفقودالاثر دیگر از لشگر فاطمیون مراسم تشییع نمادین برگزار شد. به نشان شهید انصاری یک دسته گل درست کرده و به عنوان تابوت در کنار سایر شهدا او را تشییع کردیم. سنگ یادبود او نیز در بهشت رضا(ع) قرار دارد.
برادر شهید علیزاده از سومین شهید خانواده چنین میگوید:شهید احسانی هم در 17 آبان 92 به شهادت رسید، او وقتی میخواست از منطقه به مشهد بازگردد میرود تا از هم رزمش که دیده بان بود خداحافظی کند وقتی خداحافظی میکند، حین پایین آمدن از سنگر دیده بان از ناحیه سر مورد اصابت تک تیرانداز قرار میگیرد. در راه پنجرههایی داشت که پتو زده بودند، پتو را کنار زده تا چیزی را چک کند اما مورد اصابت تک تیرانداز قرار میگیرد و به شهادت میرسد. پیکر او هم در بهشت رضا(ع) به خاک سپرده شده است.
او در ادامه چنین میگوید: شهید احسانی زودتر ازشهیدان انصاری و علیزاده به سوریه رفته بود یعنی دو دوره جلوتر از آن دو شهید اعزام شد. هر کدام از این شهدا با عقیده شخصی خود و به خاطر ارادتی که به حضرت زینب داشتند به سوریه رفتند. از زمانی که جنگ سوریه شروع شد، حرف و حدیثها هم پیش امد و برخی میگفتند که اینها به خاطر پول میروند یا بعد از اینکه شهید میشوند پول هنگفتی به خانوادههایشان میدهند. در حالی که این حرفها فقط ناراحتی ما را مضاعف میکند. وقتی شهید احسانی به شهادت رسید حضرت زینب(س) به خانواده ما صبری داد که متوجه شدیم روزی که امام حسین(ع) به شهادت رسید بر حضرت زینب(س) چه گذشته است. همان صبر بود که باعث شد با شهادت دو شهید بزرگوار انصاری و علیزاده احساس کنیم در این راه بزرگ قربانی دادهایم.
برادر شهید حسین علیزاده با شااره به شوق رزمندگان فاطمیون برای دفاع از حریم اهل بیت(ع) میگوید: شیعیان افغانستان و به خصوص رزمندگان تیپ فاطمیون شیعیان مخلصی هستند که به حضرت زهرا(س)، حضرت علی(ع) و خاندانشان پایبندند. ما دوست داریم خالصانه در جوار اهل بیت(ع) و حرم حضرت زینب(س) شهید شویم و خالصانه برای آنها خدمت کنیم و جان میدهیم.
منبع: تسنیم
شیعیان افغانستانی برای اهل بیت(ع) جان میدهند
روایت سه شهید فاطمیون از یک خانواده
بار اولی که میخواست به سوریه اعزام شود با مخالفت مادر مواجه شد. اما اصرار داشت و میگفت بچهها با شوق و علاقه شدیدی به سوریه میروند، من هم میخواهم آن را تجربه کنم.
به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، شیعیان افغانستانی خالصانه در راه اهل بیت(ع) جان میدهند. همین انگیزه کافی است که سالها در جغرافیای مقاومت و در سنگر سوریه قدرتمندانه حضور داشته باشند و شجاعانه دشمن را به عقب برانند. شهید پشت شهید، نتیجه این اخلاص و جهاد است. شهدایی که تا ابد نامشان در تاریخ به یادگار خواهد ماند.
شهید حسین علیزاده، یک رزمنده افغانستانی 34 ساله بود که چندی پیش توسط تروریستهای تکفیری در شهر البوکمال در نزدیکی مرز عراق و سوریه به شهادت رسید. قبل از اینکه بحث سوریه پیش بیاید او یک بنا بود. اما از 12 اسفندماه سال 92 که پایش به سوریه باز شد دیگر از میدان جهاد دل نکند و پابند خانه نشد. آنقدر رفت و آمد تا شهادت نصیبش شد. پیکر مطهرش در سالروز شهادت حضرت زهرا(س) در مشهد تشییع و به خاک سپرده شد.
مهدی علیزاده برادر شهید فاطمیون، حسین علیزاده میگوید: بار اولی که میخواست به سوریه اعزام شود با مخالفت مادر مواجه شد. اما اصرار داشت و میگفت بچهها با شوق و علاقه شدیدی به سوریه میروند، من هم میخواهم آن را تجربه کنم. بار اول که رفت و برگشت دوباره مادرم بیتابی کرد و گفت: یک بار رفتی دیگر کافی است، برادرم گفت: اما من تازه فهمیدهام آنجا چه خبر است و باید حضور داشته باشم.
