مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)

در این وبلاگ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) معرفی می شوند.

مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)

در این وبلاگ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) معرفی می شوند.

در این وبلاگ سعی می شود با معرفی شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س)، گوشه ای از رشادت های این غیور مردان به تصویر کشیده شود.

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۱۶۳ مطلب در تیر ۱۳۹۶ ثبت شده است


بخشی از یادداشت‌های شخصی شهید محمد حسن قاسمی در سفر زیارتی به مشهد  تابستان ۱۳۹۰:

این روزا هیچی کم ندارم. حتی اگر اکسیژن هم بهم ندن احساس کمبود نمی‌کنم. همین که حرم امام رضا هستم من را بس. میگه: بابا بیا بیرون  بازار بگرد و ... . 

میگم: بیچاره نمی دونه کجا اومده. 

اگر رفتی مشهد و غیر حرم جای دیگری رفتی یعنی خوب گدایی نکردی. یاد سینه زنی تو حرم امام حسین افتادم. یعنی اگه قرار باشه یه عمل انتخاب کنم که ببرم اون دنیا سینه زنی جلوی ضریح آقای عشق رو می‌برم . شک ندارم خیلی‌ها بهم حسودی می‌کنن. سینه بزنی زار زار هم گریه کنی حسین حسین هم بگی خدایا برای اون شب هزار بار شکرت. حیف که اینجا نمی ذارن روبروی ضریح سینه زنی کنیم. 

دل در شور و شین      

مست لبهای تو یا حسین

کاش می‌شد روبروی ضریح، همینطور که دستم رو سینمه بمیرم. کاش همونجا خاکم کنن. زائرها پا بزارن روی قبرم.

خدایا شکرت. حساب من با دنیا نیست... حساب من با توست.

امروز حرم چقدر حال داد. چقدر رها بودم. امام رضا .... خیلی دوستش دارم. رفتم جلو گفتم: آقا من غیر از نوکری کاری بلد نیستم. هوای کار ما رو داشته باش. همین که کارم رو راه انداخت یعنی به نوکری قبولم داره. با اون قسمی که بهش دادم. یادم باشه قسم راهگشا تو حرم امام رضا این است: تو را قسم به محبتی که بین شما و خانم فاطمه معصومه هست.

نمی‌خوام برگردم. آقا تو را به مادرت زهرا، کاری کن زود به زود بیام مشهد. کاری کن دلم اونقدر تنگ نشه که غم دوباره بیاد سراغم. نمازهای توی صحن جامع را خیلی دوست دارم. دار الحجه را هم همینطور. خیلی دلم برایشان تنگ می‌شود.  

خداحافظ عشق



شهید قاسمی در مراسم اربعین

سه شنبه, ۶ تیر ۱۳۹۶، ۰۵:۳۰ ب.ظ


محمد حسن این چند سال اخیر هرسال در پیاده روی اربعین شرکت می‌کرد.

پیاده روی اربعین

سال ۹۲




اولین تولد زمینی بعد از آسمانی شدنشون...

سه شنبه, ۶ تیر ۱۳۹۶، ۱۱:۵۹ ق.ظ


تولد شهید عزیزمونه...  

شیخ احمد... 

اولین تولد زمینی بعد از آسمانی شدنشون... 

و نسالکم الدعا..

طلبه شهید 

سعید بیاضی زاده... 

@jamondegan

امنیت به سادگی بدست نمی آید

شنبه, ۳ تیر ۱۳۹۶، ۰۳:۴۸ ب.ظ

ایشون پنج فرزند پسر داشتن که یک فرزندشون به اسم سید اسحاق موسوی شهید شده ،یک فرزندشون به اسم سید محمد موسوی مفقودالاثر شده و یک فرزندشون جانباز و یک فرزندشون به اسم سید مهدی موسوی در حال حاضر رزمنده و در جبهه سوریه

