دوست شهید مدافع حرم محسن قاجاریان:
در چند روز نخستی که به سوریه رفته بود اقدام به شناسایی منطقه کرد و سپس در طراحی عملیات آزاد سازی شهرک های شیعه نشین نبل والزهرا نقش داشت. در این عملیات نیز به همراه یکی از نیروهایش در کنار تانکی مستقر بودند که دستور شلیک به سوی هدفی را داد که از سوی دیگر موشک ضد تانکی به تانکشان برخورد کرد و سردار شهید محسن قاجاریان پس از سال ها دوری از یاران شهیدش آسمانی شد.
@Agamahmoodreza
نمونه ای از رشادتهای شهید مرتضی حسین پور(حسین قمی) در روز شهادتش که باعث شد 11 نفر از یارانش توسط داعش اسیر و شهید نشوند:
مرتضی در منطقه تدمر سه تا مقر داشت که برای سرکشی رفته بود و تصمیم گرفته بود که پیش نیروهایش در این منطقه بماند. نیمه های همان شب ، نیروهای داعش از پایگاه آمریکایی ها بیرون میآیند و با پشتیبانی آمریکایی ها با تجهیزات کامل و نیروهای فراوان ، به اینها حمله میکنند. حدود ساعت 3 صبح بوده که حمله شروع میشود، داعشی ها در دو مقر اول که فرعی بودند عملیات انفجاری انجام میدهند که این عادت داعش است که برای شکستن خط انفجاری میزنند.
وقتی مقر اول آسیب میبیند ، مرتضی به نیروهایش در مقر دوم میگوید که سریع بکشید عقب و بروید در خاکریز سوم . در مقر سوم، مبارزه بین نیروهای نهضت مقاومت و داعش ادامه پیدا میکند ، مهمّات تمام میشود.
اما در تمام این صحنه ها خودِ مرتضی راسا حضور داشته، آن هم نه به صورت خمیده بلکه با قدوقامتی افراشته. دلیلش هم این بوده که میگفته اگر منِ فرمانده زیر باران گلوله خمیده باشم، نیروهایم این را میبینند و نمیتوانم انتظار داشته باشم که بمانند و مبارزه کنند. مرتضی نیروهایش را با درایت به عقب میکشد و خودش برمیگردد و شروع میکند به تیر اندازی به سمت داعشی ها.
به شهادت دوستانش مرتضی 12 داعشی را با تک تیر به هلاکت میرساند؛ فقط با یک خشاب. همانجا مرتضی به نیروهایش میگوید که اینها خیلی تلفات داده اند ، تحمل کنید، تا چند دقیقه دیگر میروند. حالا یا تقدیر بوده یا خواست خدا ، مرتضی همانجا مجروح می شود. نارنجکی در نزدیکی او منفجر میشود ، ترکش نارنجک به پشتش میگیرد. به دستش میگیرد،یک تیر هم میخورد و با این حالت 35 دقیقه دیگر مبارزه می کند تا اینکه از هوش می رود...
اگر آنروز مرتضی آنجا نبود..
در مقر دوم و طبق شهادت همرزمانِ مرتضی و همه آنهایی که آن روز در عملیات حضور داشتند اگر مرتضی آن جا نبود، 11 ایرانی دیگری هم که آنجا حضور داشتند همانند شهید حججی اسیر و شهید میشدند.
درحالیکه در این عملیات فقط سه ایرانی یعنی خودِ مرتضی ، شهید تاجبخش و شهید حججی به شهادت رسیدند.
البته از نیروهای جبهه مقاومت و از بین عراقیها در همین صحنه مبارزه، 30 عراقی به شهادت رسیدند و مرتضی بعنوان فرمانده حیدریون جان صدها عراقی دیگر را نجات داد.
@Agamahmoodreza
شهید داییپور به روایت یک همرزم
سردار شاهرخ داییپور
یکی از همرزمان سردار شهید شاهرخ دایی پور گفت: شهید داییپور انسانی بود که در رفتارش صداقت داشت و از پیچیدگی رفتاری برخوردار نبود و همه میدانستند که با چه انسانی و با چه روحیاتی روبرو هستند.
به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، مهرداد شهسواریان از همرزمان سردار شهید مدافع حرم شاهرخ داییپور در گفتوگو با ایسنا بیان کرد: من علاوه بر اینکه با شهید شاهرخ همرزم بودم نسبت فامیلی نیز دارم بنابراین بخشی از خاطراتم مربوط به روابط شخصی او و بخش دیگر گفتههایم مربوط به فعالیتهای سیاسی و نظامی او میشود.