او در مورد علاقه برادرش برای شکرت در نبرد سوریه میگوید: شوق و علاقه زیادی برای رفتن داشت و بیشتر اوقات سوریه بود. از خوبیهای اخلاقش هم هرچه بگویم کم گفتهام.بشاش و خنده رو بود و پایبند به نماز، روزه و قرآن، از وقتی که سوریه رفتن را شروع کرد در این مسائل پایبندتر هم شد و میگفت من تازه بهشتم را پیدا کردهام. برادرم اکثر اوقات که از سوریه به مشهد می آمد به من توصیههایی داشت به من گفت نمازت را اول وقت بخوان و به مادر احترام بگذار. حرفهایش در ذهنم حک شده و هر لحظه آنها را به خاطر میآورم.
برادری که مثل یک پدر بود. مهدی علیزاده در این باره میگوید: حسین متولد سال 62 بود و حدود 11 سال از من بزرگتر بود تنها یک برادر نه مثل پدرم بود. از اسفندماه سال 92، سوریه رفتن را شروع کرد و از همان زمان بیشتر در سوریه بود تا مشهد. وقتی به مشهد میامد از او میپرسیدم آنجا چه مسئولیتی داری و چه کار میکنی؟ در جواب میگفت من یک سرباز صفرم، وقتی کسی میخواهد برای هدفش قدم بردارد بهتر است یک سرباز باشد تا فرمانده.
او در مورد نحوه شهادت برادرش میگوید: آنطور که رفقایش گفتهاند در روز پنج شنبه ساعت 6 صبح به او بی سی میزند که دشمن هجوم آورده است و میگویند برای پشتیبانی به ما کمک برسانید. وقتی وارد خاکریز میشوند ظاهرا دشمن کل خاکریز را گرفته بود و اینها به کمین میخورند. پشت فرمان ماشین بود که از ناحیه شانه سمت چپ تیر میخورد. وقتی زخمی شد برای آنکه دشمن ماشین را نزند از آن پیاده می شود که تیر دوم به قلبش خورده و به شهادت میرسد. او در مرز عراق و سوریه و در شهر البوکمال به شهادت رسید.
مهدی علیزاده میگوید: شهید علیزاده دو فرزند دارد دخترش 8 ساله و پسرش 5 ساله است. دختر شهید تا چند روز پیش باورش نمیشد که پدرش شهید شده است اما وقتی که به معراج رفتیم و با پیکر شهید وداع گفتیم دخترش هم باور کرد و با پدرش حرف میزد و حال و روز خوبی نداشت.
او ادامه میدهد: بیشتر اوقات وقتی از سوریه به مشهد برای مرخصی می آمد از او میپرسدیم آنجا چگونه است تا به حال چند نفر را به هلاکت رساندهای؟ و چقدر با تکفیریهای روبرو شدهای؟ اما او هیچ چیز تعریف نمیکرد و میگفت: «هرچه بوده بین من و خدایم بوده و هست.» اما از حرم حضرت زینب(س) خیلی تعریف میکرد میگفت وقتی وارد حرم حضرت زینب(س) میشوید متوجه میشوید که کشش خاصی دارد میگفت: «تا خودتان نیایید این حس را باور نمیکنید.» تا اینکه من و مادرم سوریه رفته و آن تجربه را کسب کردیم. گویی حرم حضرت زینب(س) بهشت روی زمین است.
یک نفر هست . . .
که خود نیست . . .
ولی خاطره اش هرشب
مرا سخت بغل می گیرد
برگرد و تنها یه بغل، بابای من باش . .
نازدانه های شهید حسین دارابی
هدیہ به روح مطهرش صلواتـــــ
@jamondegan
به محض اینکه صهیونیستها به ما ضربهای بزنند، ما انتقام خواهیم گرفت و آتش این خونخواهی شعلهور خواهد ماند و هر روز برافروختهتر میشود تا دشمن را بسوزاند و پرچم توحید را برافراشته سازد.
به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، او اولین زنی نبود که دست به چنین اقدام بزرگی میزند اما چیزی که سال 2004 این بانوی 22 ساله را چون نگین در میان شش زن پیش از خود بیشتر میدرخشاند این بود که او دلبستگی و عشقی فراتر از زنان دیگر استشهادی در دنیا داشت و آن وجود دو فرزند بود که از جان عزیز ترشان میداشت.
ریم دختری تحصیل کرده بود و در کنار همسر خود زندگی مرفه و خوشی را میگذراند. پدرش نیز «صالح» نماینده یکی از شرکتهای باطری سازی خودروهای آلمانی بود و از ثروتمندان محسوب میشد. اما ریم ورای همه این ها به دنبال خوشبختی و سربلندی برای همه مردم سرزمینش بود.
