مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)

در این وبلاگ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) معرفی می شوند.

مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)

در این وبلاگ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) معرفی می شوند.

در این وبلاگ سعی می شود با معرفی شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س)، گوشه ای از رشادت های این غیور مردان به تصویر کشیده شود.

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۱۷۱ مطلب در آذر ۱۳۹۵ ثبت شده است


 اصلاً غصّه نخورید؛ بنده اصلاً مظلوم نیستم. همیشه تحت فشاریم امّا الحمدلله زورشان به ما نمی‌رسد

... آقا از روی برگه می‌خواند: «خانم منیره فخیمی، همسر گرامی شهید مجید مختاربند؛ حال شما خوبه؟»

توفیقی بود حاج آقا که خدمتتون رسیدیم... ما به فکر مظلومیت شما هستیم. متأسفانه برخی خواص متوجّه وظیفه‌شان نیستند و این شما را زجر می‌دهد. شما تحت فشار هستید.

آقا با خنده جواب می‌دهد:  «حالا خواص را خدا ان‌شاءالله هدایت کند امّا برای مظلومیت من اصلاً غصّه نخورید؛ بنده اصلاً مظلوم نیستم. فشار [هم] که همیشه تحت فشاریم امّا الحمدلله زورشان به ما نمی‌رسد» جمع می‌خندند. ۹۵/۹/۱

‏http://farsi.khamenei.ir/news-content?id=35035

 @Khamenei_ir


حاج آقای علیدوست پدر

شهید مدافع حرم مهدی علیدوست 

در زیارت مقام معظم رهبری حفظه الله

آقا علی اصغر علیدوست فرزند

شهید مدافع حرم مهدی علیدوست 

در زیارت مقام معظم رهبری حفظه الله

فرزند

شهید مدافع حرم بلباسی 

در زیارت مقام معظم رهبری حفظه الله

https://telegram.me/joinchat/C9nfRDyiUT9Ge3dS7KO61g

شھداے مدافــع حــرم قـــمــ


اسلام به ما آموخته است که دین از سیاست جدا نیست و آن چیزی که دشمن به دنبال آن است جدایی این دو از هم است اسلامی که مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل در آن نباشد اسلام آمریکایی است خدایا تو شاهد باش که این حقیر همیشه و همه حال آمریکا و اسرائیل را دشمن اسلام و انقلاب دانسته و من نیز دشمن آنها هستم و خواهم بود و با این عقیده به سوی تو می شتابم . 

کانال رسمی شهداء مدافع حرم ساوه

https://telegram.me/Modafean_saveh

مصاحبه با خواهر شهید سید هادی حسینی

دوشنبه, ۱۵ آذر ۱۳۹۵، ۰۷:۱۷ ب.ظ

برادرم بسیار خوش اخلاق و مهربان و مردم دوست بودن  ایشان یک پدر نمونه بود برای حنانه دخترش  و خواهر برادرانش بود.

خاطرات برادرم  انقدر زیاد هست که هر روز و شب از جلوی جشم هایم میگذرد انگادر کنارم هستو دستم در دست های گرمو مهربانش که با انگشت هایم بازی میکند.

او میوه ای نایابی بود که از پیشا مان رفت

مادرتون خبر داشتم که اقا هادی میرفتن سوریه؟

بار اول که رفت با شوخی به مادرم میگفتن که میخوان برن اما مادرم باور نمیکرد تا این که یک روز برادرم ساکشو بسته بود و خداحاظی کرد.

ته دل مادر راضی به رفتن بود؟

نه

مادرم از جنگ خاطره خوبی نداشتن برای همینم راضی نبودن با سوریه رفتن برادرم.

1393/11/27 شهید شد اما خبر شهادشون رو روز پدر به ما دادن.

چند ماه بود از برادرم خبر نداشتیم مادر همیشه گریه میکردو میگفت میدونم هادی هم مثل پدرش بر نمیگرده.

آرزوشون شهید شدن بود  اما هیچ گاه حرفی به مادر نمیزد چون تحمل گریه های مادر رو نداشتن.

