خمس پنج پسر پدر
در روزهایی که تابستان آخرین نفسهای خود را میکشد و صدای پای پائیز به گوش میرسد. یک بار دیگر عطر و بوی شهدا در مشام کوچه پس کوچههای شهر پیچیده. بار دیگر سربازی رشید در قامت یک تابوت از سرزمین شام به شهر برگشته. رمضان سال گذشته بود که خبر شهادت «محمد اسدی»؛ فرمانده گردان «غلامان عباس» در رسانهها منتشر شد. پیکر پاک شیر بیشه فاطمیون بعد از یک سال و اندی گمنامی حالا به آغوش وطن بازگشته. به همین مناسبت گفتگویی داریم با علی اسدی برادر این شهید والا مقام تا داستان شهامت این دلیر مرد را برایمان روایت کند.
تاریخ شهادت شهید اسدی را برایمان بازگو کنید؟
اول ماه رمضان سال 95.
در مدتی که ایشان مفقود بودند به شما و خانواده چه گذشت؟
خیلی سخت گذشت ولی سعی میکردیم به وصیت شهید عمل کرده و صبر پیشه کنیم. برای بازگشت پیکر شهید همیشه میگفتیم هرچه خواست خود شهید باشد انشاء الله همان شود.
شهید در این خصوص وصیتی هم کرده بود؟
بله. شهید وصیت کرده اگر من شهید شدم و پیکرم برنگشت بگویید تقدیم به ابا عبدالله الحسین(ع) و فدای حضرت زینب(س). و بگوئید ما هدیهای که به اهلبیت(ع) تقدیم کردیم را پس نمیگیریم.
پیکر شهید چه تاریخی به وطن بازگشت؟
بیستم شهریور.
شناسایی پیکر شهید چگونه صورت گرفت؟
با آزمایش «DNA».
علت برگزاری مراسم تشییع و وداع با این شهید بزرگوار در شهر نیشابور چه بود؟
نیشابور زادگاه پدر و سرزمین آباء اجدادی ما هست.
مراسم وداع با شهید اسدی در دانشگاه پیام نور هم برگزار شد. ایشان دانشجوی این دانشگاه بودند؟
بله. شهید اسدی مدرک کارشناسی حقوق از دانشگاه پیام نور مشهد داشتند. علاوه بر تحصیل در این دانشگاه فعالیتهای دانشجویی زیادی هم در آنجا داشتند. از جمله اینکه مسئول انجمنهای علمی و از موسسان کمیته هوا فضای دانشگاه بود.
استقبال دانشجویان از پیکر شهید چگونه بود؟
خیلی خوب. مراسم ویژهای در نمازخانه دانشگاه برای استقبال و وداع ترتیب داده شده بود. در این مراسم یکی از ورزشکاران ورزشی دانشگاه مدال قهرمانی خود را به شهید تقدیم کرد.
قرار بود پیکر شهید بهشت رضا(ع) باشد چه شد که این محل تغییر کرد؟
با توجه به اینکه دوست صمیمی برادرم؛ شهید جواد جهانی در پارک خورشید به خاک سپرده شده و همچنین به دلیل اثر فرهنگی که میتواند در جامعه ایجاد کند، تصمیم گرفتیم که این شهید بزرگوار را هم در پارک خورشید به خاک بسپاریم.
در مورد ویژگیهای اخلاقی شهید برایمان بگوئید؟
برادرم محمد فردی بسیار متدین، اهل عمل و مودب بود. در نهایت ادب و احترام با پدر و مادر رفتار میکرد. اهل نماز اول وقت بود و نمازهای خود را در مسجد میخواند. محمد محب اهل بیت(ع) بود و الگویش حضرت ابوالفضل(ع) بود.
علایق شخصی شهید؟
رشتههای ورزشی مثل کشتی، کوهنوردی، قایقرانی، والیبال، فوتبال و بدنسازی. محمد به شعر هم خیلی علاقه داشت و اهل مسافرت و مطالعه هم بود.
نحوه شهادت شهید اسدی؟
همرزمان پاکستانی شهید از دوربین پیکر چند شهید را بین نیروهای خودی و دشمن مشاهده میکنند و به
جانشین او میگویند، که در همان لحظه شهید بزرگوار از راه میرسند و میگویند مادران این شهداء چشم به راه فرزندان خود هستند. برای همین با چند نفر دیگر میرود که پیکر شهدا را برگرداند. در نزدیکی پیکر شهدا کمین میخورند و در
جنوب حلب به شهادت میرسد.
از نحوه رفتن این شهید بزرگوار به سوریه برایمان بگوئید؟
قبل از رفتن به سوریه چهار دوره در جهاد عراق شرکت کرده بود. قبل از اعزام به سوریه برای اینکه کسی مانعش نشود چهل روز روزه گرفت. در این مدت هر شب تا صبح مشغول نماز شب و راز و نیاز بود. سه شبانه روز هم در حرم امام رضا (ع) بود تا بدون مشکل به سوریه برود. به گفته همرزمانش هشتاد روز دیگر روزه گرفت به خاطر اینکه به او اجازه دفاع از حرم داده بودند تا اینکه در اول ماه مبارک رمضان با دهان روزه به ملاقات خدا رفت.
یک جمله از شهید ...
به پدرم میگفت: من خمس پنج پسرت هستم من را را نذر عمه جانمان زینب (س) کنید.