مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)

در این وبلاگ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) معرفی می شوند.

مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)

در این وبلاگ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) معرفی می شوند.

در این وبلاگ سعی می شود با معرفی شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س)، گوشه ای از رشادت های این غیور مردان به تصویر کشیده شود.

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۲۶۵ مطلب در اسفند ۱۳۹۴ ثبت شده است


مسئله‌ی دیگر اینکه ما کادرهای جنبش را که نیروها و تیپ‌ها را اداره می‌کنند، به علاوه‌ی آنهایی که در سوریه هستند، در عدد محاسبه شده حرکة النجباء در الحشد الشعبی محاسبه نکرده‌ایم. عدد نیروهای محاسبه شده برای حرکة النجباء در الحشد الشعبی چهار هزار و هفتصد تن هستند که دویست تن از آنها با توجه به اینکه اهل تکریت بودند، پس از آزادسازی شهر، تبدیل شدند به تیپ تکریت.

امروز می‌توانیم بگوییم که تعداد کلی نیروهای حرکة النجباء شامل کادرها، نیروهای بسیجی، تیپ عمار یاسر که در سوریه می‌جنگد و دو تیپ وابسته به حرکة النجباء که عضو الحشد الشعبی در عراق هستند، مجموعا به نزدیک پانزده هزار مجاهد بالغ می‌شود.

جبهه‌ی سوریه و عراق چه تفاوت‌های ماهوی‌ای با یکدیگر دارند؟ و مهم‌ترین تهدیدات در هر کدام از این دو جبهه چیست؟

هیچ فرق ماهوی‌ای بین این دو جبهه نیست، مگر از جهت جغرافیایی و مشخصات زمین. دلیل اینکه این دو جبهه فرق ماهوی با یکدیگر ندارند هم این است: آن کس که پشت سر این دار و دسته‌ها[ی تروریستی] ایستاده‌ و از آنان حمایت می‌کند، در هر دوی این جبهه ها یکی است؛ یعنی استکبار جهانی که امروز خود را به شکل مثلث آمریکا - صهیونیست‌ها - انگلیس و اذنابشان (یعنی برخی عرب‌ها و برخی ترک‌ها) نشان می‌دهد.

در کنار شرایط جنگتان در سوریه، فکر می‌کنید این امکان وجود دارد که طرح یک نوع هماهمگی سطح بالا در زمینه‌های امنیتی و اقتصادی و فرهنگی و سیاست خارجی بین عراق و سوریه ارائه شود؟ و در حال حاضر چه موانعی سر راه چنین طرحی وجود دارد؟

ما معتقدیم که جنگ در سوریه و عراق، یکی است و اینکه این جنگ را جدا فرض کنیم یا آن را جدا کنیم اشتباه است. الان هر پیروزی در سوریه، پیروزی عراق است و همینطور برعکس. به همین خاطر امیدواریم که دولت‌های عراق و سوریه این مسئله را درک کنند و تلاش‌هایشان را یکی نمایند. نه فقط در سطوح نظامی بلکه همینطور در تمام امور دیگر.

اما اتفاقی که افتاد این بود که نیروهای شرارت‌پیشه و سفارتخانه‌های آمریکا و انگلیس به علاوه‌ی اذناب بعث صدامی تلاش کردند سوار این موج شده و مسیر تظاهرات‌ها را منحرف کنند. ما از همان هفته‌ی اول با توجه به اطلاعات امنیتی‌ای که کسب کرده بودیم نسبت به این مسئله هشدار دادیم و تأکید کردیم که سفارت آمریکا در عراق با برخی شخصیت‌های رسانه‌‌ای و برخی «داعشی‌های سیاستمدار» [اصطلاحی برای جاده‌صاف‌کن های داعش در بین سیاستمداران عراقی] جلسه‌ای داشته و در آن جلسه در این باره بحث شده که نقشه‌هایی طرح کنند و برنامه‌هایی بریزند تا مسیر تظاهرات‌ها عوض شده و به سمت حمله به اسلام برود (از طریق شعارهای ضد دینی و درخواست دولت سکولار. انگار که الان نظام عراق، نظامی دینی است!)

فلذا پس از آنکه مرجعیت نجف درخواست‌های تظاهرکنندگان (که ما هم جزوشان بودیم) را مورد تأیید قرار داد و دولت هم برنامه‌های اصلاحاتش را اعلام نمود، با توجه به حساسیت اوضاع در جبهه‌های نبرد، کنار کشیدنمان از این تظاهرات‌ها را اعلام کردیم. و این تظاهرات‌ها را در حال حاضر سفارت آمریکا و انگلیس اداره می‌کند. فلذا دیدید جمعیت عظیمی که در اوایل کار وارد صحنه شده بود، در آخرین هفته‌ای که تظاهرات برگزار شد در لبیک به درخواست فرماندهان مقاومت و الحشد الشعبی برای تحریم این تظاهرات‌های منحرف شده از مسیر خود، از حضور در خیابان‌ها امتناع کردند و معتقدیم که به این ترتیب، امروز پرده را از چهره‌ی افراد باقی مانده کنار زدیم و وضعیتشان را برای مردم روشن کرده‌ایم.