وی افزود: شهید داییپور انسانی با اخلاص و شجاع بود و به کاری که انجام میداد ایمان داشت. چون با اخلاص بود با کسی تعارف نداشت و هرگاه میدید کاری یا فعالیتی خلاف، دین، بیانات مقام معظم رهبری یا سیاستهای جمهوری اسلامی ایران است تذکر میداد. در دوران فتنه ۸۸ او با تجربهای که در زمینه جنگهای خیابانی داشت توانست اوضاع را مدیریت کند تا افرادی که ناخواسته فریب تبلیغات منفی دشمنان را خوردهاند به خود بیایند. از این رو همواره از حریم ولایت دفاع کرد و با بصیرت در این راه قدم برداشت.
چند گفتگوی دیگر درباره شخصیت شهید دایی پور بخوانید:
هزینه میلیونی از جیب شخصی برای رزمندگان جبهه مقاومت
«عزیز» همه لذتهای حلال را چشیده بود / از جیبش برای رزمندگان خرج میکرد
در سوریه هم سفرهداری میکرد
از کردستان تا سوریه همیشه در خط مقدم بود
کابوس منافقین را میشناسید؟
شهسواریان یادآور شد: شهید شاهرخ با جوانان رابطه خوبی داشت و چون خودش ورزشکار بود به صورت عملی توصیه میکرد که جوانان ورزش کنند. او در کشتی، ورزش پهلوانی و غواصی مهارت داشت و جوانان کرمانشاهی را در این راه حمایت میکرد. یادم میآید که نسبت به افرادی که ممکن است سایرین از آنها غافل باشند مهربان بود و بر روی آنها کار میکرد تا مسیر درست را انتخاب کنند و همین برخورد خوب و صمیمانه با افرادی که شاید کمی شرارت داشتند باعث میشد که متحول شوند و به جامعه خدمت کنند.
و گفت: شاهرخ اهل عمل بود و عملگراییاش باعث شده بود تا مطالبهگر باشد. او جایی که میدید در کاری اهمال میورزند تذکر میداد تا کارها به درستی انجام شوند.
این استاد علوم ارتباطات گفت: شهید داییپور از ابتدا تا انتهای جنگ تحمیلی حضور داشت و بارها مجروح شده بود اما به دنبال این نبود تا مجروحیتاش را در جایی ثبت کند. او با دوستان و همرزمانش رابطهای بسیار صمیمی داشت و به افراد احترام میگذاشت. اخلاق و عقایدش خاص بود و اینکه مجاهدتهای او به شهادت ختم شده است نتیجه اخلاصاش در کارها است. یکی از ویژگیهایش این بود که وقتی کسی با شاهرخ همسفر میشد اجازه نمیداد کسی خرج کند و همواره خودش هزینه میکرد. این نشان میداد که او دلبسته مال ندنیا نیست و خساست در رفتارش ندارد.
یک خاطره:
شهید داییپور به همراه یکی از دوستانش به سفر حج مشرف شده بود. او نیت میکند که حجرالاسود را ببیند. در میان جمعیت راهی برای او باز میشود و به این سنگ میرسد. یکی از شرطهها دوستی که همراه شهید شاهرخ بود را میزند. شهید شاهرخ از کمر آن شرطه میگیرد و او را به پایین میکشد و میگوید فرزند حضرت زهرا (س) را میزنی؟ سپس آن شرطه را ادب میکند. او شجاعتی این چنینی داشت و در مقابله با دشمن در دوران دفاع مقدس نیز نترس بود و در سختترین شرایط ایفای نقش میکرد.
منبع: ایسنا
در دوران تحصیلی راهنمایی آثار تربیتی خانواده به خوبی در او نمایان شد و پس از اتمام دوران راهنمایی با مشاوره و توصیه مدیر مدرسه که روی اعتقادات بچه ها کار میکرد، او را در مدرسه ای که همین هدف را داشت ثبت نام کردند. دبیرستان امام صادق(ع) انتخاب شد، با اینکه هر دو آزمون ورودی رشته ی معارف و ریاضی آن دبیرستان را با رتبه های عالی قبول شده بود، اما رشته ی معارف را انتخاب کرد و به تحصیل ادامه داد.
