مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)

در این وبلاگ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) معرفی می شوند.

مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)

در این وبلاگ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) معرفی می شوند.

در این وبلاگ سعی می شود با معرفی شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س)، گوشه ای از رشادت های این غیور مردان به تصویر کشیده شود.

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

شهدای محرم

چهارشنبه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۷، ۰۶:۱۳ ب.ظ


پدر بزرگوار شهید رضا سنجرانی ؛همسر و فرزندان رضا را برده بودند سوریه، هم برای زیارت و هم اینکه رضا را ببینند، ماموریتش تمام شده بود، به او گفته بودند 

   با همسرت برو مشهد 

اما رضا اصرار داشت تاسوعا و عاشورا در منطقه بماند، 

رضا ماند و در نخستین روزهای محرم شهید شد.

بعد از اینکه رضا همسر و فرزندانش را از سوریه به مشهد بدرقه کرد عملیات در دیرالزور آغاز شد،

همسرش می‌گفت: 

«شب قبل از عملیات، رضا پیام داد که "اگر شهید شدم حلالم کن."» معمولا اینطور پیام‌ها را رضا برای من نمی‌فرستاد، می‌دانست بخاطر مشکل قلبی طاقت ندارم.

[ Photo ]

رضا بزرگ شده مسجد و هیئت‌های عزاداری بود.

مگر می‌شود بچه هیئتی باشی و جسارت به حرم بی بی زینب(س) را تاب بیاوری؟

رضا بسیجی فعال،

 قاری قرآن و مداح اهل بیت(ع) بود.

خودش دوست داشت تمام وقتش را صرف ائمه اطهار(ع) کند. بیشتر وقتش یا در مساجد می‌گذشت و یا به آموزش در پادگان.

 @Agamahmoodreza

هنای شهادت

چهارشنبه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۷، ۰۶:۰۹ ب.ظ

دستاشونو می بینی؟؟؟

آره درسته.....هنابدونه

هنای شهادت

دستگلای حضرت زینبو ببین

هنا گذاشتن و رفتن پیش بی بی

http://eitaa.com/joinchat/937099264Ce40df9af2a

لباس نوکری شهید جاویدالاثر محمد اینانلو

چهارشنبه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۷، ۰۶:۰۴ ب.ظ

پاے روضه هاے محرمـ

قد کشیدند و

آن‌ها چہ‌ خوب شنیده

 بودند صداے 

هل من ناصر حســیــن را...

لباس نوکری شهید جاویدالاثر محمد اینانلو

 @sangarshohada

"به یاد شهدای گمنام"

چهارشنبه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۷، ۰۶:۰۱ ب.ظ


بسم رب الشهدا و الصدیقین

خیلی گشته بودیم ، نه پلاکی ، نه کارتی ، چیزی همراهش نبود . لباس فرم سپاه به

تنش بود . 

چیزی شبیه دکمه پیراهن در جیبش نظرم را جلب کرد . خوب که دقت کردم ، 

دیدم یک نگین عقیق است که انگار روش جمله ای حک شده .

خاک و گل ها رو پاک کردم ....

دیگر نیازی نبود دنبال پلاکش بگردیم ...

روی عقیق نوشته بود :

"به یاد شهدای گمنام" 

خاطره ای از شهید دهقان امیری ۳

چهارشنبه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۷، ۰۵:۵۹ ب.ظ


در یکی از سفر های راهیان نور، کنار یک پاسگاه پلیس در بیابانی خلوت توقف کردیم و چادر زدیم.

همه داخل چادر خوابیدیم اما او بیرون خوابید.

نیمه شب از صدای نفس های عجیبی از خواب پریدم و نگران شدم، لای پرده چادر را کنار زدم و دیدم که سگی عظیم الجثه با دهانی باز که نفس نفس میزد بالای سر محمدرضا  خم شده و با چشمانش به صورت او زل زده است، 

محمدرضا بیدار بود اما از ترس جنب نمیخورد، آن لحظه تنها کاری که توانستم انجام دهم این بود چند بار پشت هم دست بزنم، سگ از صدای دست زدنم ترسید و رفت.