طی یک عملیات جالب از زندان آمریکایی‌ها گریختم/ پرچم مبارزه با «الحشد الشعبی» در دست سفارت آمریکاست

کنار کشیدن ما از تظاهرات‌ها به این معنی نیست که از درخواست‌هایمان دست کشیده‌ایم. ما هنوز هم از نزدیک پی‌گیر قضایا هستیم و سیر اصلاحات و تأمین خدمات برای مردم را دنبال می‌کنیم و هنوز هم معتقدیم دلیل اصلی ویرانی کشور و به تاراج رفتن ثروت‌هایش و باقی‌ماندنش زیر قیمومیت استکبار جهانی (که مطلقا خیرخواه ما نیست) «نظام سکولار»ی است که بر کشور حکومت می‌کند.

با توجه به تلاش‌های مکرر طبقه‌ی فاسد و سرمایه‌داران و ویژه‌خواران سیاسی-دینی برای حفظ منافعشان، چطور می‌توان حقوق اجتماعی مردم را حفظ کرد؟ و چه راهکاری برای پایان دادن به فقر در عراق وجود دارد؟

طی یک عملیات جالب از زندان آمریکایی‌ها گریختم/ پرچم مبارزه با «الحشد الشعبی» در دست سفارت آمریکاست-تصمیم‌گیر اول و آخر خود ملت عراق است چون اگر ملت باز هم همین طبقات را انتخاب کند و کسانی که ثروت‌هایش را به تاراج بردند را باز به قدرت برساند، در آن حالت دارد به کسانی که از او دزدی کرده‌اند کمک می‌کند تا حقوق اجتماعی‌اش را سلب کنند و وضعیت به همین شکل باقی خواهد ماند.

ملت عراق باید دنبال کسانی بگردد که به او خدمت کردند و به صورت حرفه‌ای و با اخلاص کار کردند بدون اینکه مناصبشان، وضعیت زندگی‌شان را تغییر دهد. چون همه‌ی این افراد با رأی ملت به مناصب خود رسیده‌اند. حتی با تأسف شدید باید گفت «داعشی‌های سیاست» هم با رأی مردم مناطق غربی کشور به مناصبشان رسیدند، گرچه خود مردم آن مناطق، هرچند دیر، از رأیشان پشیمان شدند و تصمیم گرفتند دیگر این افراد نماینده آنان نباشند چون همان داعشی‌های سیاست بودند که در اشغال مناطق غربی کشور توسط داعش سببیت داشتند و بعد از وقوع واقعه هم انگار نه انگار! حتی به خودشان زحمت ندادند که به آواره‌هایی که از همان مناطق آواره شده‌اند و در وضعیت بسیار بسیار سخت و با بی‌توجهی شدید مسئولان روزگار می‌گذرانند، کمکی بکنند.

در موضوع پایان دادن به فقر در عراق هم نباید فراموش کنیم که عراق کشوری ثروتمند است، ولی ثروتش در جنگ‌ها به هدر رفته بود و امروز هم مافیاهای سیاسی این اموال را به هدر می‌دهند و غارت می‌کنند و به همین دلیل باز حرف اولم را تکرار می‌کنم که سرنوشت تغییر، به دست خود ملت عراق و انتخابات بعدی است.

برخی‌ها از نقش سیاسی الحشد الشعبی در دوره‌ی پیش رو صحبت می‌کنند، حتی در این حد که به جای طبقه‌ی حاکم فعلی، الحشد الشعبی قدرت را در دست بگیرد. نظرتان چیست؟

موقعی که گروه‌های مقاومت عراقی با یکدیگر یکی شده و الحشد الشعبی را تشکیل دادند هدفشان محافظت از عراق بود و جنگ با تروریسم. این انگیزه هم از تکلیف شرعی و اخلاقی و ملی ما ناشی می‌شد و مطلقا انگیزه و خواسته‌ای برای به دست آوردن منافع یا رسیدن به مناصب سیاسی نداشتیم. افتخار هم می‌کنیم که توانستیم اهدافمان را با اخلاص محقق کنیم. کار نظامی یک چیز است و کار سیاسی چیز دیگری است که مقدمات و لوازم خاص خود را دارد. ما در حرکة النجباء تصمیم گرفته‌ایم که در این مرحله وارد کار سیاسی نشویم خصوصا که حکومت در عراق طبق نظام سیاسی‌ای اداره می‌شود که بسیار بسیار از عقاید ما و خواست‌های ما دور است.

جنبش شما اخیرا اعلام کرد که برای نبرد در سوریه نیرو جذب می‌کند. این یعنی آغاز مرحله‌ای جدید؟ خصوصا که یادمان هست شما تنها گروهی بودید که پس از سقوط موصل، اکثر نیروهایتان را از جبهه‌ی سوریه به جبهه‌ی عرق بازنگرداندید.

بله درست است. این اعلان جذب نیرو به این دلیل رخ داد که تصمیم گرفته شده مرحله‌ی جدید در عملیات آزادسازی شروع شود. فلذا باید تعداد نیروهایمان را افزایش می‌دادیم به همین جهت اعلام کردیم مجاهدینی که مایل و داوطلب هستند بیایند تا به پادگان‌های آموزشی فرستاده شوند و برای مشارکت در جبهه‌ی سوریه آماده شوند.