تحمل دیدن ظلمی که از جانب فرزندان بنی صهیون به هموطنانش روا داشته میشد قلبش را میآزرد و در شرایطی که وسیله قوی تری برای مبارزه در دستش نبود به گردان های عزالدین قسام پیوست تا با انجام عملیات شهادت طلبانه خواب را از چشمان اشغالگران بگیرد و با ریختن خونش میخواست فریاد اعتراض از این همه ظلم و سکوت جامعه جهانی را به گوش دنیا برساند.
اینجاست که باید به سران بی غیرت عرب گفت آقایانی که شکم هایتان پر است از حرامی کلاهتان را بگذارید بالاتر!
گذرگاه ایریز(بیت حانون) هرگز حماسه این زن را فراموش نخواهد کرد. ریم با انجام عملیات استشهادی 4 صهیونیست را به درک فرستاد و 6 نفر را مجروح کرد. اگر چه هدف از انجام اینگونه عملیات نا امن کردن سرزمین های اشغالی است و تعداد کشته ها در الویت دوم قرار می گیرد اما ریم توانست به آنچه میخواهد برسد.
*بخشی از وصیتنامه بانوی شهادت طلب، ریم صالح الریاشی
بسم الله الرحمن الرحیم
من شهادت طلب «ریم صالح الریاشی» فرزند یگانهای شهید عزالدین قسام، این عملیات را به صورت مشترک با برادرانم در یگانهای شهدای الاقصی برای جلب رضایت خداوند عزوجل به انجام می رسانم برای انتقام کشیدن از یهود این دشمن بشریت و کسانی که در سرزمینم فساد می کنند در رفح و نابلس و رام الله و جنین و باقی شهرهای سرزمین عزیزم و برای پاک کردن مقداری از ننگی که به واسطه اعمال حاکم سازش کار بر پیشانی این امت نقش بسته است.
مردم قهرمانم!
به محض اینکه آنها به ما ضربهای بزنند، ما نیز انتقام خواهیم گرفت و آتش این خونخواهی شعلهور خواهد ماند و هر روز برافروختهتر خواهد شد تا آنجا که دشمن را بسوزاند و پرچم توحید را بر گستره سرزمین عزیزمان و بر مناره مسجد الاقصی مبارک برافراشته سازد و از شما برای موفقیت و پایداری خود طلب دعا می کنم. دیگر اینکه از خدای عزوجل می خواهم این عمل مرا خالصاً برای ذات کریم خویش قرار دهد و آن را واسطه ذلت یهود و آرامش دلهای مومنین قرار دهد «و هوالولی ذالک و القادر علیه»
دل و دیدهاش
با خــــــدا بود
همین برای نهراسیدن
کـــــافی است ..
دشمـن هرچہ نزدیڪ تر ؛
در نظـرش کوچڪ تر ...
شهید مدافع حرم
صالح صالحی
رامشیر
@jamondegan
┄┅┄
همرزم شهید
این شهید بزرگوار چند تا ویژگی بارز داشت
یکی از خصوصیات این شهید بزرگوار اخلاص زیادش بود.
خیلی خاکی بود.
دلش خیلی پاک بود.
با بچهای فاطمیون طوری برخورد میکرد که همه فکر میکردن اونم از بچهای فاطمیونه.
از وقتی باهاش اشنا شدم فقط لبخندش تو ذهنمه.
خیلی سعی میکرد خدمت به خلق کنه.
قدم خیر برای هرکسی که میتونست بر میداشت
و شهید از همه پذیرایی میکرد.
به سربازها خیلی کمک میکرد.
بدون هیچ چشم داشتی برای همه هرکاری میتونست انجام میداد
سوریه
مدافع حرم
شهید سید سجاد حسینی
@seyedsajad29
شهیدان نامه ی گلگون نوشتند
شهادت نامه راباخون نوشتند
بنازم اینهمه ایمان وایثار
به تاریخ جهان قانون نوشتند
شهیدمدافع حرم هاشم دهقانی نیا
تاریخ شهادت:۱۳۹۴/۱۲/۷
سالروزشهادت
درمان ڪہ نمی یابیم
زین دردِ فراق تـو
چون شمع بسوزیم ما
درحسرتِ دیـدارت ...
شهــادت:۹۵/۱۲/۰۷
عملیات آزادسازی موصل عراق
شهید علی اصغر کریمی
اولین سالروز شهادت
@jamondegan
چقدر جالب است که یک نفر در زندگی وکیل مدافع باشد و هم شهید مدافع حرم
روزت مبارک بزرگ مرد
شهید محمدرضا یعقوبی
تنها وکیل پایه یک دادگستری مدافع حرم
@jamondega
بسم رب الشهدا و الصدیقین
رزمنده مدافع حرم شیر محمد جعفری به جمع شهدای مدافع حرم پیوست.
@modafeonharem