قربان پیکر سوخته ات که ندیده به دست خاک سپردم

 

دست می کشم روی قاب عکست مادرجان !

کمی گرد و خاک نشسته...

زود با دستمال گرد و خاک روی قاب را پاک میکنم  ؛ 

عکس را میبوسم و کلی قربان صدقه ات میروم که الهی مادر به قربانت...

نبودم کربلای شام تا گرد خاکی که روی صورت ماهت  نشسته را پاک کنم ؛ 

سرت را روی زانو بگیرم؛

قربان پیکر سوخته ات  که ندیده به دست خاک سپردم.

زبان حال مادر شهید مدافع حرم مهدی طهماسبی 

https://telegram.me/joinchat/C9nfRDyiUT8asaRTEMLDAA

کانال شهدای مدافع حرم قم

میگفت مگرخون بچه من از خون سه ساله امام حسین(علیه السلام) رنگین تر است

وقتی حرف از سوریه می شدهمیشه میگفت مگرخون بچه من از خون سه ساله امام حسین(علیه السلام) رنگین تر است.

موسی وقتی شهیدشد فاطمه زینبش سه ساله بود.

سرگرد پاسدار شهیدمدافع حرم  موسی جمشیدیان

 آقا محمودرضا

هنوز در فکر آمدن پدر است

هنوز در فکر آمدن پدر است،

دختری که در روز تولدش بجای کادو 

قاب عکس پدر را برایش آورند...

زینب خانوم دختر سه ساله 

شهید محسن خزایی

@khadem_shohda

خــــادم الــشهــــدا

اولین دیدار خانواده شهید خبرنگار مدافع حرم محسن خزایی در معراج شهدا

هم اکنون 

اولین دیدار خانواده شهید خبرنگار مدافع حرم محسن خزایی در معراج شهدا

 شهدای مدافع حرم قم

https://telegram.me/joinchat/C9nfRDyiUT8asaRTEMLDAA

طلبه ی شهید سعید بیاضی زاده/ اربعین 94

سال قبل توی پیاده روی اربعین ازش خواستن یه جمله بگه،

گفت : خدا ان شاءالله مارو بااونایی که سالهای قبل توی این مسیرقدم گذاشتن وشهیدشدند محشورکنه.

طلبه ی شهید سعید بیاضی زاده/ اربعین 94

آقا محمودرضا

تو را هم عاقبت خریدند!!

حلب

سوریه 

حرم بی بی رقیه خاتون.

تو را هم عاقبت خریدند!!

خبرنگار شهید محسن خزائی 

هنیئا لک یا شهید الله 

@bisimchi1

عکس یادگاری بسیار زیبا

یاد یاران

عکس یادگاری بسیار زیبا

از چند یار سفر کرده 

از سمت راست

شهید محسن خزائی

شهید حسین فدایی

شهید مرتضی عطایی

ارسالی توسط کاربر محترم

 @fatemeuonafg313

 کانال رسمے فاطمیون

خصوصیات و ویژگی های شهید محمدتقی سالخورده

مدافع حرم اهل بیت علیه السلام شهید محمدتقی سالخورده دومین شهید مدافع حرم شهرنکا و هفدهمین شهید مدافع استان مازندران 

تولد: 1365/10/1 

روستای شهاب الدین شهرستان نکا استان مازندران

شهادت: 1395/1/21

 شهرک خان طومان استان حلب؛ کشور سوریه

سال ورود به سپاه فروردین/1385 (طول مدت خدمت 10 سال)

نیروی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

درجه : سرگرد رسته نظامی ؛ پیاده

 تحصیلات: لیسانس نظامی ازدانشگاه امام حسین ع

 اولین اعزام :94/7/19 به مدت 56 روز

دومین اعزام :1395/1/14

 شهادت : 1395/1/21 یک هفته پس از آخرین اعزام

خصوصیات و ویژگی های شهید محمدتقی سالخورده 

بسیار خوش اخلاق ومهربان و گشاده رو بود..همان لحظات اولی که کسی بااو آشنا میشد میفهمید که این آدم دنیایی نیست..بااینکه بهیچ عنوان درونیاتش را بروز نمیداد..هرگز اهل ادا وشعار دادن وتظاهر نبود. صاف و ساده و خاکی وبی ادعا وخستگی ناپذیر بود..موقع  آموزش دادن خسته نمی شد وصادقانه وپرتلاش وجدی هرچه بلد بود دراختیار دیگران میگذاشت..بااینکه همه یقین داشتند که او آسمانی ست ولی پرکشیدنش وندیدنش هنوز درباورها نمی گنجد.

 آموزش ها و مسئولیت‌های شهید سالخورده 

دوره کوهستان 

دوره سلاح کشی

دوره تخصصی راپل

دوره رهایی گروگان

دوره جنگ های شهری

دوره تخصصی سلاح و مهمات

دوره جنگل نوردی و کویر نوردی

دوره تخصصی دریایی (غواصی و...)

دوره تاب و توان

 (زندگی در شرایط سخت)

 عملیات های (داخلی) مهمی که شهید محمد تقی سالخورده در آن شرکت داشت:

درگیری با اشرار زاهدان

درگیری با گروهک پژاک

ماموریت های اشنویه و  پیرانشهر

شهیدسالخورده به بسیجیان گردان های مختلف به عنوان مربی آموزش : جهت یابی ؛ موانع ؛ تاب و توان ؛ سلاح کشی ؛ چتر کشی ؛ راپل و... آموزش می داد.

 آقا محمودرضا

دلنوشته

از آخرین روزی که رفته ای 

از آخرین باری که بدرقه ات کردم

بند پوتینت را بستم...