شما یک تیپ رزمی در سوریه دارید و دو تیپ رزمی در عراق. تعداد نیروها چقدر است و در کل آمار رسمی نیروهای شما در الحشد الشعبی چند نفر است؟

-به حسب سیاقی که ما طبق آن عمل می‌کنیم، هر تیپ از چهار هزار رزمنده تشکیل می‌شود، ولی انعطافی که در روشمان داریم باعث می‌شود این اعداد بعضا تغییر کند که این تغییر مربوط است به نیازهای هر نبرد و کیفیت آن و نیاز یا عدم نیاز یک محور خاص به تعداد مشخصی نیرو. فلذا سه تیپ ما را کادرهای رسمی‌مان تشکیل می‌دهد و نیروهای ویژه‌ای که به صورت کامل در خدمت کار جهادی هستند و فعالیت دیگری ندارند و همچنین نیروهای بسیج، که برای رسیدن به تعداد نیروهای مورد نیاز در شرایطی که پیش می‌آید، به آنها متکی هستیم.


گفتگو مشرق نیوز با رزمنده مدافع عراقی 5

دوشنبه, ۳ اسفند ۱۳۹۴، ۰۹:۱۷ ق.ظ

با توجه به همین مکتب و فرهنگ، ما، هم روحیه‌ی حماسی جهاد و اراده و ثبات و غیرت داریم و هم روحیه‌ی محبت و لطف و تسامح با ادیان و مذاهب متنوع [دیگر]. به عنوان یک مثال از تنوع مذهبی در صفوف حرکة النجباء می‌توانم به دسته‌ی نجبای تکریت اشاره کنم که اکثریت اعضای آن از برادران اهل سنت ما هستند، همچنین گروه آزادسازی موصل و لشگر الانبار.

آیا در آینده گام‌هایی برای متوقف کردن طرح‌های آمریکایی‌ها برای به حاشیه بردن نقش الحشد الشعبی و چنبره زدن بر سیر نبردها از سوی آنها خواهید داشت یا اینکه کماکان مسئله در تهدید‌های کلامی از سوی شما باقی خواهد ماند؟ (خصوصا پس از توافق هسته‌ای).

ابتدا به بخش دوم سؤال پاسخ می‌دهم و تأکید می‌کنم که توافق هسته‌ای کوچک‌ترین تأثیری در تصمیم ایران در حمایت از مقاومت (از فلسطین و لبنان گرفته تا عراق و سوریه) نخواهد داشت. کما اینکه حضرت سید، ولی امر مسلمین، رهبر، امام خامنه‌ای دام ظله به این مسئله تصریح کرده‌اند. علاوه بر اینکه برادران ما در جمهوری اسلامی کمک و مشورت و تجارب و خون‌های پاک خود را به خاطر یک مبدأ عقیدتی تقدیم می‌کنند.

اما در موضوع دخالت‌های آمریکا، باید بگویم که این دخالت‌ها فقط برای به حاشیه بردن نقش الحشد الشعبی (آنطور که شما در سؤال ذکر کردید) نیست، بلکه برای جنگ با الحشد الشعبی است. چون آمریکایی‌ها می‌دانند که روح الحشد الشعبی و قدرت آن برخاسته از گرو‌های مقاومت است. یعنی همان گروه‌هایی که در آن، آن بدبختی‌ها را بر سر اشغالگران آمریکایی آوردیم و آنطور در جریان جنگ مان با آنها از آنان تلفات گرفتیم. و هنوز هم موضع ما در قبال گردن‌کلفتی و تکبر آمریکایی‌ها همان موضع است.

مسئله‌ی دیگر آنکه ما معتقدیم تروریسم از همان اولش در منطقه مورد حمایت آمریکایی‌ها بود، حالا یا به طریق مستقیم یا از طریق اذنابشان در کشورهای حاشیه‌ی خلیج فارس. اگر برگردیم و از روزی که تشکیل ائتلاف بین‌المللی برای مبارزه با داعش اعلام شد تا امروز را بازبینی کنیم، می‌بینیم که این ائتلاف شوم برای حمایت از داعش تشکیل شده است. حتی اکثر پروازهایشان وهمی است. 

بگذریم که تحت اسم تسلیح عشایر [عراق برای مبارزه با داعش]، خود داعش را تسلیح کردند. پیشتر در مقابل عملیات ما در تکریت مانع‌تراشی نمودند و حالا هم در الانبار مانع‌تراشی می‌کنند. فلذا همانطور که پیشتر گفتیم باز هم تکرار می‌کنیم دولت عراق باید در مقابل این ائتلاف شوم، موضعی تاریخی اتخاذ و این ائتلاف را از عراق اخراج کند.

