مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)

در این وبلاگ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) معرفی می شوند.

مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)

در این وبلاگ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) معرفی می شوند.

در این وبلاگ سعی می شود با معرفی شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س)، گوشه ای از رشادت های این غیور مردان به تصویر کشیده شود.

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

شهید عباس وفایی

پنجشنبه, ۲۰ اسفند ۱۳۹۴، ۰۵:۳۶ ب.ظ


عباس وفایی یکی از فاطمیون است. تک‌تیرانداز لشگر که حالا در یک کمین گیر کرده است و اسیر شده است.

از عباس وفایی نامه‌ای به خانواده‌اش به یادگار مانده است. نامه‌ای که سادگی و صراحت و از دل برآمدن آن، لاجرم به دل می‌نشیند.

متن وصیت‌نامه ساده و زیبای او به این شرح است:

دعا و سلام از طرف پسر بی کس و تنهای شما عباس برای مادر و پدر عزیزم و خواهران عزیزم و یگانه برادر عزیزم علی رضا جان.

همیشه دوست داشتم و دارم. از خداوند همیشه آروزی شهادت داشتم و دارم و اگر روزی به آروزی خود رسیدم، امیدوارم که هیچ وقت اشک از چشم‌های شما عزیزان در دنیا (نریزد). شهادت حق است و فرار از مرگ نمی شود. شاید بی بی زینب خواسته است. ما شیعه هستیم و تا آخرین قطره خون خود از شیعه دفاع خواهیم کرد. سپس یگانه خواسته من از شما این است که اشک نریزید.

خداحافظ

شفای بیماری با توسل به شهید صدرزاده

پنجشنبه, ۲۰ اسفند ۱۳۹۴، ۰۵:۱۸ ب.ظ

بسم رب الشهدا و الصدیقین

حدود یک سال و نیم بود بابیماری درگیربودم که همه ازشنیدن اسمش وحشت دارن و از نظر همه پیر و جوون نمیشناسه،بیماری بنام سرطان،تشخیص اولیه سرطان معده بود، سرطانی که معمولا درصد زیادی ازمبتلاهاش با فاصله ی کمی از تشخیص دووم نمیارن،اولش گفتن بدخیمه و توسل شروع شد،همه ی خانواده دست به دعا وتوسل شدن و من ناامید چشم به اونا دوخته بودم،بعد گفتن نمونه جدید نشون داده که خوش خیمه و این دو تا آزمایش تناقض زیادی داشت با هم،تو همین گیر و دار با گروهی تو تلگرام آشنا شدم وبصورت اتفاقی عضوش شدم که نگاهمو به زندگی عوض کرد،بهتره بگم زندگیمو عوض کرد،گروه"دم عشق،دمشق"...

روزها میگذشت وآخرین حرف بهترین پزشکای تهران حداکثر شش ماه فرصت بود،خیلی زمان کمی بود ومن وحشت کردم از مرگ،گفتن باید معده رو برداریم شایدفرصتت بیشتر بشه،بیشتر از یه ماه تو غربت تهران بستری شدم وسه بار عملهای وحشتناک وآخرش هیچی به هیچی...

" ریشه دارتر از این حرفا بود انگار" فرصتم داشت به آخرنزدیک میشد... و من همچنان متوسل بودم. 

راستش باگروه"دم عشق،دمشق"بود که من با مدافعان حرم آشناشده بودم وغربت زینب کبری(س)رو توی این گروه لمس کرده بودم...

میون همه ناامیدی هاوشمارش معکوس،اول آبان ماه مصادف باتاسوعای حسینی رسیدو ساعت11ظهر سیدابراهیم گروه،عباس بی بی شد،کاربری بانام پروفایل"لبیک"شهید"مصطفی صدرزاده"... 

ازهمون روز یه جریانی شروع شد،یه جریان غیرقابل توصیف،ارتباط عجیبی گرفتم بااین شهیدبزرگوار،تشنه دونستن شدم،تمام عکس و صوت وفیلمهاش روبایگانی میکردم ومشتاقانه میون آپارات وتوی سایتهای مختلف دنبال هرمطلبی راجع به شهیدصدرزاده میگشتم. 

