مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)

در این وبلاگ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) معرفی می شوند.

مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)

در این وبلاگ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) معرفی می شوند.

در این وبلاگ سعی می شود با معرفی شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س)، گوشه ای از رشادت های این غیور مردان به تصویر کشیده شود.

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۲۶۰ مطلب در بهمن ۱۳۹۴ ثبت شده است

یخ هایی که دست داعش افتاد!!!!!

پنجشنبه, ۱ بهمن ۱۳۹۴، ۰۴:۱۲ ب.ظ




تابستان گرمی داشتیم بچه ها عملیات بزرگی رو برای رسیدن به سه راهی شهر "تدمر" برنامه ریزی کرده بودند.

بچه ها تا یک کیلومتری سه راهی پیش رفتند و دستور رسید خط تثبیت همانجا برقرار شود؛ سریع لودر شروع به ساخت خاکریز کرد و هنوز جاده را کامل نبسته بودند که کامیون یخ نزدیک شد...

چند نفر از رزمنده ها رفتند کنار جاده تا کامیون را نگه دارند اما راننده تصور کرده بود اینها میخوان یخ بردارن!!!

راننده با سرعت بیشتری از بچه ها گذشت(چون تصور میکرده خط یک کیلومتر جلوتر و در سه راهی است!)

فریادهای بچه ها هیچ فایده ای نداشت و راننده به سرعت از خط مقدم عبور کرد و به سمت دل داعش رفت ....

اولین موضع داعشی ها در یک باغ در چندصد متری بود، کامیون به سمت باغ رفت و هیچ داعشی نبود تا مقابله کند!

راننده تا سه راهی رفت و آنجا فهمیده بود که اثری از بچه های فاطمیون نیست و برگشت ولی اینبار که به محدوده باغ رسید زدنش(راننده زخمی شد ولی جان به در برد)..

بعدها خیلی فکر کردیم چرا در مرحله اول داعشی ها کامیون یخ را نزدن و به این نتیجه رسیدیم که داعش وقتی کامیون به سمتش رفته با خودش گفته؛ اولین انتحاری فاطمیون آمد! ولی بعدش متوجه شده ایشان انتخاری نبوده 

وراه را گم کرده.


کانال سردار شهید حجت

@shahid_hojjat



شبی که محمد علی متولد شد ، خیلی خوشحال بودم و مرتب خدا را شکر میکردم ، محمد علی و مصطفی را به من داد . آن شب اصرار داشتم که در بیمارستان پیش مصطفی بمانم ، ولی راضی نمی شد میگفت مامان اذیت میشوی ، ملاقاتی داشت نمی خواست من اذیت بشوم ، با اصرار زیاد ماندم خیلی شب خوبی بود ، دوست داشتم تا صبح کنارش بنشینم وبا هم حرف بزنیم .

 به او گفتم : مامان چیزی نمی خوای کاری نداری ، فقط می گفت مامان اذیت میشوی برو استراحت کن .

با اصرار رفتم بخوابم ، بعد از مدتی دیدم رفت زیر پتو و خیلی شدید می لرزد ،  آهسته رفتم کنارش دیدم داره از درد به خودش می پیچد خیلی ناراحتم شدم ، گفتم شاید یاد دوستانش افتاده  نخواستم  خلوتشو را برهم بزنم ، بعد از مدتی دوام نیاوردم ، رفتم به پرستار گفتم پرستار گفت ؛ احتمالا درد دارد .

خیلی آرام آمدم که مصطفی متوجه نشود ،

مصطفی درد شدیدی  داشت ولی بخاطر اینکه من متوجه نشوم به روی خود نمی آورد . و من عذاب وجدان داشتم که چرا اصرار کرده ام که بمانم .

دستخط شهید حجت (رضا خاوری)

پنجشنبه, ۱ بهمن ۱۳۹۴، ۰۴:۰۵ ب.ظ



حجت بعد شهادت حاجی تو جلسه فرماندهان این متن رو نوشت برای ادامه راه حاجی و منحرف نشدن ازمسیر..و سندی برای دیگر بچه های فاطمیون بعدشهادت خودش..

سردار شهید حجت

@shahid_hojjat 



متن وصیت نامه شهیدعلیرضامرادی

پنجشنبه, ۱ بهمن ۱۳۹۴، ۰۴:۰۱ ب.ظ



«به تاریخ 5/10/94 ساعت 23 و نیم شب، چند سطری وصیت نامه مینویسم،  علی وار زیستن و علی وار زندگی کردن را و  حسین‌وار زیستن و حسین وار زندگی کردن و حسین وار شهید شدن را دوست می دارم.

 شهادت در قاموس اسلام کاری ترین ضربات را بر پیکر ظلم، جور، شرک و الحاد می زند و خواهد زد. ببین ما به چه روزی افتاده ایم و استکبار جامعه را به لجنزار کشیده است ولی چاره ای نیست، این ها سد راه اسلام شده اند و باید برداشته شوند تا راه تکامل طی شود.

 مادر جان و   پدر جان شما را قسم می دهم که اگر به خاطر من گریه کنید اصلا از شما راضی نخواهم بود،  #زینب_وار و علی وار زندگی نمایید و مرا به خدا بسپارید».

اللهم الرزقنا شهاده فی سبیلک


نذری برای سفر به مشهد (سید مصطفی موسوی)

پنجشنبه, ۱ بهمن ۱۳۹۴، ۰۳:۵۵ ب.ظ



کم سن و سال بود، اما تابستان که می‌شد می‌رفت کنار دست پدر و کارگری می‌کرد. رویه کوبی مبل و کارهایی که با چوب و مبلمان سر و کار داشت و محله پر بود از کارگاه‌های تولید مبل. این قاعده محله‌های بازار مبل و کارگاه‌های تولیدی منطقه است که بیشتر نوجوانان این محله‌ها تابستان‌ها بروند و در کارگاه‌ها مشغول کار شوند و مصطفی هم از این قاعده مستثنا نبود. مادر سخت بیمار شده بود و پزشکان از درمانش ناامید و سیدمصطفی و سیده‌زینب نگران و بیقرار. مادر در این مورد می‌گوید: با اینکه ۱۱‌ـ ۱۲ سال بیشتر نداشت همه تابستان را کار کرده بود و پول‌هایش را پس‌انداز کرده بود تا نذرش را ادا کند. مصطفی نذر کرده بود تا مادر به سلامت از بستر بیماری بلند شود و او با پول‌هایی که دسترنج کار خودش بود او را به پابوس امام رضا(ع) ببرد.