نقل شده از مادرشهید
@shahid_dehghan
زمان بر امتحان من و تو مےگردد
تا ببینند ڪہ چون صداے
هل من ناصر امام عشق برخیزد
چہ مےڪنیم ...
" شهید آوینــے "
سردار شهید
جبار دریساوی
سالروز شهادت
@zakhmiyan_eshgh
«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»
میگفت :وقتی به شما میگم که میخوام برم سوریه کسی نباید جلوی رفتنم رو بگیره .هر کسی که با رفتن به سوریه و دفاع از حرم مخالفه باید کل گریه هایی که تو محرم و عزای حسین میکنه بریزه دور ،میدونی چرا؟چون کسی که از ته دل داره برای آقا گریه میکنه برای غریبی و تنهایی اقاست ،داره گریه میکنه و میگه آقا ای کاش ما هم اون موقع بودیم تا به شما یاری میکردیم.الان هم همون وضعیت هست خانم زینب کبری غریب و تنهاست و هل من ناصر گفته .
حالا دیگه ای کاشی وجود نداره من صدای حسین زمانم رو شنیدم و باید برم.
شهید علیرضا بربری
راوی: همسر شهید
@sangarshohada
همسر شهید نعمائی
به همراه آقامهدی رفته بودیم دریا...
ریحانه با باباش تو آب میرفت ولی مهرانه کوچیک تر بود و میترسید...
داخل مجتمع تفریحی لب اسکله، روی صندلی نشسته بودیم و من شروع کردم به عکس گرفتن از آقامهدی و بچه ها...
که آقا مهدی گفت: " بگیر، فکر کنم این عکس شهادتم بشه...!"
بهش گفتم: آخه چرا این حرف رو میزنی؟!
گفت: " آخه شهید بیضائی و شهید باغبانی با بچه هاشون اینجا عکس دارند، دقیقا لب این دریا...
توی نمازخونه هم عکسشون رو زدن؛ شما هم از من و بچه ها عکس بگیر و بعد شهادتم عکس رو بدین اینجا بزنن."
دیگه من رفتم تو خودم... آخه خیلی خوش بودیم، میگفتیم و می خندیدیم که آقا مهدی اینو گفت...
یهو دیدم آقا مهدی شروع کرد به بلند بلند خندیدن
گفت: " بابا ما کجا و شهادت کجا؟! حالا تو عکست رو بگیر."
منم اون روز کلی عکس گرفتم...
@Shahid_Mahdi_Namaei_aali
زمین که لطف ندارد ...
از آسمان چه خبر ؟
خیلی دلم میخواست
آن لحظه که آن خانم...
گفت:
برادرت خوب طلبهای بود ...
حیف...که رفت ..
اگر میماند افتخار اسلام میشد ...
کم لطفیِ شما بود که گذاشتید برود ...
خیلی دلم میخواست...
آن لحظه بمیرم...
چون...هرچه نگاهش کردم نفهمیدم..
آرمان والای تو را چگونه به او بفهمانم...
یادم نمیرود اولین بار که خواستی بروی..
گفتم:
تو نیروی فرهنگیِ نظامی..نظام برای چیز دیگری برایت هزینه کرده...نرو...بگذار تا نظامیها هستند...آنها بروند بجنگند...
یادم نمیرود بهت توی نگاهت را..
گفتی:
تو زهرایی؟ تو خواهر منی؟ نه...زهرایی که میشناسم...محال است طرز فکرش این باشد ..
گفتم: میدانم...ولی نرو...تو هنوز خیلی کارها باید بکنی...اینهمه سال درس خواندی امین...بمان...بیشتر کار کن...شماها که بروید ...دیگر چه کسی علَم حوزه را راست نگه دارد...
گفتی:
فرض کن بمانم....بشوم آیت الله العظمی...یا بشوم فیلسوف قرن...
چه فایده دارد اگر این عمامه روی سرم بماند و ...
حرم بیبی زینب (سلام الله علیها) در خطر باشد؟
نه این فلسفه را میخواهم و نه این عمامه را...
یادم مانده...
برادر...
طولِ بلوار را قدم میزدیم...با حرص میگفتی نباید جلوی روحانیون را بگیرند...اشتباه است...ماها باید با عمامه در خط مقدم باشیم...
گفتم: امینجان! فرماندهاند...صلاحدیدی هست..آنها از بالا میبینند...حتما خوب نیست...