نتیجه آخرین آزمایشات این بودکه حداکثر فرصتم قبل ازسال95هست.من بودم وترس از مردن دربستر وحسرت شهدایی مثل سید ابراهیم.تا اینکه دوستی گفت که به یه شهید متوسل شو جهت شفا،سه بارشهید صدرزاده رو به خواب دیده بودم وتا این جمله رو شنیدم بیدرنگ متوسل شدم به شهید.به نیت شادی روح شهیدهرروز قرائت زیارت عاشورا رو براش شروع کردم.زمان میگذشت ولی حالا آسونتر از قبل،هرچی بیشتر ازشهید میشنیدم و میدونستم،تشنه تر میشدم،جملات شهید"ان شاءالله تاسوعا پیش عباسم"یا"سوی حسین رفتن با چهره ی خونی،اینسان بود زیبامعراج انسانی"و انطباقش بازمان شهادت وچهره ی خونی شهیددر اون لحظه متحیرم میکرد.خاطرات همرزمهای شهید بخصوص مدیر گروه ابوعلی هم بیشتروبیشترشهید روبهم شناسوند.دوباره دکتروهمون حرفا...

آخرخط...

میدونستم که شهدا اولیا الله هستن.تو این فاصله توسط غریب الغربا،امام الضعفا،امام رضا(ع) طلبیده شدم وتوفیق زیارت نصیبم شد،توی حرم آقابادل شکسته روبه ضریح مطهردست به دامان شهیدشدم و ازش خواستم وساطت منوپیش ارباب بکنه وهمونجا هم دست به دامان بی بی زینب کبری(س)شدم و دلشکسته ازشون شفاخواستم. 

کمتر ازدو هفته گذشته بودکه شبی که دیگه توان بلند شدن و حتی قدرت نوشیدن یه لیوان آب نداشتم درنهایت استیصال زیارت عاشورا رو نثار روح شهیدکردم ودر حال خوندن سوره مبارکه یس بخواب رفتم،دی ماه بود،بیست و هشتم دی ماه،خوابی که وقتی چشم بازکردم اثری از درد وناراحتی ندیدم،خوابیکه دیدم بماند،شفاگرفتم،بهمین سادگی،فقط درخواب شفا رو از امام رضا(ع)گرفتم،میدونستم که اتفاقی که ماهها بهش ایمان داشتم ومنتظرش بودم افتاده ولی اطرافیان بانگرانی چشم دوختن به آزمایشات.... 

نتیجه همون بودکه باید...رشد سلولهای سرطانی وپیشرفتشون متوقف شده بودکه بماند،دکترها از معجزه میگفتن،میگفتن اتفاقی که افتاده باهیچ علمی امکان پذیر نیست ومن لبخندزدم،علمی درکارنبود...

دست دیگه ای درکاربود،درد رفت،مریضی رفت، و من که ماههادردهای شدیدتحمل کرده بودم حالا آسوده بخواب میرفتم،میدونستم بنده ی رو سیاهی بودم که مورد عنایت قرارگرفتم ومیدونستم که این عنایت بانظرشهیدنصیبم شده وگرنه من کجاو..... 

الان که این متن رومینویسم تقریباً یک ماه شده که ازسلامت کاملم مطمئن شدم ولی توسلم به شهید روحفظ کردم،ارتباطم باشهیدرو قطع نکردم،همرزمان شهید میگن وقتی تومنطقه یه کارسختی رو میخوایم ممکن کنیم متوسل میشیم به روح مطهرشهید... 

من اول آبان شهید رو توهمین گروه شناختم ولی توی همین فاصله4 ماهه زندگی من رو متحول کردشهید 

حالا دلیل ذکر این اتفاق واقعی فقط این نبود که خاطره ای گفته باشم،هدفم یادآوری سرمایه هایی بودکه گاهی ازشون غافلیم،شهدا سرمایه های ماهستن،دارایی مامعصومین هستن،قمربنی هاشم وبی بی شام و...

دارایی ماشهدای ماهستن،قدرشون روبدونیم 

در آخر ازبانیان تشکیل چنین گروههایی که بقول امام خامنه ای افسران جنگ نرم هستن(بخصوص مدیر محترم گروه پربار" دم عشق،دمشق") تشکر میکنم وبراشون آرزوی توفیق بیشتردارم.شادی روح شهدای بزرگوار مدافع حرم شهیدابوهادی،ابوحامد،فاتح،ذوالفقار،نجفی،بخصوص شهدای گروهمون شهید جواد محمدی و علی الخصوص شهیدصدرزاده صلوات....

