مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)

در این وبلاگ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) معرفی می شوند.

مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)

در این وبلاگ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) معرفی می شوند.

در این وبلاگ سعی می شود با معرفی شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س)، گوشه ای از رشادت های این غیور مردان به تصویر کشیده شود.

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

همه را رنگ کرد و رفت

شنبه, ۶ بهمن ۱۳۹۷، ۰۷:۵۷ ب.ظ


همه را رنگ کرد و رفت !

 برادر بزرگوار شهید بیضائی :

می‌دانستم شهادت محمودرضا حتمی است برای همین یکی دو باری از او طلب شفاعت کردم اما سکوت کرد و هیچوقت از سر شکستِ نفسی نگفت

 «ما لایق نیستیم» 

یا

 «ما را چه به این حرفها»،

هیچوقت در مورد معنویات حرف نزد،! اهل ادا نبود،!

تا جائیکه می‌توانست آدم را می‌پیچاند که حرفی از زبانش راجع به معنویات نکشی. سلوک معنوی اش بسیار مکتوم بود و از هر حرف یا هر حرکتی که کوچکترین حکایتی از تقوای او داشته باشد همیشه پرهیز کرد. معامله‌ای که با خدا کرده بود را تا آخر برای همه کتمان کرد و زهدی به کسی نفروخت. 

و بالاخره اینکه

 همه را رنگ کرد و رفت ..!

 @Agamahmoodreza


در دانشگاه امیرکبیر هم دو دانشجو به واسطه شهید خلیلی به یکدیگر رسیده اند. آن‌ها برایمان تعریف کردند که هر کدام قراری سر مزار شهید گذاشته اند و از رسول برای امر ازدواج کمک خواسته اند. دختر خانم می‌گوید سر مزار شهید گفتم من به مدافعین حرم اعتقاد دارم و همسری، چون آن‌ها می‌خواهم. چند وقت بعد پسری که به عنوان خواستگار وارد اتاق دختر برای حرف زدن با او می‌شود؛ عکس شهید خلیلی را روی دیوار اتاق می‌بیند و تعجب می‌کند. 

به دختر می‌گوید شما هم شهید خلیلی را می‌شناسید؟ من در امر ازدواج از او کمک خواسته ام. خلاصه برای جاری شدن خطبه عقد ما را دعوت کردند و از من خواستند خطبه را جاری کنم. عکس رسول ما وسط خنچه عقد بود و عروس هنگام بله گفتن گفت: با اجازه آقا امام زمان و با اجازه پدر و مادر معنویم که پدر و مادر شهید خلیلی هستند و پدر و مادر خود بله. اصلا این صحنه روضه شد و همه گریه کردند.

به نقل ازپدرشهید

@ra_sooll

ای شهید 

گـذر زمــان ؛ 

همه چیز را با خود می‌برد 

جز ردّ نگاه تــو را . . 

فرمانده بسیجی مدافع حرم 

شهید غلامرضا لنگری زاده

اولین سالروز شهادت

@modafeonharem

تصویر لحظه شهادت شهید مدافع عباس کردانی

شنبه, ۶ بهمن ۱۳۹۷، ۰۷:۳۳ ب.ظ

من معتقدم راه حسین راه خدایی ست

هرکس که حسینی ست،

مرامش شهدایی ست.

دست به سینه محضر ارباب

تصویر لحظه شهادت شهید مدافع عباس کردانی ارتفاعات نبل و الزهرا، ١٩بهمن٩۴

@modafeonharem

ما در اینجا مانده ایم

دوشنبه, ۱ بهمن ۱۳۹۷، ۰۶:۴۳ ب.ظ

ای صبا!

از جانب من برشهیدان بازگوی

زنده باد یاد شماها

ما در اینجا مانده ایم

هفت شهر عشق را

با پای سر پیموده اند

ماهنوز اندر نخستین کوچه ای وامانده ایم

شهید محمدجواد قربانی

شهید روح الله کافی زاده

شهید علیرضا نوری

شهید موسی جمشیدیان

 @modafeonharem

واقعا هم از دنیــا و همه تعلقاتش دل کنده بود

دوشنبه, ۱ بهمن ۱۳۹۷، ۰۶:۳۹ ب.ظ


شهید مدافع حرم محمد حسین محمدخانی

زمان شهادت: 1394/08/16

مکان شهادت: سوریه ؛ حلب

به روایت همرزمش

محمد حسین عاشق بود،واقعا غیر از این چیزی نمی تونم در موردش بگم.چون کارهایی که انجام می داد رو جز با  منطق عشق نمیشه توجیه کردهمیشه وقتی همه ی ما کم می آوردیم اون  آماده بود

خیلی از شبها که بعضی از یگان ها آمادگی عملیات کردن نداشتند محمد حسین و یگان تحت امرش داوطلب می شدند و نمی گذاشتند کار روی زمین بمونه

.خیلی وقتها چندین شب پشت سر هم مردشماره یک عملیات ها بود.