دامادشونم در جبهه ... فرزند شهیدشون مجرد بودند ،فرزند مفقود الاثرشون دارای سه فرزند دختر و فرزند مدافع حرمشون به تازگی بابا شدند . این مادر بزرگوار نقل کردند زمانی که سید اسحاق برای اولین بار می خواست اعزام بشه من و باباش به شدت مخالفت کردیم.اتفاقا محرم بود .من و پدرش می خواستیم بریم هیئت سید اسحاق جلومون رو گرفت و گفت نرید.ما تعجب کردیم .گفتیم سید تو که از بچگی هیئتی هستی ، اهل مسجدی ، چت شده ؟ گفت: برای شما چه فرقی میکنه برید یا نرید ؟ وقتی اجازه نمیدید از خواهرش دفاع کنم . مادر بزرگوار شهید فرمودند : این حرف سید اسحاق جرقه بیداری معرفتی ما شد.و با رضایت کامل راهی سوریه شد. مادر شهید گفتند سید اسحاق از خوشحالی کل محله رو شیرینی دادند.چهار مرحله به سوریه اعزام شدند که هر مرحله دو ماه طول کشید .مرحله سوم که برگشت خیلی بی تاب بود میگفت مادر من لیاقت شهادت رو ندارم.تا این که رفت و مرحله چهارم خبر شهادتش اومدو هنوز پیکرش نیومده.سید اسحاق کارش شناسایی بوده و سید مهدی کارش تخریب. بعد از شهادت سید اسحاق یه شب مادر شهید بیقراری میکنه تا اینکه شب در عالم خواب بی بی زینب(س) رو کنارش میبینه .بی بی فرمودند: من توی یک روز72 تا شهید دادم شما فقط اسحاق رو دادید..... مادر شهید نقل کردند اینقدر شرمنده شدم که از خجالت نتونستم سرم رو بالا کنم ، زبانم قفل شده بود..صبح که بیدار شدم از خدا و حضرت زینب(س) معذرت خواهی کردم از اون به بعد آرامش عجیب و باور نکردنی بهم روی آورده .

فقط ذره ای از صبر حضرت زینب سلام الله علیها در وجود ایشون طنین افکنده است ..

کلنا عباسک یا زینب..قدر مدافعان حرم رابدانیم.امنیت به سادگی بدست نمی آید

  اماج

 @Amaj23

در شوخ طبعی زبانزد بود

شنبه, ۳ تیر ۱۳۹۶، ۰۳:۴۱ ب.ظ


شوخی های شهید هادی ذوالفقاری

دو شهید در کنار هم

شنبه, ۳ تیر ۱۳۹۶، ۰۳:۳۶ ب.ظ


شهید جاوید الاثر سید حسن حسینی عالمی درکنارشهیدسیدعلی عالمی(ابوسجاد)

خاطره ای از یکی از مدافعان حرم

شنبه, ۳ تیر ۱۳۹۶، ۰۳:۳۵ ب.ظ


روزی در تل اربعین که بعد از تل اذان مهمترین تل استراتژیکی حلب هست ومقدم ترین خطها با سربازهایه جیش سوری که اغلب سنی مذهب هستن درحال مشاجره مذهبی بودیم.ازمن اسم اسامی امامها را میپرسیدن منم یکی یکی جواب میدادم تا اینکه رسیدم به اقا امام زمان(عج)درباره او تاخاستم توضیح بدم ناگهان حرم راقطع کردن وگفتن( أخی امام غاءب معلوم،نفرات سنی شیعه کللهم منطزر ظهور)میدونی اوناسنی بودن ومن شیعه اون که سنی هست ظهور اقا امام زمان رو قبول داره وگفت که حتی درقرآن نیز چیزهایی راجع به ظهور گفته شده وماسنی ها نیز منطزر ظهور هستیم تا کل جهان از شر ظلم وتاریکی نجات پیداکند!اقاهیچی دیگه به بهانه دسشویی رفتم زیرتل اربعین گریه کردم وازته دل گفتم اللهم عجل الولیک الفرج.

مناجات پدر شهید و درد و دلش با فرزندش

شنبه, ۳ تیر ۱۳۹۶، ۰۳:۳۱ ب.ظ


مناجات پدر شهید (قاسمی ) و درد و دلش با فرزندش:

پروردگارا! ای بی نیاز بنده نواز! بنده پروری کردی. از اینکه ما را خانواده شهید قرار دادی بسیار متشکرم. 

خدایا! تاج عزتی بر سرم نهادی که اگر از صبح ازل تا شام ابد به شکر آن بنشینم جز اندکی نتوانم.

محمدحسن جان! پرستوی خونین بال من! تو با پرستوها یک فرق داشتی. پرستوها وقتی خونین بال می‌شوند سقوط می‌کنند، اما تو وقتی خونین بال شدی تازه پروازت شروع شد. پسرم! وقتی خدمت امام حسین علیه السلام شرفیاب شدی سلام همه ما را برسان.