گروه شما و عصائب اهل الحق جزو دسته‌هایی بودید که علنا به خیابان‌ها آمده و رهبری تظاهرات‌های اخیر و جهت‌دهی به آن را در اختیار گرفتید و بعد هم که الحشد المدنی [جمعی غیر نظامی برای تظاهرات‌های مسالمت‌امیز] تشکیل شد. آیا حس کرده بودید که ممکن است هیجانات مردمی به سمت ضدیت با الحشد الشعبی و اسلام‌گراها جهت داده شود و به همین دلیل به این کار دست زدید؟

این تظاهرات‌ها را به صورت خودجوش، ملتی آغاز کرد که اکثریت فرزندانش در جبهه‌های نبرد بودند، ملتی هرچه داشت و نداشت را برای دفاع از مقدسات تقدیم می‌کرد. دلیل آغاز آن تظاهرات‌ها کمبود خدمات و امکانات در همه‌ی بخش‌ها بود. فلذا درخواست تظاهرکنندگان کاملا مشروع بود و خود تظاهرکنندگان از اولین جمعه‌ای که به خیابان آمدند بر روی خود اسم «الحشد المدنی» گذاشتند [مدنی، به معنای غیرنظامی است.] همین امر، ما و دیگر گروه‌های مقاومت و الحشد الشعبی را تشویق کرد که در کنار این افراد بایستیم و دوشادوش آنان در این جنبش شرکت کنیم، خصوصا که خود ما هم دچار همین کمبودها هستیم، نه فقط کمبودهای خدماتی بلکه حتی در موضوع حمایت حکومت از جبهه‌ها هم با کمبود مواجهیم.

 خبری از محمودرضا نداری؟

 محمودرضا؟... چطور مگه؟

هیچی یکی زنگ زده بود میگفت تصادف کرده تو ماموریت

 نه، ببین احمد! حسین (محمودرضا) مجروحه اگه خبر نداری خبر داشته باش

 مجروحه یا شهید شده؟

 مجروحه.

محمد جان میدونم شهید شده. احتیاجی نیست بخوای با احتیاط خبرو بدی. مبارکش باشه.

- عه، خبر شهادتشو داری تو؟ [گریه] ببین احمد! حسین الان جاش خیلی خوبه. حسین، جوری بود که راضی نمیشد یه کاشی از حرم حضرت زینب (س) کم شه. حسین کاری کرد چراغای حرم حضرت زینب (س) شبا روشن شه. مطمئن باش حضرت زینب (س) میاد چراغ قبرشو روشن میکنه.

پ.ن: مکالمه تلفنی با همرزم محمودرضا، ساعاتی بعد از شهادت محمودرضا


 


آخ خدای من! جهاد خیلی قشنگ است، فقط سختی‌هایش را نبینید، زیباست! فوق‌العاده است!

یکی ازشهدای مدافع حریم که اوایل همین هفته مراسم شهادتش بود- و بدنش را هم نیاوردند؛ چون بدنی نداشت که بیاورند. می‌گفتند: چیزی نبود که بیاوریم! بابایش می‌گفت: «در کار و کاسبی در خیابان جمهوری که تعمیرکار موبایل بود، بین همه مشهور به «حلال‌خوری» شده بود. یک‌ قِران پول اضافی از کسی نمی‌گرفت. گفته بود که من می‌خواهم به سوریه بروم و یک مدت هم برای تمرین و آموزش می‌رفت؛ آموزش‌های سخت! بابایش می‌گفت: خیلی دیروقت می‌آمد. من خوابیده بودم، می‌آمد می‌گفت: «بابا، بابا!» وقتی می‌دید که من خوابیده‌ام، مرا بوس می‌کرد و می‌رفت. و ‌من گاهی که بیدار بودم، اخم می‌کردم که «چرا این‌قدر دیروقت آمده‌ای؟ چرا این‌موقع آمده‌ای؟!»

می‌گفت: وقتی خبر شهادتش را آوردند، در این چند شب اخیر، خیلی دلم گرفته بود. یک شب خیلی منتظر شدم، یعنی دیگر نمی‌آید؟ بعد می‌گفت: خدا شاهد است، یک‌دفعه‌ چشم‌هایم را باز کردم و دیدم که توی اتاق است! لبخند می‌زد. و من بیدار بودم! او ‌گفت: «بابا...» یک لبخندی به من زد، اصلاً غمش از دلم رفت. لذا این پدر شهید پیراهن سیاه نپوشیده بود و می‌‌گفت: «آن لبخند، کار خودش را کرد. الآن این‌قدر خوشحال هستم...» آن لبخند کار خودش را کرد. 

کانال شهید @nazarimeysam 

@Shohadaye_Modafe_Haram

شهید سبحان قلندری (لشکر فاطمیون )

يكشنبه, ۲ اسفند ۱۳۹۴، ۰۹:۵۱ ق.ظ



سبحان از گروه 21  به جمع مدافعان حرم لشکر فاطمیون پیوست. ایشان آموزشهای ویژه دید و به عنوان نیروی ویژه ای تیپ فاطمیون فعالیت میکرد. 

یکسال و چند ماه بطور مداوم در لشکر حضور فعال داشت سر انجام شربت شهادت نوشید 

ولادت :  1371

شهادت : 6 آذر 1394

مزارش در گلزارشهدای امام زاده جعفر پیشوا ورامین میباشد.