ارسالی توسط یکی از اعضای مخاطبین گروه  دم عشق.

شهادت احمد گودرزی در سوریه

چهارشنبه, ۱۹ اسفند ۱۳۹۴، ۱۱:۱۸ ق.ظ



یکی از پاسداران شهرستان ورامین در سوریه به شهادت رسید.

به گزارش مدافعان حرم خبر شهادت یکی دیگر از رزمندگان ایرانی مدافع حرم اعلام شد.

سروان احمد گودرزی که از پاسداران شهرستان ورامین بود، در نبرد با تروریست های تکفیری در سوریه به فیض شهادت نائل آمد.

این شهید دلاور از اهالی استان لرستان و ساکن شهرستان ورامین بود که در سومین اعزامش به سوریه به شهادت رسید.

شهید گودرزی دومین شهید پاسدار مدافع حرم شهرستان ورامین است و پیش از او مهدی ثامنی راد از پاسداران شهرستان ورامین در استان حلب سوریه شهید شده بود.

http://modafeon.blog.ir/post/1665

شوخ طبعی شهید محمدرضا دهقان

چهارشنبه, ۱۹ اسفند ۱۳۹۴، ۱۱:۰۹ ق.ظ


محمدرضا خیلی باانرژی بود و شوخ طبع. در دوران خادمی، باتمام خستگی های ناشی ازکار ، شیطنت هایش به جا بود و

هر شب باخادم ها جشن پتو و ... اجرا میکرد .

مسئولمان دائما به من و محمدرضا تذکر میداد که کمتر شیطنت کنیم. یادم هست که یک بار آن برادر مسئول عصبانی شد و سرمان داد زد .

من ازاین رفتار خیلی ناراحت شدم و حتی تصمیم گرفتم  که برگردم و ادامه ندهم. اما محمدرضا آرام و ساکت بود و چیزی نگفت و با همان اخلاص همیشگی به خادمی اش ادامه داد. و سرانجام و عاقبت این خادمی، با شهادت گره خورد.

کانال شهید @shahid_dehghan

شهید محمدرضا دهقان

شهادت شب اول صفر۹۴

غروب جمعه

متولد۷۴

@Shohadaye_Modafe_Haram 

دلتنگی دختر شهید ثامنی راد

چهارشنبه, ۱۹ اسفند ۱۳۹۴، ۱۱:۰۶ ق.ظ


 این طفل عجب غمی به سیما دارد .

انگار هوس دیدن بابا دارد .

تلنگر به بعضی ها :این لحظه چند …؟

@GMHARAM 

خاطره ای از شهید میردوستی

چهارشنبه, ۱۹ اسفند ۱۳۹۴، ۱۱:۰۱ ق.ظ

بسم رب الشهدا

شهید آقا سید محمدحسین میردوستی در تاریخ سیزده تیر هفتاد به دنیا آمد.

و در تاریخ اول آبان نودوچهار همزمان با تاسوعای حسینی در هنگام دفاع از حرم مطهر عمه سادات، حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) به درجه رفیع شهادت نائل گشت.

پیکر مطهر شهید در قطعه ۵۰ گلزار شهدا ی بهشت زهرا(سلام الله علیها) به خاک سپرده شد.

شهید بزرگوار یه محمد یاسا ی نازنین برای یادگار از خود به جا گذاشت.

دوستان شهید می گفتن : در روز آخر که این شهید بزرگوار و همرزمانش سوار اتوبوس شدند و ما خواستیم با آن ها خداحافظی کنیم، با لبانی خندان و بشاش بودند که حالات «حبیب ابن مظاهر» در شب عاشورا را برایمان تداعی کردند.

داخل مستندازآسمان دیدم مادرعزیزشون میگفتنوقتی پسرشونو محمد حسین صدا میکردن ایشون میگفتن سید رو هم بگو.

بعد میگفتن سید محمد حسین. اما شهید باز میگفتن آقا هم قبلش بگو:و مادرشون آقاسیدمحمدحسین  صداشون میکردن.

خیلی خوشم میاد یکی انقدر بخودش احترام میذاره.

آدما خودشون برای خودشون احترام میارن

همرزم شهید تعریف میکردن: شهید وصیت کرده بودن انگشتر فیروزه ای رو که دست چپشون بود بعد از شهادت به دست فرزندشون محمد یاسا برسه.