بگو دیگر نگران دختر سه ساله‌ات نباش. وقتی خدمت اباالفضل العباس- غیرت الله-رسیدی سلام همه ما را برسان و بگو دیگر نگران حرم و حریم خواهرت زینب-علیها سلام-نباش؛ زیرا که ما تن به تن، صف به صف و جان برکف در دفاع از حریم خواهرت زینب- علیها سلام- آماده‌ایم...


شهید محمد حسن قاسمی در اردوی بسیج

شنبه, ۳ تیر ۱۳۹۶، ۰۳:۲۸ ب.ظ


این عکس در یکی از اردوهای بسیج گرفته شده که مشغول طبخ غذا برای بسیجیان هستند.

شهید محمد حسن قاسمی مدافع حرم جامعه پزشکی

بابا کنارمان است

گفت‌وگو با امیرحسین ارغوانی فرزند شهید

نویسنده: فاطمه دوست کامی

منبع: ماهنامه فکه ۱۶۲

یک روز تو خانه بودیم پای تلویزیون. اخبار داشت تعرض به مقبره حجربن‌عدی را نشان می‌داد که بابا بدون مقدمه گفت: من می‌خواهم بروم سوریه برای جنگ. مامان گفت: برو. بابا گفت: واقعا راضی هستی؟! مامان گفت: آره! راضیم. می‌دانستم که مامان و بابا قبلا با هم برای زیارت به سوریه رفته‌اند. حالا توی سوریه جنگ شده بود و حرم حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(س) در خطر بود و بابا دوست داشت برای دفاع از حرم برود. تقریبا یک ماه بعد، یک روز با دایی‌ام رفته بودم استخر که بابا آمد آن‌جا. من را بوسید و گفت: من دارم می‌روم. جلوی دیگران نگفت که دارد کجا می‌رود، اما من می‌دانستم دارد می‌رود سوریه.

بابا خیلی زرنگ بود. می‌دانستم که برمی‌گردد و شهید نمی‌شود. تقریبا ۴۵ روز بعد بابا آمد. همه از او می‌خواستند که از خاطراتش از سوریه تعریف کند. بابا هم خیلی چیز‌ها تعریف می‌کرد. از آن‌جا برایم سوغاتی آورده بود. یک تیر قناسه آورد که به حرم حضرت زینب(س) خورده بود. یک پرچم زرد هم آورد که رویش نوشته بود: کلنا عباسک یا زینب(س).

دفعه دوم که می‌خواست برود، صبح بود و من آماده رفتن به مدرسه شده بودم. بابا من را رساند دم مدرسه. بعد آن‌جا با هم خداحافظی کردیم. گفت: امیر‌حسین جان، بعد از من تو مرد خانه‌ای. مواظب مامانت باش. مواظب خودت هم باش...

 بابا از سوریه، تا آن‌جا که می‌شد با ما در تماس بود و نمی‌شد که ما را از خودش بی‌خبر بگذارد، اما مدتی گذشت و دیدیم چند روز است که تماس نمی‌گیرد. خیلی نگران شدیم. نمی‌دانستیم که بابا روز ۲۲ بهمن شهید شده است. دو روز بعد از شهادت بابا، من تازه متوجه شدم. آن روز توی مدرسه بودم. سر زنگ انشا بودیم. جالب هم این‌جاست که موضوع انشای‌مان «مدافعان حرم» بود. داشتیم درباره مدافعان حرم انشا می‌نوشتیم که دیدیم در زدند و مدیرمان آمد دم در و گفت: امیر‌حسین ارغوانی، کیف و وسایلش را بردارد و بیاید بیرون. فکر کردم مامانم آمده دنبالم. وسایلم را برداشتم و رفتم بیرون. مدیرمان آقای خانی‌نژاد من را برد سوار ماشین کرد و با هم رفتیم سمت خانه مادربزرگم.

آن‌جا که رسیدم دیدم همه آن‌جا هستند و دارند گریه می‌کنند. همان‌موقع متوجه شدم که بابا شهید شده. از شنیدن خبر شهادتش اضطراب نگرفتم. خودم هم نمی‌دانم چطور شد که آرام بودم. باید منتظر رسیدن پیکر بابا می‌شدیم.