منبع:

کانال فاطمینون

@sh_fatemi

خاطره ای از شهید تمام زاداه

يكشنبه, ۲ اسفند ۱۳۹۴، ۰۹:۴۳ ق.ظ



ربعین 93 وقتی از کربلا برگشت به دو دلیل خیلی خوشحال بود اول اینکه توانسته بود حرم ارباب بی کفن رو زیارت کنه(و این بهترین بود در جهان)...

و دومین دلیل خوشحالیش بخاطر این بود که توی عصائب اهل الحق(یکی از گروهای بسیج مردمی عراق) به عنوان مدافع حرم ثبت نام کرده بود....

میگفت : وقتی رسیدم کربلا یکی از موکب ها برای مدافعین مردمی عراق بود.... رفتم داخل دیدم یکی از کارایی که میکنن ثبت نام داوطلبین برای دفاع از حرم اهل بیت هستش...

مسئولش پیدا کردم و شروع به صحبت که میخوام همینجا بمونم و از اینجا برم برای جهاد... ولی قبول نکردن ...

وقتی خیلی تاکید به کارم کردم قبول کردن که ثبت نام کنن ولی گفتن احتمالش کمه که اجازه بدن ما از نیروی ایرانی استفاده کنیم...

میدونست که احتمالش کمه اجازه جهاد بهش بدن ولی بابت ثبت نام کردنش خیلی خوشحال بود و میگفت: 

من اسممو نوشتم اگه خدا صلاح بدونه میرم ...

منبع:

https://telegram.me/joinchat/BSN1rzzEaV9XTCl0bD_EYA

سوغات سوریه (شهیدمدافع حرم امین کریمی)

يكشنبه, ۲ اسفند ۱۳۹۴، ۰۹:۳۹ ق.ظ



وقتی برگشت، مقداری خوردنی از همان‌هایی که خودش آنجا خورده بود برایم آورده بود می‌گفت «چون من آنجا خورده‌ام و خوشمزه بود، برای تو هم خریدم تا بخوری!» تقصیر خودش بود که مرا خیلی وابسته خودش کرده بود... حتی گردو هم از آنجا برایم خریده بود.

وقتی هم مأموریت می‌رفت اگر آنجا به او خوردنی می‌دادند، خوردنی‌ها را با خودش می‌آورد. این درحالی بود که همیشه در خانه میوه، تنقلات و آجیل داشتیم.

ثانیه‌های انتظار

وقتی از اولین سفر سوریه برگشت 14 شهریور بود. حدود 12:30 بامداد از مهرآباد تماس گرفت که به تهران رسیده است. نگفته بود که چه زمانی برمی‌گردد.خانه مادرم بودم. پدر، مادر و خواهرهایم را از خواب بیدار کردم و به آنها گفتم امینم آمد ! همه از خواب بیدار شدند و منتظر امین نشستند. حدود ساعت 3-2 امین رسید. تمام این فاصله را دائماً پیامک می‌دادم و می‌گفتم «کی می‌رسی؟» آخرین پیام‌ها گفتم «امین دیگر خسته شدم 5 دقیقه دیگر خانه باش! دیگر نمی‌توانم تحمل کنم.»

آن شب با خودم گفتم «همه چیز تمام شد.»آنقدر بی‌تاب و بی‌قرار بودم که فکر می‌کردم وقتی او را ببینم چه می‌کنم؟ شاید ساکت می‌شوم! شاید گریه می‌کنم! دائماً لحظه دیدن امین را با خودم مرور می‌کردم که اگر بعد 15 روز او را ببینم چه می‌کنم؟ حال خودم نبودم. آن لحظات قشنگ‌ترین رؤیای بیداری من بود... امینِ من، برگشته بود... سالم و سلامت... و حالا همه سختی‌ها تمام می‌شد! مطمئناً دیگر قرار نبود لحظه‌ای از امین جدا شوم... بی او عمری گذشت...


گفتگو سایت مشرق با رزمنده مدافع عراقی 4

يكشنبه, ۲ اسفند ۱۳۹۴، ۰۹:۳۲ ق.ظ

حضور شیخ اکرم الکعبی در قم

اخیرا تلاش‌هایی در جریان است تا در بصره (مشخصا در منطقه التاجی و برخی جاهای دیگر) صنایع تولیدی نظامی با استفاده از ضایعات باقی مانده از جنگ احیا شود. آیا شما به این مسئله توجه و اهتمامی دارید؟ آیا فکر می‌کنید شما به عنوان الحشد الشعبی می‌توانید به دولت عراق فشار وارد کنید تا طرحی برای یک صنعت نظامی ملی تهیه و اجرا کند؟

-بازسای صنایع نظامی مسئله‌ی مهمی است. چیزی که امروز در بصره جریان دارد، گامی است در مسیر صحیح. ما هم به عنوان گروه‌های مقاومت، پس از آنکه برادران به نیروهایمان آموزش دادند، الان کارگاه‌های مختص خودمان را داریم. چیزهایی که امروز [در این اردوگاه‌ها] ساخته می‌شود یا ارتقا پیدا می‌کند، از سلاح عادی گرفته تا موشک و مین و هواپیماهای شناسایی (از جمله هواپیمای شناسایی که در عراق مونتاژ می‌شود) و چیزهای دیگر، نقشی اساسی در نبردها دارند. ضمنا برادران ایرانی همزمان و در عین حال، به دولت عراق هم در زمینه‌ی بازسازی و کارآمد کردن صنایع ما کمک و مشورت ارائه می‌کنند.