ولی وقتی کاوری که پیکر شهید درش بود باز کردم تا به وصیت عمل کنم متوجه شدم شهید دست در بدن نداره در روز تاسوعا به مولا اباالفضل العباس اقتدا کرد و شهید شد.

 دهه هفتادی

@kamali_modvari

وصیت نامه شهید مدافع حرم شهیدمهدی ثامنی راد

چهارشنبه, ۱۹ اسفند ۱۳۹۴، ۱۰:۵۳ ق.ظ



بسم الله الرحمن الرحیم

با عرض سلام محضر مبارک حضرت ولی عصرامام زمان (عج) و روح پرفتوح حضرت امام خمینی (ره) و شهدای صدراسلام تا به حال و مقام معظم رهبری و فرمانده کل قوا حضرت امام خامنه ای وخانواده ودوستان عزیزم.

حضور و توفیق اینجانب به این سرزمین امام زمان و خدمت کردن دراین راه مقدس که یک اعلام حکم جهاد از جانب ولی امر مسلمین اعلام شده است بسیار خوشایندست. تقدیر چگونه باشد خدا می داند. ولی وظیفه و شرع را باید عمل نمود و این چند جمله را که در موضوعات مختلفی آن را بیان می دارم و به این مصحف می نگارم:

دوستان وهمرزمان من سلام؛ آنچه از این خلقت به این حقیر اثبات شده این بود که هیچ چیز را بهتر از این ندیدم که دوستان، صداقت دینی داشته باشند و کاری به این ناملایماتی که اتفاق می افتد دربین افراد ، سازمان و جامعه نداشته باشند. 

ما باید سعی کنیم کار و وظیفه خود را به نحو احسن و آن طوری که وظیفه ما هست انجام دهیم و سعی کنیم درحیطه کاری خود پیشرفت کنیم و یک فردی باشیم دارای معلومات عالی و بدانید که ما باید با کسب تجربه افرادی مفید باشیم برای حفظ و حراست و نگهداری اسلام.

برادران من، خود را دست کم نگیرید. دنیا و ابرقدرت های دنیا از لباس سبز ما و اسم ما می ترسند و آن هم بخاطر ایمان درون قلب شما دوستان است. خود را کوچک نشمارید. بدانیدکه ما الگویی همچون اباعبدلله الحسین و ابوالفضل العباس داریم. ما علی اکبر و علی اصغر داریم. این خاندان عصمت و طهارت از کودک شش ماهه برای ما الگو قرار دادند تا پیرمردی همچون حبیب بن مظاهر. پس بدانید که ادامه دادن راهی همچون این بزرگواران راه به شهادت و رسیدن به معبود حقیقی است. 

به راستی که صحبت و درد دل زیاد است ولی نه این حقیر مجال نوشتن دارم و نه اینجا دل و جان فرصتی می دهد که ازکربلایی بودن دل کَند و آن راتوصیف کرد.

@TahavolateMantaghe

شهدای مدافع حرم حزب الله لبنان

چهارشنبه, ۱۹ اسفند ۱۳۹۴، ۱۰:۴۹ ق.ظ

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق،  مدتی است که رزمندگان بسیاری با عنوان مدافعان حرم اهل بیت عصمت و طهارت(ع) با ملیت‌ها و نژادهای مختلف داوطلبانه عازم سوریه می‌شوند و در دفاع از حریم اهل‌بیت و ارزش‌های مقاومت اسلامی جان خود را فدا می‌کنند. این مقاومت بین‌المللی نشان داده است که جهاد و گفتمان مقاومت، مرزهای جغرافیایی را درنوردیده و هر کسی فارغ از نام کشور و ملیت داوطلب ایستادگی در برابر تروریست‌های تکفیری در جغرافیای اسلام است. مجاهدان لبنانی و اعضای حزب‌الله لبنان در این میان نقش فعالی را ایفا می‌کنند و حضور پررنگی در میان مدافعان حرم دارند. آن‌ها در این راه شهدای بسیاری نیز تقدیم اسلام کرده‌اند. 15 نفر از مجاهدان لبنانی طی دو هفته گذشته یعنی از 23 فوریه تا هفتم مارس سال 2016 میلادی در سوریه به شهادت رسیدند. این شهدا در ایام فاطمیه همچون حضرت فاطمه زهرا(س) مظلومانه در دفاع از حریم اهل بیت(ع) به شهادت رسیدند. یکی از این شهدا سردرا علی فیاض، از فرماندهان و سرداران ارشد حزب الله است که از روزهای ابتدایی این جنگ در درگیری‌ها حضور داشت و دلیرانه می‌جنگید. 