چند روز بعد پیکر بابا را آوردند. برای وداع رفتیم معراج شهدا. من و مامان با بابا خلوت کردیم. دم گوش بابا با او حرف زدم. بهش قول دادم که هیچ وقت مامان را تنها نگذارم. صورتم را روی صورتش که گذاشتم خیلی آرام شدم.

بابا عاشق حضرت زهرا(س) بود. نحوه شهادتش هم خیلی شبیه ایشان بود. دو تا تیر به سینه و یک تیر به پهلویش خورده بود. تشییع جنازه‌اش هم در ایام فاطمیه شد...



ما دوبار مورد لطف خداوند واقع شده‌ایم

شنبه, ۳ تیر ۱۳۹۶، ۰۳:۲۲ ب.ظ

خاطره ای از طرف خانواده شهید ارغوانی 

 حامی و پشتیبان همیشگی برادرم در زندگی، خواهر بزرگترمان بود. چهارسال از داداش کوچکتر بود و متولد ۵۷.

به بیماری صعب العلاجی دچار شد و در شام غریبان عاشورای سال ۹۰، از این دنیا رفت.

آنشب حال زهرا در بیمارستان خیلی بد بود. برادرم محمد‌تقی، پرچم سرخ گنبد آقا اباعبدالله امام حسین علیه‌السلام را که دوستانش از کربلا آورده بودند با خود به بیمارستان آورد. و برای شفا و آرامش زهرای عزیز رویش انداخت. و به همراه مادرم کنار زهرا ماند.

پاسی از شب گذشته بود که پرچم را بردند. ساعاتی بعد، خواهرم به آرامش ابدی رسید و به قول مادرم شفایش را گرفت و جان داد.

به نظرم، ما دوبار مورد لطف خداوند واقع شده‌ایم.

این را گفتم که خواهرم زهرا را که حامی همیشگی برادرم بود نیز در فیض این سفره نورانی سهیم کرده باشم.

تقاضا دارم برای شادی روحش صلواتی عنایت بفرمایید.

حیف بود شیهد نشی رفیق

شنبه, ۳ تیر ۱۳۹۶، ۰۳:۲۱ ب.ظ

روز قدس بود که رضا شهید شد

شنبه, ۳ تیر ۱۳۹۶، ۰۳:۱۵ ب.ظ


آخرین جمعه ماه رمضان  (11 مرداد 1392) روز قدس بود که رضا شهید شد . 

وقتی خبر شهادتش را شنیدم خودم را به سرعت به بیمارستانی که در حلب بود رساندم ، اسمش را نمی شد گذاشت بیمارستان ، چون از تجهیزات اصلی محروم بود . 

اون روز ما دو شهید داشتیم و چند شهید سوری هم بودند. وقتی به سمت تابوتی که رضا را در آن قرار داده بودند رفتم ، روی تابوت پرچم سوریه کشیده شده بود و به عربی نام جهادی رضا را نوشته بودند « محمدمهدی مهدوی ».

پرچم سوریه را برداشتم و پرچم ایران را روی تابوت کشیدم. بعد روی آن درشت و بزرگ نوشتم: 

« شهیدمهندس رضاکارگربرزی که در روز جمعه ، روز قدس که متعلق است به امام زمان (عج) در راه خدا و دفاع از اهل بیت رسول الله به شهادت رسیده است »

شهید مهندس رضا کارگربرزی

راوی: ب- ر همرزم شهید در سوریه 

@mostafa_sadrzadeh

خاطرات همسر شهید محمد کامران

جمعه, ۲ تیر ۱۳۹۶، ۰۵:۱۸ ب.ظ

سال گذشته

با محمدم به راهپیمایی روز قدس رفتیم

محمد از بچه های فلسطین 

برایم میگفت که چقدر مظلومانه

جان خودشان را از دست میدادند 

خیلی اونروز روزِ گرمی بود

اما محمدم هرجا میدید آتش نشان ها

بخاطر گرمای زیاد آب میگیرند روی سر

مردم محمدم هم میرفت که خیس بشود ..

خاطرات همسر شهید

محمد کامران

روز قدس

@shahidmohammadkamran


فاطمه خانم نازدانه شهیدمدافع وطن(حریم ولایت)مهدی حسین پور در راهپیمایی 

روز قدس آمد تابا دستان کوچکش سیلی محکمی بزند به اسرائیل و آمریکا وعربستان سعودی

کانال رسمی

@shahid_mostafa_safaritabar