چیزی به یاد ندارم 

جز این که دلهره ی برنگشتنت را داشتم...

آخر می دانی در آن روز خداحافظی ات

دست تکان دادنت...

لبخند آخرت فرق میکرد...

فرق میکرد باتمام لبخند هایت

از لحظه ای که رفتی 

دقیقه ها را نه حتی، ثانیه ها را می شمارم ...

تا بیایی و دوباره ببینمت 

ببینمت وباتو از سختی ها ورنج هایم بگویم...

از دخترمان که بهانه تو را میگیرد،

وتو همچنان گوش دهی و صبوری کنی و برایم مرحمی باشی

من روز ها وساعت ها منتظرت بودم منتظر آمدنت!...

چند روزی نگذشته بود که خبری آمد خبری که تو آرزویش را داشتی...

آرزویت برآورده شده بود تو پر کشیدی و آسمانی شدی

و من مانده ام تنها...

از آن روز به بعد دخترمان که بهانه ات را میگیرد ، آرام اش میکنم با این سخن " 

که پدرت از بیرق فاطمییون بالا رفته ورفته پیش خدا"....

مطمئن باش همان طوری که خواسته بودی دخترمان را زینبی بار می آورم.

خودم هم صبوری میکنم هر روز با تو قدم میزنم ٬حرف میزنم ٬وبا تو زندگی میکنم 

همسرم سلام من را هم به بی بی برسان.....

کودکی هایم پای قاب تو دارند بزرگ می شوند...

کودکی هایم

پای قاب تو

دارند بزرگ می شوند...

نازنین زهرای عزیز ؛ نازدانه شهید حاج مرتضی مسیب زاده

 آقا محمودرضا

شهادت دو مدافع حرم دیگری

بسم رب الشهدا والصدیقین 

 مدافع حرم حضرت زینب (س) « محمد حسین بشیری» در راه دفاع از حرم عقیله بنی هاشم حضرت زینب (س) به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.

همدان

 بانک اطلاعات شهدای مدافع حــــــرم

@haram69 

یکی دیگر از شیر مردان لشکر فاطمیون هم در حلب به جمع یاران شهیدش پیوست

شهید مدافع حرم جواد یوسفی

از بچه های خوب پشتیبانی لشکرفاطمیون

منبع کانال حجت

@fatemeuonafg313

شهادت دو مدافع ایرانی

بسم رب الشهداوالصدیقین

پاسدار رشید اسلام مدافع حرم حضرت زینب (س) جواد جهانی به خیل شهدای مدافع حرم پیوست.

آقا محمود رضا

بسم رب الشهدا و الصدیقین 

‏‎مدافع حرم حضرت زینب سلام الله علیها « حسین هـریری » از نیروهـای گردان تخریب در راه دفاع از حرم عقیله بنی هـاشم از مشهـد به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

@bisimchi1

گویا برگشتنت همان قدر محال شد که خیال می کردم رفتنت . . .

گویا 

برگشتنت

همان قدر محال شد 

که خیال می کردم

رفتنت . . .

زینب خزایی

نازدانه شهید محسن خزایی زمانی چشم بجهان گشود که پدرش در سوریه بود!

@bisimchi1

بی انصافی است اگر همه لذتش سهم من باشد..

‍ ‍ حالا من تمام این لحظات شیرین قد کشیدن و بزرگ شدن دخترها را با تو سهیم می شوم.

دوست داشتی ببینی راه رفتنشان را، دندان درآوردنشان را، بابا گفتنشان را، چادر پوشیدنشان را و...

بی انصافی است اگر همه لذتش سهم من باشد..

دردانه های شهید مدافع حرم محمد پورهنگ

@khadem_shohda

خــــادم الــشهــــدا

متن همسر شهید رضا دامرودی بمناسبت شهادت شهید محسن خزایی

شهید رضا دامرودی تاریخ شهادت 94/7/25

شهید مرتضی عطایی تاریخ شهادت 95/6/21

شهید محسن خزایی تاریخ شهادت...95/8/22

رضا که شهید شد یکی از فرماندهان فاطمیون با نام جهادی ابو علی تعدادی عکس از رضا در سوریه را برایم ارسال کرد...

عکسها در قاب دوربین او به ثبت رسیده بود و آن تصاویر شده بود مرهم قلب خسته ی من .

یادم نمیرود خواسته  ی این فرمانده ی غیور ...دعای شهادت...

با تواضع وفروتنی و بکار بردن  لفظ بنده ی روسیاه و جامانده از شهدا خواست تا خانواده های شهدا برای شهادتش دعا کنند...

که نچندان دیر به یاران شهیدش پیوست...

حال با انتشار خبر شهادت شهید محسن خزایی باز این داستان تکرار گردید...

شهیدی که در زمان حیاتش به تهیه کلیپی برای رضا پرداخت و صدای ملکوتی خودش را در آن تا ابد به یادگار گذاشت...

و چه وجه مشترکیست بین عاشقان شهادت...

محسن خزایی  خبرنگاریست که در قبال تهیه کلیپ برای رضا فقط یک خواسته داشت و آن هم دعا برای شهادتش بود...

گفته بود دعا کنیم تا همچون رضا از ناحیه سر به شهادت رسد و به دیدار ارباب بی سرش بشتابد...

گفته بود دختری دارد به نام زینب که هم سن و سال  نیایش دختر رضاست...

پیام های التماس دعای شهادت به دوستانت فضای مجازی را پر کرده است...

ای خبر نگار صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران

چه خوش پرکشیدی و به آرزوی دلت رسیدی...

95/8/22

https://telegram.me/joinchat/Cdbj5ECkj1TQtvu_n9G3HQ