درست است که سفارت آمریکا در عراق در مقابل ارتقا و تقویت تسلیحات الحشد الشعبی ایستاده است؟ آیا مثال عملی در این زمینه دارید؟

امروز پرچم مبارزه با الحشد الشعبی نه فقط در زمینه‌ی ساخت سلاح، بلکه در همه‌ی زمینه‌ها در دست سفارت آمریکاست. آنچه شما به عنوان ضایعات باقی مانده از جنگ در منطقه‌ی التاجی از آن نام بردید، در حقیقت یک سری سلاح کارآمد ارتش عراق بود که اشغالگران آمریکایی درست کمی پس از پایان جنگ [در سال 2003] و انحلال ارتش عراق اقدام به جمع آوری و تخریب آنها (در جایی موسوم به گورستان التاجی) کردند. حالا امروز برادران عضو کارگاه‌های صنایع نظامی [گروه‌های مقاومت] در بصره می‌روند در گورستان التاجی و در بین این ضایعات جنگی می‌گردند تا شاید چیزی [سلاح یا قطعه‌ای] را پیدا کنند که از آن تخریب جان سالم به در برده باشد تا آنها را بردارند و پس از تعمیر، در جبهه‌ها از آنها استفاده کنند.

دیدار با نماینده آیت الله سیستانی

صحبت‌هایی نقل می‌شود که شما در چندین جا به صورت ضمنی با مستشاران آمریکایی هماهنگی نظامی داشته‌اید؟ آیا این خبرها درست است؟ و اساسا موضع شما درباره‌ی سهیم شدن آمریکا در نبرد ضد داعش چیست؟

این خبرها صحیح نیست چرا که اصلا آمریکایی‌ها و داعشی‌ها دو روی یک سکه‌اند. ما هرگونه همکاری یا عمل مشترک با آنها را رد می‌کنیم چون آنها برای عراقِ ما چیزی جز ویرانی و خرابی به بار نیاورده‌اند.

چطور برای نبرد ضد داعش با اقلیت‌های عراقی تعامل می‌کنید؟ (خصوصا که شما را جزو سازمان‌های شیعی دسته‌بندی می‌کنند) آیا تنوع مذهبی یا قومی در صفوف شما وجود دارد و آیا مثالی در این زمینه دارید؟

-حرکة النجباء همانطور که فرمودید یک سازمان اسلامی شیعی است و البته این، منافاتی با وجود تنوع دینی و مذهبی داخل حرکة النجباء ندارد چرا که ما به ضرورت دفاع از اقلیت‌ها ایمان داریم و این مسئله هم ریشه‌های تاریخی دارد و اولین ریشه‌ی آن به فرمایش امام علی علیه‌السلام باز می‌گردد که هنگام نصب مالک اشتر به والی‌گری مصر (که دارای تنوع دیتنی و فرهنگی بود) به او فرمود: «مردم دو دسته‌اند، یا برادر دینی‌تواند یا همنوع تو.»[ یا مالک إن الناس صنفان: إما أخ لک فی الدین أو نظیر لک فی الخلق.]

گفتگوی مشرق نیوز با رزمنده مدافع عراقی 3

يكشنبه, ۲ اسفند ۱۳۹۴، ۰۹:۲۷ ق.ظ

بعد از پایان نبرد دوم نجف، تصمیم گرفتیم که طبق روش چریکی به جنگ ادامه دهیم. در همین راستا واحدهایی تشکیل دادیم که در آن زمان به آنها «واحدهای ویژه» گفته می‌شد. این واحدهای ویژه‌ی [چریکی] با مشورت و حمایت‌های برادران‌مان آغاز به کار کردند. بعدها از دل همین واحدها بود که گروه‌هایی در مقاومت عراق با نام‌های تازه شکل گرفت (عصائب اهل الحق و کتائب حزب الله عراق) و فعالیت‌های مقاومتی ادامه یافت تا آنکه اشغالگران به طور کامل از عراق خارج شدند.

در مورد جذب جوان‌ها هم باید بگویم سختی‌ای وجود نداشت چون کار متکی بود به کادرها و نیروهای نخبه‌ای که سابقه‌ی فعالیت جهادی در دوران صدام را داشتند، خصوصا که روش کار مقاومت بر کمیت مبتنی نبود بلکه بر کیفیت مبتنی بود و این نیروهای کیفی وجود داشتند و کاری که از آنها انتظار می‌فت را با تسلط کامل و موفقیت به انجام می‌رساندند.