هواتوکردم بابایی

دوشنبه, ۱۵ آذر ۱۳۹۵، ۰۷:۱۳ ب.ظ

بابای خوبم                   
دلتنگ شانه هایت،دلتنگ چهره ات    
دلتنگ حضورت،دلتنگ خنده هایت
دلتنگ سجده کردنات 
هواتوکردم بابایی
دخترکوچک
شهید حسین محرابی
@khadem_shohda

شهادت رزمنده دیگر در سوریه

يكشنبه, ۱۴ آذر ۱۳۹۵، ۰۶:۵۷ ب.ظ

بسم رب الشهدا و الصدیقین 

‏‎مدافع حرم حضرت زینب سلام الله علیها « حسینعلـی میرزایی » از مشهـد مقدس در راه دفاع از حرم عقیله بنی هـاشم به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

@haram69

وصیت نامه دستنویس شهید مدافع حرم محرابی

يكشنبه, ۱۴ آذر ۱۳۹۵، ۰۶:۴۲ ب.ظ


 https://telegram.me/modafain414

گفتگو با همسر شهید سید هادی حسینی

يكشنبه, ۱۴ آذر ۱۳۹۵، ۰۶:۲۴ ب.ظ

دخترشون سه سال ودو ماه س  متولد1363 شغلشون خیاط بودن و سه خواهر وسه برادر و ایشون برادر بزرگتر بودن. 

درسال 83 باهم ازدواج کردیم و ثمرش تنها دخترمون حنانه است.

بار اول که رفتن سوریه اطلاع دقیقی از چگونگی تصمیم شون نداشتم ولی در جریان تحقیقاتشون بودم در مورد جنگ بودم و اینکه از مراجع و روحانیون در این مورد میپرسیدن و اعتقادشان این بود که این جنگی در سوریه به پا شده با عث تعجیل در فرج امام زمان عج میشه.

دوبار رفتن و بار اول 93/1/19 به سوریه اعزام شدن و مدت دو ماه اونجا بودن بار دوم93/10/12 اعزام شدند و در تاریخ 93/11/27 به شهادت رسیدند.

بار اولی که می خواستن برن شما از تصمیمشون خبر داشتید؟ میدونستید قراره برن سوریه؟

بله میدونستم اما از اینکه کسی اونجا شهید میشود خبر نداشتم.

میگفتند این نیروها که اعزام میشوند نیروهایی پشتیبانی هستند ما اصلا خط مقدم نمیرویم

مخالفت داشتم اما با این دلیل که ما اصلا به جلو نمیرویم راضی کردند

بله اما دفعه دوم از امام زمان در خواست کردم خودشان منصرف کنند سید روتا اینکه خواب دیدند

خواب دیدند که حضرت فاطمه زهرا ایشان رو صدا میزند خوابیدن رو برام تعریف کردند ولی قراری ایشان رو دیگه نمیتونستم ببینم.

دفعه اول همیشه درد دل با پدر شهیدشون میکردم وازشون در خواست میکردم که پسر شون رو سالم برگرداند

اما دفعه دوم از خداوند خواستم اگر با شهید شدن همسرم یک قدم به ظهور آقا امام زمان نزدیکتر میشویم قطره قطره خون همسرم فدایی خاک پای آقا امام زمانم شود.

پدر آقا هادی گفتید شهید شدن؟ کجا؟کِی؟

بله در افغانستان در جنگ طالبان

از نحوه شهادت آقا هادی بگید. کی و چجوری شهید شدن؟

ایشون آخرین باری که از سوریه به من زنگ زدند چون تقریبا ده روز شده بود که تماس نداشتند خیلی نگران شده بودیم ودر جواب گفتند که بادمجان بم افت ندارد ان شاالله هفته بعد برمی گردم این بار برای همه سوغاتی میاورم

از آون تماس به بعد دیگه از ایشون بی خبر بودیم خب ماه اول گفتیم شاید عملیات باشد ودسترسی به تلفن نداشته باشن.

هر جا میرفتیم و پرس وجو میکردیم اما کسی جواب درست نمی داد

بعضی اوقات توی حیاط مینشستم روبروی در و منتظر زیر در حیاط را نگاه میکردم تا شاید همین الان بیاد ومن زود در رو باز کنم یا اینکه وقتی به خانه پدرم.  میرفتم زود برمی گشتم تا سید هادی بیاد من خانه باشم

تقریبا چهار ماه بی خبر بودیم واین خیلی انتظار سختی بود.