مفقودالاثر نواز رضایی

چهارشنبه, ۱۹ اسفند ۱۳۹۴، ۱۰:۴۶ ق.ظ



در عملیات  هندرات دو مفقود گردید پدری دارد که هر هفته در بهشت زهرا تهران  در قطعه ای 50 سر مزار شهدای مدافع حرم بیاد فرزندش حاضر میشود و یکی از آرزوهایش این است  که شهادت  فرزندش  قبول حق شده باشد و بدن فرزندش برگردد .

این پدر عزیز بسیار صبر دارد بلطف خدا و معصومین (ع) 

لشکر فاطمیون 

@Sh_fatemi

شهید احمد مجدی

چهارشنبه, ۱۹ اسفند ۱۳۹۴، ۱۰:۳۷ ق.ظ


 «احمد مجدی» به تاریخ 15 اردیبهشت 1346 شمسی، در دزفول متولد شد. وی از رزمنده‌گان سال های دفاع مقدس و از پاسداران واحد عملیاتِ «لشکر 7 ولی عصر(عج الله تعالی فرجه الشریف)» بود که پس از آغاز نبرد علیه «مزدوران سعودی» و «پیروان اسلام آمریکایی»  در «سوریه»، داوطلبانه، به عشق دفاع از حرم «بانوی مقاومت» حضرت زینب کبری(سلام الله علیها) راهی این کشور شد و سرانجام به تاریخ 13 بهمن 1394 شمسی، در منطقه‌ی عملیاتی  «حلب» بال در بال ملائک گشود. پیکر پاک او در زادگاهش تشییع و تا ظهور مولایش به امانت سپرده شد.

آن چه پیش رو دارید، یک چَت ساده در فضای شبکه اجتماعی، موسوم به «واتساپ» است که طی آن خبری از «احمد مجدی» بین دو تن از رزمنده گان «لشکر 7 ولی عصر(عج الله تعالی فرجه الشریف)» تبادل شده است:

سایت جام نیوز

شهید مسعود طاهری

چهارشنبه, ۱۹ اسفند ۱۳۹۴، ۱۰:۳۴ ق.ظ


مسعود اعزامی گروه 21 بود او همیشه گوشه گیری میکرد هیچ عکسی هم با لباس نظامی ندارد روزی که پیکرش برگشت و خاکسپاری شد  پنجشنبه آخر سال 1393 بود.

خیلی غریب بود برای تشییع پیکرش حدودا  بیست نفر آمده بودند  محل تشییع پیکر شهید  فلکه اول دولت آباد بود چون جمعیت خیلی کم بود اصلا تشییع پیکر انجام نشد  و آمبولانس راهی بهشت زهرا شد و در بهشت زهرا چند قدم روی دستان خانواده های معظم شهدا تشییع شد موقع نمازش یک روحانی نبود که بر این شهید مظلوم نماز بخواند در آخر یک روحانی که رهگذر بود آمد بر پیکرش نماز خواند و در قطعه 50 در کنار هم رزمانش آرام گرفت .

یادش گرامی 

ولادت : 1373

شهادت : 11 اسفند 1393

لشکر فاطمیون

@Sh_fatemi

دست نوشته شهید صدرزاده بر روی عکس شهید صابری

چهارشنبه, ۱۹ اسفند ۱۳۹۴، ۱۰:۲۹ ق.ظ


راز نمــــــــــاز شــــــــــهادت

سه شنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۴، ۰۶:۱۶ ب.ظ


دو رکعت نماز آقا مهدی قبل از خواب به نقل از خواهر شهید  مهدی ثامنی:

من وآقا مهدی از همان بچگی رابطه عاطفی خاصی بینمان حاکم بود و سعی هردو ما بر این بود که در تمام مراحل زندگی پشت وپناه یکدیگر باشیم ، با ورود حقیر به بسیج که همزمان با فرماندهی آقا مهدی بود،  این هم بستگی بیشتر از پیش شد و چون فاصله سنی حقیر با ایشان کم بود، دلیل دیگری  شد  بر علاقه ی بیش از حد من نسبت به ایشان ،از همین رو اقوام و خویشاوندان نزدیک مثال من و آقا مهدی را، مثال حضرت زینب (س) وامام  حسین (ع)میزدند.