اجماعی وجود دارد که همه شما را جزئی یا شاخه‌ای از سپاه پاسداران محسوب می‌کنند. این حرف درست است؟ و اساسا ماهیت رابطه‌ی شما با ایران چگونه است؟

-طبیعتا برادران سپاه پاسداران نقشی مهم و اساسی دارند. اگر هم این اجماعی که وجود دارد حقیقتا مبتنی بر واقع باشد برای ما افتخار و مایه‌ی شرف است که بخشی از این نیرو باشیم؛ نیرویی که با حمایت از گروه‌های مقاومت در فلسطین و لبنان و سوریه و عراق در مقابل مستکبران مقاومت کرده و آن مستکبرین را به ذلت و خواری کشیده است و امروز هم قوی‌ترین نیرو برای مبارزه با تروریسم در کل این منطقه، همین سپاه پاسداران است. جمهوری اسلامی هم با چهره‌ی درخشانش و رهبری حکیمانه‌ی جهان اسلام برای ما، عمق اسلامی محسوب می‌شود. روابط ما هم با آنها مستحکم و مستمر است.

*خیلی‌ها از ردپای عماد مغنیه در جنگ ضد آمریکایی‌ها [در عراق] سخن می‌گویند ولی این حرف همیشه به صورت کلی [و بدون ذکر مصادق و جزئیات] بیان شده، برعکس نقش او در مقاومت فلسطین که با جزئیات بیشتری ذکر شده است. برای ما بگویید نقش عماد مغنیه در جنگ ضد آمریکایی‌ها در عراق دقیقا چه بود؟ و آیا عملیاتی بود که خود او طراحی کرده باشد؟ و آیا شما تجربه‌ی همکاری مشترک با او را داشته‌اید؟

-شهید حاج عماد مغنیه نقش مهمی در میدان عراق داشت. اگرچه به دلایل امنیتی خودش شخصا در عراق حاضر نشد ولی بر روند افزایش تجربه و قدرت گروه‌های مقاومت نظارت داشت. 

عملیات‌های بزرگ و مهم را بررسی می‌کرد و به عنوان آخرین نکات پیش از تصویب آن عملیات‌ها، نکات و روش‌های ابداعی خودش را مطرح می‌کرد. شهید مغنیه طرح‌ها و نظریاتی هم برایمان مطرح کرد که در موضوع گروگان‌های انگلیسی (در سال 2007) و جریان تبادلی که بعد از آن رخ داد و در جریانش تعداد زیادی از نیروهای مقاومت و رهبران مقاومت آزاد شدند، خیلی از آنها استفاده کردیم.

دوست دارم اینجا اشاره کنم که من توفیق این را داشتم و این افتخار نصیبم شد که در اولین دوره‌ی آموزش نظامی‌ام تحت نظر مستقیم او آموزش ببینم. بعد از آن هم دیگر مکررا با او و جناب دبیر کل حزب الله سید حسن نصرالله در طول دوره‌ی اشغال عراق دیدار داشتم. البته طبیعتا در آن دوره به دلیل شرایط امنیتی امکان رسانه‌ای کردن این دیدارها وجود نداشت. یکی از دیدارهای [اخیر]مان درست در فردای روزی بود که حزب الله در جواب شهادت شهدای قنیطره دست به عملیات زده بود. 

ما هم افتخار ایفای نقشی داشتیم به این دلیل که یکی از شهدای حزب الله در قنیطره شهید ابوعیسی اقلیم بود که در جریان عملیات آزادسازی کمربند بغداد مستشار نظامی "حرکة النجباء" محسوب می‌شد و حرکة النجباء در مناطق عملیاتی‌اش نقش بارزی در آن آزادسازی داشت.

سفر به قم و حضور در کارگاه ساخت ضریح

دوره‌های آموزشی‌ای که حاج رضوان خودش مسئول و ناظر آنها بود چه جور دوره‌هایی بودند؟

یک سری دوره‌های فرماندهی بود که فرماندهان در آن شرکت می‌کردند و برخی از آن فرماندهان امروز در عرصه‌ی میدانی عراق چهره‌های شناخته شده‌ای هستند. این دوره‌ها مجموعا سه دوره آموزشی بود که اولین دوره‌ی آن در لبنان و تحت نظارت و اشراف شخص حاج رضوان برگزار شد.

روایت پدر شهید صابری از فرزندش

يكشنبه, ۲ اسفند ۱۳۹۴، ۰۹:۲۳ ق.ظ

پارسال که می‌خواستیم برویم گذرنامه‌اش را گذاشت و گفت که برای اربعین بر می‌گردم.

نزدیک اربعین گفتم : آقا مهدی بر می‌گردی یا نه؟ 

گفت : بابا من اربعین به کربلا رفته‌ام. آنجا اطراف آقا امام حسین(ع) و آقا ابالفضل(ع) خیلی شلوغ است اما من دوست دارم که اربعین کنار حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(س) باشم که خیلی غریب و خلوت است. 

ما اربعین به کربلا رفتیم در حرم حضرت اباعبدالله حسین(ع) گفتم خدایا آنچه که صلاح و خوبی مهدی است نصیبش گردان. 

مادرش هم همین دعا را کرد.