تابنده با پیگیری های زیاد دایی ایشان خبر شهادت سید رو به ما دادند دقیقا روز ولادت حضرت علی علیه سلام

بله پیکرشون بر نگشته دقیق اطلاعی نداریم  همین رو میدانم که درتانک شهید شدند.

از همرزمان دوره دوم ایشون کسی رو نمیشناسم که اطلاعات بدن.

یکی از دل نوشته های ابو علی

يكشنبه, ۱۴ آذر ۱۳۹۵، ۰۶:۲۱ ب.ظ


سلام علیکم...

سپاس خدای را که شرکت در جهاد با کفار را نصیبم گردانید تا همچون امام حسین(علیه السلام) مشتاقانه به سوی مشعل شهادت این آرزوی دیرینه ام بشتابم.

خدایا شرمم می آیدکه درپیش مولایم حسین سر داشته باشم ودر وقت ملاقات آقا ابوالفضل العباس وعلی اکبر علیهما السلام دست و سر داشته باشم .خدایا راه تو را درک کردم وبا شهادت و وحدانیت تو و رسالت حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) وائمه اطهار علیهم السلام گرچه خودرابیش ازهمه محتاج به وصیت و پندواندرز می دانم...

سرور شهیدان حضرت حسین ابن علی(علیه السلام)میفرماید:" اگر چه دنیا زیبا و دوست داشتنی می باشد و آدم رابه طرف خود می کشد اما خانه پاداش الهی خانه آخرت است و خیلی از این دنیا بالاتر،زیبا تر وعالی تر است.

 شهدا ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﺳﺖ ﺩلم ﺗﻨﮓ ﺷﻤﺎﺳﺖ...ﺍﺯ ﻗﻮﻝ من به آقا ﺑﮕﻮﯾﯿﺪ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﺎ ﺍﯾﻦ ﻧﺒﻮﺩ....

ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﮔﻔﺘﻦ ﺍﺯ ﭼﻨﺪ ﺷﺐ ﺧﺎﻃﺮﻩ و ایستگاه صلواتی و... ﻓﺮﺍﺗﺮ ﻧﻤﯽ ﺭﻭﺩ...از ﮔﺮﯾﻪ ﻭ ﺣﺴﺮﺕ ﺩﺭ ﻓﺮﺍﻕ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﺟﻬﺎﻟﺖ ﻭ ﺣﻮﺍﺱ ﭘﺮﺗﯽ ﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ.

ﺍﯼ ﺷﻬﺪﺍاااا، ﺑﻪ ﺩﺍﺩم ﺑﺮﺳﯿﺪ،ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ.

سید ابراهیم،ﺩﺭ قنوتم ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ توست همان قنوتی که همیشه طلب شهادتت غوغا میکرد و تنها دعایت بود،ﺩﺭ ﺳﺠﺪﻩ ام ﺑﯽ ﺗﺎﺑﯽ ﻓﺮﺍقت و ﺩﺭ ﺭﮐﻮع ام ﺧﻤﯿﺪﮔﯽ ﺩﻭﺭﯼ ﺍﺯ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺍﺳﺖ.

ابوهادی،ﺳﮑﻮﺕ ﻏﺮبتم ،ﺩﺭﺩﻧﺎﮎ ﺗﺮﯾﻦ ﺩﺭﺩﯾﺴﺖ ﮐﻪ ﺗﺎﺏ ﺗﺤﻤﻞ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻭﺟﻮﺩم ﺯﺩﻭﺩﻩ ﺍﺳﺖ.

سید ابراهیم...تو که در مرامت خلف وعده نبود و نیست...به خواب زیارت اربعین جامه ی عمل بپوشان....وعده ی دیدار دلاور...منتظرم