میگفتی که نه...اِلّا و بِلا اشتباه میکنند...نیرو از روحانیِ توی خط روحیه میگیرد...
عزیزم...
در اثبات نظرت همین بس...
که با حضور و دلاوریات درست توی خط مقدم...
صد و شصت نفر از قتل عام نجات پیدا کردند...
درد عشاق را به کجا باید برد....
بر در میکده ے یار وفا باید برد...
چون که عاشق سر و دست مےبازد.....
سخن باختنش را به خدا باید برد....
هیچگاه فکر نمےکردم دو بیتی که بعد از شهادت دومین شهید خانواده یعنی برادرم محمدرضا سرودم روزی و روزگاری مصداق عینی پیدا کند.....
سال شصت و شش در آن شب سرد و بی روح پیکر بی جان برادرے نازنین که از جان بیشتر دوستش داشتم در آغوش کشیدم.....
برادرے که فقط سرش آسیب دیده بود.....
اما نمی دانم چرا در شعرم سخن از فدا کردن سر و دست به میان آوردم.....
اما نه .....
می دانم....
چرا که در تقدیر من چنین نوشته بودند که بعد بیست و هشت سال ....
شاهد در آغوش کشیدن فرزن برومندم،پسرم،پاره جگرم،باشم که هم سر را فداے یار کرده بود و هم دست را .....
خدایا قسم به قطره قطره هاے خون محمدرضا ها ،بر دل پر درد من مرهم باش....
امان از دل زینب صبور...
به روایت مادرشهید
دل ما سوخت دراین راه ولےارزش داشت.
امان از دل زینب
باز هم بگذریم
| @shahid_dehghan
از سر گذشتن ...
سرگذشتِ آنانے ست
ڪہ با حسین علیہالسلام
معاملہ ڪردہ اند ...
شهید بے سر
شهید مدافعحرم نوید صفری
ترابالحسین
@alaahasannajme
همسر شهید مدافع حرم جواد جهانی:
قبل از موضوع عراق و سوریه،آقا جواد تصمیم داشت به جبهه مقاومت اسلامی بپیوندد.در سال ۸۷که تروریست ها در پاکستان و افغانستان فعالیت می کردند،آقا جواد از طریق سپاه و بسیج به دنبال اعزام بود.حتی موقعی که سردار ناصری از بچه های اطلاعات در افغانستان به شهادت رسید،پیگیری جواد برای رفتن بیشتر شد.همسرم با آنکه شغل ازاد داشت و در یکی از بخش های روزنامه خراسان فعالیت می کرد،خیلی دوست داشت به عنوان نیروی نیروی نظامی در سپاه خدمت کند.بالاخره بعد از دادن تست امادگی جسمانی در استخدامی سپاه پذیرفته شد.اما این در زمانی بود که کارش برای اعزام شدن به سوریه برای بار چهارم درست شده بود.کارش که در سپاه جور شد ترجیح داد به دفاع از حرم برود.گفت دوست ندارم مانند مختار بعدا پشیمان شوم که چرا نتوانستم امام حسین (ع) را یاری کنم.هروقت بیایم میتوانم باز هم استخدام نیروی قدس سپاه شوم ولی دفاع از بی بی زینب (س) شاید دیگر پیش نیاید.
@Agamahmoodreza
مادر شهید مدافع حرم محمد امین کریمیان:
محمد امین دانشجوی ترم ۶ فلسفه و مسلط به دو زبان انگلیسی و عربی بود و از یک دانشگاه در آلمان بورسیه شده بود،اما همه را رها کرد و برای جهاد به سوریه رفت.به مدت دوسال هم در کلاس نقد و برسی فیلم شرکت کرده بود و اخیراً که حضرت آقا در یکی از سخنرانی های خود فرمودند: جای افرادی مثل شهید آوینی در کشور خالی است و نیاز است جوانان ما را هش را ادامه دهند،محمد امین تصمیم گرفت دوره ارشد خود را در رشته فیلم سازی ادامه دهد و حتی برای این کار دوربین فیلم برداری سفارش داد که چند روز بعد از شهادتش به دست ما رسید.
@Agamahmoodreza
سالروز شهادت سردارشهید حاج حسین همدانی گرامی باد
مُجاٰوِراٰنِ ڪَریٖمِہ ... مُداٰفِعاٰنِ عَقیٰلِہ"
http://eitaa.com/joinchat/2463432705Cb8ebdcd964
شھداے مدافع قم