به روایت پدر شهید مدافع حرم مهدی صابری از فرماندهان یکی از تیپ‌های لشگر فاطمیون

@kamali_modvari

وداع فرزند شهید مدافع حرم با پدرش

يكشنبه, ۲ اسفند ۱۳۹۴، ۰۹:۲۲ ق.ظ


شهید عباس آسمیه

يكشنبه, ۲ اسفند ۱۳۹۴، ۰۹:۱۷ ق.ظ


 مادر معزز شهید مدافع حرم عباس آسمیه :

عباس دراربعین گذشته کربلا بود وقتی ازاو پرسیدم اولین آرزوی که درکربلا کردی چه بود، پاسخ داد: شهادت  و حالا بعد از ۴۰ روز از اربعین به آرزویش رسید.

به گزارش کرج رسا، شهید عباس آسمیه از مدافعان حرم در منطقه حلب سوریه در تاریخ (94/10/21)  توسط تروریست های تکفیری داعش به شهادت رسیده است.

به گفته منابع آگاه، پیکر پاک این شهید بزرگوار همراه با پیکر چند شهید والامقام دیگر در آمبولانسی در حال انتقال به پشت جبهه ها برای انتقال به ایران بود که راننده آمبولانس توسط نیروهای تکفیری به شهادت رسید و خودرو مذکور درمیدان جنگ با اجساد مطهر شهدا باقی مانده است.

منبع:

کانال شهید محمود رضا بیضایی

خاطره برادر شهید سید مصطفی موسوی از او

يكشنبه, ۲ اسفند ۱۳۹۴، ۰۸:۴۹ ق.ظ


اوائل اردیبهشت بود که خبر رسید سید مصطفی توی عملیات بصری الحریر مفقودالاثر شده . نه شهادتش مشخص هست نه اسارتش و نه کلا وضعیتش .

برای گرفتن اخبار و خبرهای مربوط به این عملیات ، سراغ سایت های اینترنتی رفتم ! با جستجوی زیاد رسیدم به وب سایت ها و صفحات اجتماعی مسلحین تروریست .

تمامی تصاویر و کلیپ های مربوط به عملیات بصری الحریر رو از صفحات شون دانلود کردم و ثانیه به ثانیه این کلیپ ها رو 

به امید پیدا کردن اثری از سید مصطفی گشتم . اما هیچ خبری ازش نبود ...

بالاجبار چندین و چند بار عکس و فیلم ها رو مرور کردم ! 

حقیقتاً : 

خیلی سخته لحظاتی که نمی تونی به کسی در مورد وضعیت برادرت چیزی بگی 

خیلی سخته لحظاتی که عکس پیکرهای شهدا رو روی زمین ببینی به امید اینکه برادرت رو میان شون پیدا کنی

خیلی سخته لحظاتی که ثانیه به ثانیه فیلم ها رو بررسی می کنی به امید اینکه یکی از پیکرها شبهاتی به برادرت یا عزیزت داشته باشه

خیلی سخته دیدن فیلم هایی که در اون ، میدونی پیکر پاک و مطهر برادرت یا عزیزت زیر ثم اسبهای  یزدیان زمان لگد مال میشه 

واقعاً سخته لحظه ای که عکس یا فیلم عزیزت رو زیر پای دشمنت ببینی ، اینها رو ما با جان دل درک کردیم ، اینها رو خانواده شهید مالامیری درک کردند ، خانواده های سرداران شهید کجباف و بادپا خانواده های شهید سید مجتبی حسینی و سلیم سالاری ، شهید سید ضیاء حسینی ، شهید علیرضا غلامی و دهها شهید و مفقودالاثر مدافع حرم بالاخص مفقودین و شهدای عملیات بصری الحریر که با جان دل درک کردند و صبوری کردند 

با ذکر صلواتی دعا کنیم برای برگشتن تمامی شهدای مفقودالاثر بالاخص مفقودین شهدای مدافع حرم و مفقودین عملیات بصری الحریر

نگران نباش زینب(س) ! از کابل تا تهران تا اقلیم التفاح ……

دور تا دورت ، پلنگ های زیادی صف کشیده اند ، تا گوساله های سامری را ، به طویله برگردانند ...


شهید علی اصغر حسینی (فاطمیون)

يكشنبه, ۲ اسفند ۱۳۹۴، ۰۸:۴۱ ق.ظ

شهید علی اصغر حسینی با سن کمی که داشت خیلی قلب بزرگی داشت.

از ویژه گیها و خصوصیات عالی بر خوردار بود.

نوزاد که بود . گریه های پی در پی داشت در حدی که نگران موقعیتش شدم .یه شب کمک از صاحب زمان (عج) گرفتم . خواستم تا برای بهبود گریه سیدعلی اصغر یاری ام کند.

همان شب خواب دیدم چیزی ندیدم فقط صدائی برایم گفت برای پسرم یا قرآن بخوان یا صدای قرآن بزار تا آرام بگیرد. بعد از آن سید علی اصغر با صدای قران کریم بزرگ شدن.

ایشون از در سن نه سالگی وادارمون کرد تا بهش آموزش نماز دهیم. 

از سن نه سالگی به بعد هم نماز میخوند هم بزور خودش روزه میگرفت. 

روحش شاد.

منبع:

کانال فاطمیون