چگونگی تشکیل تیپ فاطممیون از زبان شهید صدرزاده 2
اجازه حضور ما را ابوحامد داد.
محرم دوسال پیش بود ما ۲۴، ۴۸ کار میکردیم،یعنی۲۴ ساعت با ارتش بودیم و ۴۸ ساعت با نیروهای حزبالله
تقریباً هر روزمان پر بود تا اینکه به ایام محرم رسیدیم،هفت محرم بود و ما هیچ هیئتی نرفته بودیم از نیروهای سوری و حزبالله اجازه گرفتیم که به هیئت برویم. پرسوجو کردیم که هیئت فارسیزبانان کجاست؟
گفتند: یک هیئت در یکی از مناطق دمشق هست،رفتیم در مجلس نشستیم همینطور که سخنران صحبت میکرد دیدیم جمعیتی با لباس نظامی که همه افغانستانی هستند وارد هیئت شدند.
هیئت که تمام شد و سفره غذا را پهن کردند دیدیم به ظاهر اهالی افغانستانی هستند، ولی یکی با لهجه قمی، یکی با لهجه تهرانی و یکی با لهجه مشهدی صحبت میکند.
چون افغانستانیهای مقیم سوریه با لهجه غلیظ عربی حرف میزنند و ما و آنها هیچ کدام زبان هم را نمیفهمیم، اما این دسته اینطور نبودند. کمی صحبت کردیم و گرم گرفتیم،ازشان خواهش کردیم که کاری کنید ما هم با شما باشیم
گفتند ایرانیها اجازه ندارند توی گروه ما باشند، چون بنا نیست نیرویی از ایران در جنگ سوریه حضور داشته باشد.
خیلی اصرار کردیم یکی گفت میدانی من که هستم که اینطور اصرار میکنی؟ گفتیم نه،گفت من مسئول حفاظت هستم. زدیم توی سر خودمان! چون کار حفاظت همین بود که اگر ایرانی داخل گروه میشد، او را بیرون میکردند و به شدت در این موضوع سختگیری داشتند.
نمیدانم چطور شد و خدا به دلش انداخت و با «ابوحامد» صحبت کرد. ابوحامد میگفت اگر شما شهید یا زخمی شدید چه کاری کنیم؟ گفتم اگر شهید شدیم ما را ول کنید و بروید به زخمیهای ما هم کاری نداشته باشید،فقط اجازه دهید در عملیاتها با شما باشیم.
زبان افغانستانی یاد گرفتیم
اولین عملیاتی که با تیپ فاطمیون همراه شدیم عملیات حجیره پشت حرم حضرت زینب(س) بود.عملیات بسیار خوبی بود و توانستیم پشت حرم را آزاد کنیم،روز تاسوعای دو سال پیش این عملیات انجام شد و ما هم توانستیم جزئی از تیپ فاطمیون باشیم.
70 روز با نیروهای تیپ در منطقه بودیم،مدتی میشد که در منطقه حضور داشتیم و عملیاتی هم نبود؛ برای همین تصمیم گرفتیم به ایران برگردیم.
با نیروهای تیپ صحبت کردیم که برای بازگشت دوباره به سوریه مشکلی برای حضور در تیپ نداشته باشیم
به محض اینکه به ایران برگشتیم مدتی کارهای مجروحیت یکی از دوستان را انجام دادیم.
بعد که خواستیم از کانال نیروهای فاطمیون به سوریه برگردیم، دیدیم اجازه نمیدهند به هر ترتیب ظاهرمان را تغییر دادیم، شناسنامه افغانستانی گرفتیم، زبان کار کردیم و دوباره عضو تیپ شدیم.
این پروسه نزدیک به دو ماه طول کشید،فقط یک ماه زبان کار کردیم،به دلیل لهجهای که گرفته بودیم، شک کردند و گمان نمودند از نیروهای نفوذی هستیم مرتب ما را به حفاظت میبردند،خیلی سختی کشیدیم تا اینکه ما را پذیرفتند.
کانال رسمی شهید مهدی صابری
https://telegram.me/joinchat/BsmY8DzPRVJlISmZRYZ3ZA