من ﻫﺮﮔﺰ ﺑﻪ ﭼﻨﯿﻦ ﺻﻠﺢ ﺳﺒﺰﯼ !!!!! ﻓﮑﺮ ﻧﻤﯽ ﮐﺮﺩم ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﻫﺎﯼ ﺳﺮﺥ ،ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ام ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﯾﻨﮏ ﺩﺭ ﻗﺒﯿﻠﻪ ﺩﺭﺩ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﮐﺲ ﻣﺎ ﺑﺎﺯﻣﺎﻧﺪﻩ ﺗﺮینم . ﺑﻪ ﺟﺮﻡ ﺑﯽ ﺷﻬﺎﺩﺗﯽ ﺭﯾﺎﺿﺖ ﺗﺪﺭﯾﺠﯽ ﻣﺮﮒ ﺭﺍ ﻣﻨﺘﻈﺮم ﻭ ﺩﺭ ﺗﺐ ﻭ ﺗﺎﺏ ﻭﺻﻞ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻟﺤﻈﻪ ﺷﻤﺎﺭم ، ﻭﺍﮔﺮ ﺍﯾﻦ ﻧﺒﺎشم ﺑﺎﯾﺪ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺑﯽ ﺗﻔﺎﻭﺕ ﺷﻮم ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰم ﺭﺍ ﯾﮏ ﺷﺒﻪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ کنم ﺗﺎ من ﻫﻢ ﺑﻪ ﻧﻮﺍﯾﯽ ﺑﺮسم ﻭ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﮐﺎﺭﻫﺎﯼ ﺗﻤﻠﻖ ﻭ ﭼﺎﭘﻠﻮﺳﯽ ﺑﺎ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﯽ

ﺗﻔﮑﺮ ﺍﻣﺎممان، ﺧﺎﺩﻣﯿﻦ ﺩﺭﮔﺎﻩ ﻣﺼﻠﺤﺖ ﺍﻧﺪﯾﺸﺎﻥ ﺷﻮم...

ﺍﯼ ﺷﻬﺪﺍ ﺩﺭ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﻓﻘﺮ ﻣﺤﺒﺖ ﻫﺎ ﻧﮕﺎهم ﻟﺒﺮﯾﺰ ﺍﺯ ﺑﺎﺩﻩ ﺍﻟﺘﻤﺎﺱ ﺑﻪ ﺷﻤﺎﺳﺖ ﺍﮔﺮ

ﺧﻮﺏ ﮔﻮﺵ ﮐﻨﯿﺪ ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﺩﺍﻧﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﻝ

ﺷﮑﺴﺘﻪ ام ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺗﺎﺭﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻓﺮﺍﻗﺘﺎﻥ ﺷﺐ ﻭ ﺭﻭﺯ ﺭﺍ ﻣﯽ ﻧﻮﺍﺯﺩ...دستم را بگیرید که گرفتار عجب و غرور و ریا شده ام...

ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺗﺤﻤﻞ ﺧﯿﻠﯽ ﭼﯿﺰ ﻫﺎ ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺻﺒﺮ، ﺑﻪ " ﺳﮑﻮﺕ " ﻣﺮﮒ ﺁﻭﺭﯼ ﺩﻋﻮﺕ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ....

گاهی وقتها دلم میگیرد...

گاهی وقتها بغضهایم را جمع میکنم ...

گاهی وقتها اشکم هم نمی آید...

گاهی وقتها نمیدانم تنهایم یا نه ...

گاهی وقتها کلافه میشوم از دلم ...

گاهی وقتها دنیا برایم کوچکترازهرچیزیست...

گاهی وقتها غروب جمعه نیست ولی دلم میگیرد...

گاهی وقتها زمان میگذرد ومن همچنان درگیر خودم هستم...

گاهی وقتها ...

گاهی وقتها نه.. همیشه دلم را به خدا میسپارم خودش درست میکند...

افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد

کاربران گرامی،مدتی در مصاحبت شما بودم بهره بردم ، کسب علم و آگاهی شد ، فضایی بسیار سالم و رو به رشد و موفق رو شاهد بودم ، اگر چه تعلقاتی هست اما بناچار و به دلیل معذوریتهایی که برای این حقیر پیش اومده ،مدتی با شما خوبان خداحافظی می کنم ان شاالله اگر زمان یار بود در آینده به شما خواهم پیوست ، موفق و مؤید باشین...التماس دعا.الاحقرابوعلی   

"دم عشق،دمشق" 


اسم جهادی مالک 

تاریخ تولد 64:12:11مصادف با تولد حضرت فاطمه الزهرا س

تاریخ شهادت 92:10:28

 برادرم وقتی  سوریه می رفت  هیچ خبر ی نداشتیم از.رفت و آمدش  وقتی مطلع شدیم که خبر شهادتشو برآمون آوردن .

