مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)

در این وبلاگ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) معرفی می شوند.

مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)

در این وبلاگ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) معرفی می شوند.

در این وبلاگ سعی می شود با معرفی شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س)، گوشه ای از رشادت های این غیور مردان به تصویر کشیده شود.

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

قصد او از زندگی پـــرواز بود

جمعه, ۱۲ مرداد ۱۳۹۷، ۰۷:۰۷ ب.ظ

لحظۂ پـایـان او آغــاز بـــود

قصد او از زندگی

پـــرواز بود

شهـید رضا ڪـارگر برزی

اولین شهید مدافع حرم

استان البـــــرز

سالروز شهادت

@ravayate_fath


دختر بابا مـنم، طناز عشق

  رفته بابایم سفر شهر دمشــق 

یادم آید آن سحرگاهے که رفت 

 برنگشته او از آن راهے که رفت

وقت رفتن هست یادم در وداع

  گفت: بابا می‌روم بـهر دفـــاع

گفتم از که؟ از کجا؟ ای خوب عشق

  گفت از ناموس شیعه در دمشق

گفت بابا، زینب آنجا بی‌کَس است

حضرت زهرا بر او دلواپس است

خون ز غیرت در رگ بابا به جوش 

گفت باید او علم گیرد به دوش

گفت باید تا شود عباس او 

 از حرم با جان بدارد پاس او

گفت بابا می‌رود در خاتمه  

تا بگیرد انتقام فاطمه

هست یادم بوسه‌های آخرش

 لحظهِٔ قران گرفتن بر سرش

در بغل بگرفت و نازم کرد او 

غرقه در سوز و گدازم کرد او

رفت بابا مست عطر یاس‌ها

  تا شود همسنگر عباس‌هـــــا

شهـید مهـدی یاغی ســالروز شهـادت

چهارشنبه, ۱۰ مرداد ۱۳۹۷، ۰۶:۳۴ ب.ظ

دلـم . . .

اندڪی خواب می‌خواهـد !

بہ وسعت آرامش تـو . . . 

شهـید مهـدی یاغی

رزمنــده حزب الله

ســالروز شهـادت

@ravayate_fath

،آقا دعوتنامه رو بهم داد

سه شنبه, ۹ مرداد ۱۳۹۷، ۰۵:۴۸ ب.ظ

شهید مدافع حرم حمید قاسم پور

پدر و مادر که دلیل رفتن به سوریه را پرسیدند گفته بود:توی حرم حضرت عباس (ع) بودم که برای اذان صبح در رو بستند و حرم به طرز عجیبی خلوت بود، به ضریح چسبیدم و گفتم:آقا سر دوراهیم! نمیدونم همین جا بمونم یا به حرم خواهرت برم،که درها باز شد و مردم با شعار( لبیک یا زینب) وارد حرم شدند،آقا دعوتنامه رو بهم داد.

جالب است که مراسم چهلم شهادتش هم در روز میلاد حضرت اباالفضل(ع) یعنی کسی که دعوتنامه شهادت را به او داده بود برگزار شد.

 @Agamahmoodreza

رفاقت بهشتی

سه شنبه, ۹ مرداد ۱۳۹۷، ۰۵:۴۴ ب.ظ

مراسم وداع با پیکرشهید محمدتقی سالخورده بود

یه دختر کوچولو به اسم زینب داره

چندهفته پیش که باجمعی از خانواده شهدا برای عرض تسلیت خدمت خانم فیروزابادی رسیدیم

این خانم هم اومده بود

و مضطرب و نگران

امشب دختر کوچکش رو بالای تابوت گذاشتند

تا باپدر خداحافظی کنه

قبل از رسیدن به مصلی نکا مغازه دارهای اطراف کم کم داشتند مغازه ها رو می بستند

ساعت حدود نه

صدای مجری می امد

و شهدا رو یکی یکی نام می برد

یکی از مغازه دارها با تمسخر نام شهیدی رو تکرار می کرد

دلم می خواست برم جلو وبهش بگم

تگر این ها شهید نمی شدند تو الان راحت نمی تونستی کرکره مغازه ت رو پایبن بکشی

باید ....

اما نکته قابل گفتن

مجری از پدر شهید سالخورده نقل می کرد

وقتی

مادر شهید ایشون رو باردار بودند پدر شهید سالخورده خواب شهید هاشمی نسب رو می بینند

که در بیست و نه سالگی شهید شده بود

به پدر شهید گفتند نام پسرت رو به یاد من محمدتقی بگذار

و جالبه

که

شهید سالخورده هم در بیست و نه سالگی شهید شدند

همسر شهید فیروز ابادی چندروز پیش شهید رو درخواب می بینند که بسیار خوشحالند

و میگن قراره یکی از دوستام بیان پیشم

شهدا که عند ربهم یرزقون هستند

برای خانواده شون دعا کنید

که بهشون صبر عنایت کنه...

شهید محمدتقی سالخورده 

شهید عبدالرحیم فیروزآبادی 

@Ahmadmashlab1995

هر که دل آرام دید از دلش آرام رفت...

سه شنبه, ۹ مرداد ۱۳۹۷، ۰۵:۳۹ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

قربة الی الله 

می گفت:

زمان آموزشی، ظهرهای گرم بهار و تابستون، یا کلاس سنگین عبور از موانع رو داشتیم، یا کلاس راپل.