علاقه عجیبی به خانم و کودک نوزادش داشت،واقعا وقتی با بچه اش بازی می کرد من حسودیم می شد از اینکه انقدر ذوق بچه اش رو داره.قبل از شهادتش حدود دو ماهی می شد که خانواده اش رو ندیده بود

به زور و با التماس از خط کشیدمش عقب و گفتم برو خانوادت رو ببین،اول چیزی نمی گفت،ولی بعد از اصرار زیاد من گفت: حاجی من دیگه از خانواده ام دل کندم، نمیخوام دوباره وابستشون بشم.

واقعا هم از دنیــا و همه تعلقاتش دل کنده بود، آخرین دفعه ای بود که دیدمش،بعد از اون رفت و دیگه برنگشت.

 شهید محمد حسین محمد خانی

@ra_sooll


شهید ارادت ویژه ای به حضرت زهرا(س) داشت و در مراسم عزاداری حضرت (س) اینقدر صورت خود را با سیلی می زد که تا وقتی به خانه هم برمی گشت صورت وی سرخ بود.

@ra_sooll

شهید محمد معافی سالگرد شهادت

دوشنبه, ۱ بهمن ۱۳۹۷، ۰۶:۳۴ ب.ظ

به یاد

شهید محمد معافی

سالگرد شهادت

 @zakhmiyan_eshgh

شهـید حسین بواس سـالروز ولادت

دوشنبه, ۱ بهمن ۱۳۹۷، ۰۶:۳۱ ب.ظ

لحظه ی تولد تو ،

شروع پرواز است برای پرستوهـا

و خاطرہ ماندنی برای

تمام آسمانهـا . 

پاسـدار مدافع حـرم 

شهـید حسین بواس

سـالروز ولادت

@modafeonharem

قرار بود کنار هم باشیم برادر...

شنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۷، ۰۶:۵۵ ب.ظ


میبینی محمود ....

پنجمین سالگردت هم می گذرد ....

چه ساده از کنار این شمارش ها می گذریم ...

محمود سنگین است .... 

نمی خواهیم رفتنت مثل اتفاق های دیگر اطرافمان عادی شود ...

نمی خواهیم هر سال یک عدد به سالگردت اضافه شود و ما هنوز ....🍂

قرار نبود اینطور باشد...

قرار ما چیز دیگری بود ٬ داستان باید به یک روال دیگری می گذشت....

محمود کنار هم قد کشیدیم در یک شهر ، یک خاک .. یک مختصات جغرافیایی چه شد که مختصاتت فرق کرد و آسمانی شد ...

قرار بود کنار هم باشیم برادر...

در همین کوچه ها بزرگ شدیم ،بازی کردیم ،کنار آرمان های انقلاب زمین خوردیم ، زخمی شدیم ، با داستان های هشت ساله دفاع مقدس قد کشیدیم ،با عکس های حاج پروین قدس عاشق شدیم ، زیر بار طعنه ها تحقیر شدیم ، گریه کردیم ، خندیدیم ، شادی کردیم ، غصه خوردیم و ....

محمود باور ندارم که یادت رفته باشد رفیق جامانده ای داری...

قرار نبود برای دیدنت کیلومتر را بگذرانم و تنها به یک مزار برسم ... 

تازه اگر بتوانم بروم آنجا و منع رفتن نداشته باشم و رفتن به خاکت ، برایم ممنوع نباشد ...آخر می دانی برادر،  دیگر لمس تربت مزارت هم لیاقت می خواهد ..

چه شد محمود که این همه از تو دور شدم ؟!...چه شد بین من و تو این همه فاصله .... فاصله ای که مقیاسش جنس دیگری دارد..

قرار نبود حرف های رفیقت تنها در سینه اش  بماند و گاه و  بیگاه اشک صورتش را بپوشاند و یا درد و دل با عکسی  که ....

هیچکدام قرار نبود ، می بینی محمود اما شد ....

مثل همین عادت به شمارش این سالگرد هایت ....

 قسمت دوستانت قسمت برادرانت.... همان هایی که کنارت با حال و هوای پایگاه شهیدبابایی جان می گرفتند ....بچه های مسجدچهارده معصوم ... محمود از حال و هوایشان خبر داری این روزها؟؟؟...

قسمتشان از زندگی این شد ...اینطور  که هر صدا وتصویر از تو  ،  پرتمان می کند سمتت و آوار خاطره هایت روی سرمان هوار می شود و باعث می شود در این غربت جاماندن بیشتر دست و پا بزنیم ...

چه می شود کرد ؟ سهم ما از دایره قسمت همین بود محمود... خون دل شما رفقای شهدایی.....

تاوان عشق هر چقدر بود محمود داده ایم .....دستمان را بگیر و  همنشین خودت کن ...

بس است دیگر ما را ....

گر هیچ مرا در دل تو جاست بگو

گر هست بگو 

نیست بگو  محمودجان...

من به جا ماندن ازین قافله عادت دارم

از عشق دل نوشت

پنجمین سالگرد

شهید محمودرضا بیضائی 

 @Agamahmoodreza

اقا محرم عجب حاجت شهادت میده ..

شنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۷، ۰۶:۵۰ ب.ظ

هر شهیدی یہ حاجت میده ...

یڪی ڪربلا

 یڪی مشهد

 یڪی راهیان

خلاصہ هر شهیدی تو یہ حاجت متخصصہ 

اقا محرم عجب حاجت شهادت میده ...

 تصویر شهیدان دهقان ، بیضائی و خلیلی ، بر سر مزار شهید محرم ترڪ .

شهید محرم ترک 

اولین شهید مدافع حرم

سالگرد شهادتشان

 آدرس مزار ، گلزار شهدای تهران ...

قـطعہ : ۵۳

ردیـف : ۸۷

شـماره : ۳

@ra_sooll

جهـاد عماد مغنیه سالگرد شهـادت

جمعه, ۲۸ دی ۱۳۹۷، ۰۶:۴۵ ب.ظ

پرواز را ،

تو تجربہ ڪردی ، مبارڪت 

حالا پرِ پریدنِ خود را

بہ من ببخـش . . .

فرمانده جوان حزب‌الله

شهـید مدافع حـرم

جهـاد عماد مغنیه

سالگرد شهـادت

@ravayate_fath

هرچه داشت از فرهنگ ایثار و شهادت بود

جمعه, ۲۸ دی ۱۳۹۷، ۰۶:۴۱ ب.ظ


محمودرضا هرچه داشت از فرهنگ ایثار و شهادت بود. میراث فرهنگی دفاع مقدس را دوست داشت ، مجموعه کتاب‌هایش را خوانده بود. « همپای صاعقه» را واو به واو خوانده بود. 

تقریباً همه‌ کتابخانه‌اش  به جز چند کتاب، کتاب‌های دفاع مقدسی بود. «خاک‌های نرم کوشک» را با علاقه بسیاری خواند، سری «به مجنون گفتم زنده بمان»، ‌«ویرانی دروازه شرقی»، «ضربت متقابل»، «سلام بر ابراهیم» و این کتاب‌هایی که در دسترس همه است. 

تقریباً تا آخرین کتاب‌هایی را که در حوزه دفاع مقدس منتشر شده داشت و گرفته بود. « کوچه نقاش‌ها» را به من توصیه کرده بود که بخوانم و من هنوز آن را نخوانده‌ام خواندن این کتاب را چند بار به من توصیه کرد. خیلی او را به وجد آورده بود به لحاظ روحی ارتباط تنگاتنگی با شهدا داشت. علاقه خاصی به بهشت زهرا(س) و مزارشهدا داشت.

راوی :برادر شهید

شهید محمودرضا بیضایی

 @zakhmiyan_eshgh

کاربرای شهداجذبش بالاست

جمعه, ۲۸ دی ۱۳۹۷، ۰۶:۳۹ ب.ظ


بسم رب الشهداء

ویژگی های شهیدمحمدخانی

باوجودحزب اللهی بودنش لاتی عمل می کرد.هم توی حرف زدن وهم توی رفتار.

سرسیگارروی بچه هاخیلی حساس بود.خط قرمزش بود.خیلی بدش می آمد.

ارتباطش باروحانیت قطع نمی شد.فوق العاده ازاین جامعه استفاده می کرد.👳

برای نمازعطر می زد،لباس می پوشید،عبامی انداخت؛می گشت حتماتربت توی نمازش باشد.

چله می گرفت.قرارهای مختلفی می گذاشت وزیارت عاشورامی خواند.

اهل کلاس نبود،ریاکاری نمی کرد.

تهران که بود،دعای کمیل شاه عبدالعظیمش ترک نمی شد.زیارت عاشورای صنف پارچه فروش هاهم همین طور.

باتمام قلدری ولات بازی هایش واینکه درکارهاحرف،حرف خودش بود،ولایت پذیری اش ردخورنداشت.

دعای همیشگی اش درآخر جلسه هابه مانندحسرتی نمایان می شد:"خدایا!مارابه قافله خمینی وبسیجیانش برسان!"❣

به همه می گفت:"ایشالاشهیدشی...!"❣روی کاربرای شهداتاکیدداشت.می گفت:"کاربرای شهداجذبش بالاست.

شهیدمحمدحسین محمدخانی

@ra_sooll

الحق که به تو نام شهید می آید

جمعه, ۲۸ دی ۱۳۹۷، ۰۶:۳۵ ب.ظ


ما سال ۹۴ تو اهواز تو پادگان حمیدیه، خادم بودیم برا راهیان نور

جواد مسئول ما بود

جواد همه را صدا کرد برا نماز صبح

با چک و لگد

به من میگفت بلند شو ابله و رو شکمم راه میرفت

اقا بلند شدیم رفتیم وضو گرفتیم وایسادیم نماز

تا همه خوندیم، گفت خب بخوابید ساعت دو عه

ساعت ۲ نصف شب نماز صبح

آقا خوابید کف کانکس و میخندید ماهم اعصابا...

هیچی دیگه پتو را برداشتیم و انداختیم روش و دِ بزن

راوی: رفیق شهید

شهید جواد محمدی

شهید مدافع حرم

@modafeonharem