وقتی اوضاع آرام شد مرا صدا زد و به سمتم آمد و با حالتی بهت زده میگفت که آن سگ چه از جانش میخواسته که آن طور به او خیره شده بود.

| نقل شده از مادر شهید 




🍃📚| @shahid_dehghan

زندگی به سبک مهدی

چهارشنبه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۷، ۰۵:۵۵ ب.ظ


فکر می کنم دورو بر سال ۸۱ بود ‌.

 یه روز مهدی از دانشگاه اومده بود خونه و خیلی خسته بود .

 ازش پرسیدم چی شده ؟!

همیشه وقتی میومدی خسته بودی ولی امروز واقعا داغونی!

خندید و گفت تهران یه ماشین سوار شدم که بیام قم وسط اتوبان صدای موسیقیشو برد بالا منم تحمل کردم و چیزی نگفتم تا اینکه دیگه صدای زن رو داشت پخش میکرد !

منم با اینکه وسط بیابون بودم گفتم یا کمش کن یا من پیاده میشم !؟

اونم نامردی نکرد و زد کنار ! 

منم کم نیاوردم و پیاده شدم ! 

اونم رفت ! 

ایستادگی روی حرف حق ، مساله مهمیه که واقعا تو زندگی مهدی قابل رویت بود و اگر مساله ای رو حق میدونست پای اون می ایستاد ، حتی اگه سخت ترین اتفاق ها براش بیافته !

شهدا ، همه این خصلت رو به نوعی داشتند و هر کدام پای عقیده خودشون ایستادند و مهدی هم نابودی اسرائیل و آزادی قدس شریف رو یک حق و حقیقت می دونست و معتقد بود این امر ، زمینه ساز ظهور حضرت حجت خواهد بود و لذا تا پای جان ایستاد ! 

شهید راه نابودی اسرائیل

شهید محمد مهدی لطفی نیاسر

@sh_mahdilotfi 


به فکر روزی حلال بود

چهارشنبه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۷، ۰۵:۵۳ ب.ظ

عاشق گمنامی بود

سه شنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۷، ۰۹:۳۵ ب.ظ

عاشق  گمنامی بود 

روزهای قـبل شهادت 

شعری را زمزمه می‌کرد:

«خواهم که در

غمکده آرام بگیـرم

گمنـام سفر کرده

وگمنـام بمیرم ..» 

و آخر به آرزویش رسید ...

شهید جاویدالاثر علی بیات

@modafeonharem

دست‌هایم را بگیر ای دوست... دلتنگم برایت...

سه شنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۷، ۰۹:۳۲ ب.ظ


بسم الله الرحمن الرحیم

قربة الی الله

و اما بعد؛

دست‌هایت کو؟ که دلتنگم برایِ دست‌هایت؛

دست‌هایم را بگیر ای دوست... دلتنگم برایت...

.

دلتنگم... قدم میزنم... دلتنگم... قدم میزنم... قدم میزنم... قدم میزنم.... دستهایت کو...؟

.

از سر دلتنگی قدم میزنم ولی؛

ﭼﻨﺎﻥ ﺩﻟﺘﻨﮓ ﺷﺪ ﻋﻄﺎﺭ ﺑﯽ ﺗﻮ

ﮐﻪ ﺷﺪ ﺑﺮ ﻭﯼ ﺟﻬﺎﻥ ﺯﻧﺪﺍﻥ... ﮐﺠﺎﯾﯽ؟

.


رفیق

محمود

دلتنگی

خوابم نمیبرد

کجایی

سربازان آخرالزمانی امام زمان عج

فدایی حضرت زینب سلام الله علیها

شهیدمحمودرضابیضایی

کجایی....؟ 

@bi_to_be_sar_nemishavadd

آقا مهدی به تبعیت از ولایت فقیه خیلی تأکید داشت

سه شنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۷، ۰۹:۳۱ ب.ظ


همسر شهید مدافع حرم مهدی اسحاقیان:

آقا مهدی به تبعیت از ولایت فقیه خیلی تأکید داشت و چون حضرت آقا به دفاع از مردم سوریه، یمن و عراق توصیه داشتند، او هم دوست داشت جزو کسانی باشد که حرف رهبر را اطاعت کرده‌اند. می‌گفت دوست دارم با رفتن به جنگ، آل‌سعود عصبانی شود. شهید به نماز اول وقت خیلی اهمیت می‌داد و هر جا به مسافرت می‌رفتیم تا صدای اذان را می‌شنید توقف می‌کرد و در مسجد همان محله نماز می‌خواند و بعد ادامه مسیر می‌داد. به رعایت حجاب هم توجه و تأکید بسیاری داشت. قبل از اعزامش با هم به کربلا رفتیم، به هر کدام از حرم‌های مطهر که می‌رفتیم، گریه می‌کرد و می‌گفت من آمده‌ام تا امضای قبولی شهادتم را از اهل بیت(ع) بگیرم.

 @Agamahmoodreza

احمد بسیار کوشا بود

سه شنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۷، ۰۹:۲۷ ب.ظ


یک بغل گلسرخ 

شهید احمد محمد مشلب

 @AhmadMashlab1995

بنزین سال

سه شنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۷، ۰۹:۲۶ ب.ظ


از کودکی او را با سفر های راهیان نور آشنا کردیم،سفر هایی که هم جنبه ی معنوی داشت و هم تربیتی،سفر های ده بیست روزه ای که تا اخر تعطیلات عید طول میکشید.

سختی و کمبود زیادی داشت، خیلی ها جا میزدند و کم می آوردند،اما مشقت های این سفر از او آدمی ساخته بود که بتواند در برابر مشکلات صبور باشد،کم توقع باشد، قناعت کند، سازش پذیر باشد و تلاشگر و هدفمند باشد و از نظر جسمی قوی باشد.

این سفر برای او  و خانواده ی مان حکم بنزین سال را داشت که یک سال موتور روح و جانمان را روشن نگه میداشت و به طور ویژه روی اعتقاداتمان مؤثر بود.

 نقل شده از مادر شهید 

 @shahid_dehghan

حال یک جامانده را جامانده میفهمد فقط

سه شنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۷، ۰۹:۲۱ ب.ظ

دلنوشته ای از زبان دوستِ جانبازِ شهید احمد مَشلَب

هو الحق 

مانده ام جا مانده ام،

آنها رفتند ولی انگار هیچ وقت نرفته اند و همیشه هستند ،

من مانده ام اما انگار اصلا نبودم که بروم...

اشک در چشمان من جمع می شود... ناگاه بغض می شکند و نمی گذارد با غرور با عکسهای جبهه درد و دل کنم.


 دوستانم...! .

یادشان به خیر... همان هایی که زمانی با هم روزگار می گذراندیم  خاطرات روزهای باهم بودن نفسم را میگیرد...

یک بار دیگر چشمانت را باز کن تا بعد از آن قیامت شود..

آری من جا مانده ام... کاش من هم راهی راه حسین می شدم شهادت نصیبم می شد...

شهیداحمدمشلب 

غریب طوس 

رفیق شهید 

حال یک جامانده را جامانده میفهمد فقط

عکس مزارشهیداحمدمشلب

روضةالشهدانبطیةلبنان

 @AhmadMashlab1995

نایب باش

سه شنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۷، ۰۹:۱۹ ب.ظ


قبل از رفتن سوریه، ساعت ده‌ونیم صبح بود از فرودگاه تماس گرفت و با ناراحتی گفت که امسال نه به مراسم بیت حضرت آقا می‌رسم و نه به چیذر. اصرار داشت که اگر بیت رفتی و حضرت آقا را دیدی، عوض من هم نگاهش کن؛ به جای من کیف کن؛ به جای من حسین حسین بگو و به نیابت از من گریه کن.

راوی: خواهر شهید

کتاب ابووصال

 @shahid_dehghan

سالگرد شهادت چند شهید مدافع حرم

دوشنبه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۷، ۰۷:۲۷ ب.ظ



✌️"مُجاٰوِراٰنِ ڪَریٖمِہ .. مُداٰفِعاٰنِ عَقیٰلِہ"

http://eitaa.com/joinchat/2463432705Cb8ebdcd964

شھداے مدافع حرم قم