هر دو کلاس هم به غایت شیرین و هیجان آور و دوست داشتنی.مخصوصا راپل.

می گفت:

اصلن روحمون با کلاسی که تو کلاس برگزار میشد یا تحرکی نداشت هیچ رقمه ارتباط برقرار نمیکرد. اما کلاسهای پرهیجان...دیوونمون میکرد.

می گفت:

عاشق کارگاه های راپل بودیم. از انواع و اقسام مختلفش. با ترس و اضطراب و استرسش خون تو رگامون شالاپ و شلوپ میکرد.این بود که راپل رو خیلی دوست داشتیم. اما یه چیزش خیلی سخت و عذاب آور بود. از اینور کوه تا اونور کوه رو با یه قرقره از روی سیم ظرف چند ثانیه طی میکردیم و کیفور میشدیم ولی برای تجربه ی دوباره ی اون باید همین مسافت چند ثانیه ای رو حداقل بیست دقیقه اون هم زمینی و اونهم از پای کوه تا قله اش دوباره هلک و هلک میرفتیم تا باز هم تو صف وایستیم شاید نوبتمون بشه.

می گفت:

ما هم برای اینکه بیشتر هر کارگاهی رو بریم بعد اجرای هر کدوم بدو بدو سینه ی کوه رو با محمود بالا میکشیدیم هن و هن کنان خودمون رو بالای کوه میرسوندیم و در حالیکه زبونمون از شدت گرما و تشنگی آویزون میشد دوباره و دوباره کارگاه هارو میرفتیم و کیفور و کیفورتر میشیدیم.

میگفت:

یکبار بعد از کلاس از شدت تشنگی تموم مسیر رو از پای کار تا آسایشگاه هامون با محمود دویدیم و خودمون رو به بوفه ی کوچیکی که کنار آسایشگاهمون بود رسوندیم و دوتا نوشابه خانواده مشکی خنک خریدیم و یه نفس راهیش کردیم تو رگ و پی وجودمون تا شاید رستگار بشیم و از بند تشنگی برهیم.

به قدری اون نوشابه ی خنک مشکی گازدار به قیاس خانواده به من و محمود اونروز چسبید که تا سالها جز خاطرات شیرینمون بود و با یادآوریش خنکی نوشابه و داغی هوای اونروز رو حس میکردیم و بعد هم باهم به دیوار بتنی شوفاژخونه پادگان تکیه میدادیم و تو عالم خاطراتمون با نمه سایه ی اون دیوار آروم میشدیم.

می گفت:

آرامش خیلی چیزی خوبیه..... یادش بخیر آرامش.

.

هر که دل آرام دید

از دلش آرام رفت...

@bi_to_be_sar_nemishavadd

شهید کربلایی وحید نومی گلزار سالروز ولادت

يكشنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۷، ۱۱:۵۱ ب.ظ


همه مےگویند:

خوش بحال فلانے شهید شد ،

اما هیچڪس

حواسش نیست ڪہ فلانے 

در زندگے شهید بود

براے شهید شدن باید

شهید بودن را یاد گرفت...

شهید کربلایی وحید نومی گلزار 

سالروز ولادت

 @mabareshohada 

جشن میلاد شهید مهدی حسین پور

پنجشنبه, ۴ مرداد ۱۳۹۷، ۰۹:۲۱ ب.ظ

جشن میلاد شهید مهدی حسین پور در روز ولادت امام رئوف  امام رضا علیه السلام


پست شهید دهقان

چهارشنبه, ۳ مرداد ۱۳۹۷، ۰۷:۳۶ ب.ظ


این پست در اینستاگرام توسط خود شهید دهقان گذاشته شده استـــ.

اللهم‌الرزقنا‌شهادت‌فےسبیل‌الله

عیدتون مبارک

 @shahid_dehghan

دو جا می فهمیدیم بچه ها شهید میشن

سه شنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۷، ۰۹:۰۹ ب.ظ

حاج حسین یکتا :

ما دو جا می فهمیدیم بچه ها شهید میشن؛

یکی جمکران : 

نوع گریه و عبادتی که میکردن!

یکی: 

خدمت آقا علی بن موسی الرضا(ع) که می رسیدیم...

 @Agamahmoodreza

کمد مربوط به وسایل شخصی شهید محمدرضا دهقان

سه شنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۷، ۰۴:۵۳ ب.ظ


کمد مربوط به وسایل شخصی شهید محمدرضا دهقان در موزه شهدای امامزاده علی اکبر (ع) چیذر


 @shahid_dehghan

از خدایے ڪه اون زیبایے رو بهش داد حیا ڪرد

دوشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۷، ۰۵:۵۷ ب.ظ


  خیلے ڪارا مے تونست با همین زیباییش بڪنه 

اما

خوش به حالشون

شهید علاء حسن نجمه 

شهید لبنانے مدافع حرم

http://eitaa.com/joinchat/2587951107C31dabed00e

نقاشی های شهیدرسول خلیلی۳

دوشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۷، ۰۵:۵۱ ب.ظ

ra_sooll

نفاشی های شهید رسول خلیلی۲

دوشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۷، ۰۵:۴۹ ب.ظ

نقاشی های شهید رسول حلیلی۱

دوشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۷، ۰۵:۴۶ ب.ظ