برادرم  اولین بار که رفت سه چهارماهی دنبالش  گشتیم اینور،اونور پیداش نکردیم که سال نوددو خودش اومد   بهش گفتیم نمیگی مامان دق کنه کجا بودی تاالان فقط یه کلمه گفت بادمجون بم افت نداره تهران بودم

 ماه صفر  که تموم شد دوباره عباس غیبش زد اینبار به هوای بار  قبلی گفتیم تهران رفته که یه  دفعه خواهرم و برادر م استخوان درد شدید گرفتند و وسط همون هفته  عباس به مامانم زنگ زد گفت من کربلام🌹

 مامانم بهش گفت تو بدون اجازه من کربلا  رفتی درسته ؟عباس هیچی نگفت فقط گفت مامان سلام بده روبروی حرمم

آخر هفته خبره شهادتشونو به ما دادن هم مامانم عصبانیتش خاموش شد هم خواهر و  برادرم خوب شدن خواهرم گفت  استخون استخونو خبر میکنه

یکی ازدوستاش به اسم تورج  تعریف میکرد  که عباس شبهای ماه رمضان هرشب باهاش حرم می رفته  تاقبل سحر بعدش  میومد خونه غذاهارو گرم میکرد مارو بیدار میکرد مانمیدونستیم عباس حرم میره 😭🌹

یکی از دوستاش که شیخ بود از خواب شهید گفته بوده که گفته 

حرم رفته بودم  دعای جوشن کبیرو میخوند م که یه مرد اومد کنارم  گفت دوباره بخون  دوباره خوندم ولی همینکه برگشتم هیچ مردی  نبود  میخواستم بلند شم برم زیارت کنم مرده دوباره اومد  و گفته   زیارتت قبول شد من  یه لحظه به ضریح نگاه کردم  و  دوباره برگشتم    یه چیزی بگم که مرده رفته بود

بعد شهادتش از تو گاو صندوق مغازش یدونه کاغذ پیدا کردیم وسط کاغذاش که نوشته ای بود  عهد باامام رضا که من تازنده ام نودوپنج درصد مالمو به یتیمان پنج درصدشو مخارج خودم

وقتی میشنوم کسانی  میگن  که شهدا بخاطر پول رفتن دلمو آتیش میزنه 

خانه داداش عباسم بهشت رضا بلوک30قطعه شهدا که هرپنج شنبه ما خانواده ها ی شهدا مهمون شهدامونیم

ان شاءالله ادامه دهنده این شهدای عزیز باشیم.

صلوات

https://telegram.me/joinchat/DZ0PmT9t8yM4hT9qPjypXA

گواهینامه کمربند شهیداسماعیل خانزاده

شنبه, ۱۳ آذر ۱۳۹۵، ۰۴:۰۸ ب.ظ



گویا در  عرصه ورزش هم مانند عرصه مبارزه قهرمان بود...

@bisimchi1

تو آخر عاشقانه شهادت را به جان در بر کشیدی

شنبه, ۱۳ آذر ۱۳۹۵، ۰۴:۰۴ ب.ظ

خبر دادند که رفتی پر کشیدی

می جام جنون را سر کشیدی

محمدجان تو آخر عاشقانه

شهادت را به جان در بر کشیدی

شهید مدافع حرم محمد کیهانی

ارسالی از دوست شهید

@bisimchi1


‍ بسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن

ارتباطش روز به روز با امام رضا(علیه السلام) عمیق تر می شد.

یک بار از مشهد یه قاب عکس گنبد آقا رو براش خریدم و بهش دادم. زده بود به دیوار خونشون.

 هر وقت که خونه بود و به موبایلش  زنگ می زدم و می گفتم: کجایی؟

می گفت: روبروی گنبد علی بن موسی الرضا( علیه السلام). یه سلام به آقا بده.

هر کس که تو عشق امام رئوف غرق شد، شهید شد.

نقطه اشتراک تمامی شهدا امام رضا(علیه السلام) بود، که حاجی  با اون هوش و ذکاوت و زیرکی که داشت به این درجه رسید...

راوی: دوست شهید

شهید محمد پورهنگ

https://telegram.me/joinchat/CVt-00CnARp1xEEi0I4AZA

نباید مقابل ظلم سر خم کرد

شنبه, ۱۳ آذر ۱۳۹۵، ۰۳:۵۴ ب.ظ

نباید مقابل ظلم سر خم کرد...

           برای ما اسلام مرز ندارد...

شهید محمدرضا خاوری (حجت)

"دم عشق،دمشق"

@LabbaykeYaZeinab