دوازده یا سیزده ساله بودم که متوجه شدم آقا مهدی هر شب قبل خواب دو رکعت نماز میخوانند که دلیل آن را نمیدانستم.

چون حقیر نسبت به آقا مهدی شرم وحیای خاصی داشتم، باعث میشد که نسبت به خیلی از کارهایی که انجام میدادند، ورود نکنم وسوال وپرسشی انجام ندهم .چون میدانستم قطعا در مورد انجام آن ،فکر وبرسی انجام داده است،همین باعث شد تا سالیان متمادی این سوال در ذهنم باشد ،که این دورکعت نماز که ایشان میخوانند دلیلش چیست ؟ تا اینکه یک شب مادر بزرگ مرحوممان خطاب به آقا مهدی گفتند: که مادر جان همه نصف شب بیدار میشوند ونمازشب میخوانند ,توسر شب نماز میخوانی؟ ;این چه نمازیست؟ 

آقا مهدی جواب دادند: که حالا بعدا به شما میگویم ,

ایشان با اسرار گفتند:حالا بگو 

آقا مهدی با شرم خواصی فرمودند:عهد کردم تا آخر عمرم دورکعت نماز برای بی بی حضرت زهرا(س)به نیت شهادت بخوانم. .آنجا بود که علامت سوالی که چند سال در ذهن من بوجود آمده بود پاک شد.

 مادربزرگم به آقا مهدی گفتند:توهنوز نه درس و تحصیل راتمام کردی، نه سربازی رفتی، نه سر کار رفته ای ونه ازدواج کرده ای، برای اینها نماز بخوان .

آقا مهدی با لبخند جواب داد:برای آنها هم باخدا عهد کردم نمازهایم را اول وقت وبه جماعت بخوانم.

آقا مهدی تا آخر عمر شریفش پای عهدش با خدا ایستاد وخداهم وفای به عهد کرد . 

بانک اطلاعات شهدای مدافع حــــــــرم 

@Shohadaye_Modafe_Haram

گفتگو با خانواده شهید زمانی بخش آخر

سه شنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۴، ۰۶:۰۷ ب.ظ

رسول زمانی برادر شهید

نحوه شهادتش به چه صورت بود؟

رسول، برادر شهید: دوره تخریب را در کربلا گذارنده بود. در این مدت شهرهای مختلف همچون فلوجه و موصل بود در عملیات جرف الصخر به فرماندهی قاسم سلیمانی حضور داشت. در خاکریزی با تعدادی از نیروها منطقه را پاکسازی می‌کردند. قبل از شهادت به دوستانش گفته بود که فرصت برای نوشتن وصیت نامه نشد بیاید به هم قول دهیم که اگر هر کداممان شهید شدیم پیکر یکدیگر را به عقب بیاوریم. اگر من شهید شدم یادتان باشد که به خانواده‌ام بگویید که مرا در قطعه 26 بهشت زهرا دفن کنند. در آخر هم خواسته بود که یک عکس حجله ای بگیرند. پس از گرفتن عکس یادگاری چند دقیقه بعد پای حمیدرضا در یک تله انفجاری گیر می کند و به شهادت می رسند.

به دلیل این که منطقه در دست دشمن بود نتوانستند پیکرش را به عقب بیاورند. سه روز بعد که منطقه را پس می‌گیرند دست و سر حمیدرضا را پیدا می‌کنند. ابتدا پیشنهاد دادند که آن قسمت از بدنش که پیدا شده است را در کربلا دفن کنند اما با پیگیری‌های که انجام دادیم خواستیم که قبری در کشورمان داشته باشد تا در مواقع دلتنگی بر سر مزارش برویم.

مرتضی برادر شهید:

 یک سال قبل از شهادتش، شب احیا در بهشت زهرا و قطعه شهدا بودیم. دوستش به تازگی به شهادت رسیده بود. برای خواندن فاتحه بر سر مزارش رفتیم تا فاتحه‌ای بخوانیم. دختر شهید سه ساله بود که بر سر قبر پدر بازی می‌کرد. رو به من کرد و گفت: "سال دیگه حلنا بر سر مزار من بازی می‌کند." در آنجا گفت که قطعه‌ 26 بهشت زهرا(س) را دوست دارد و اگر شهید شد در آنجا دفنش کنیم. آن لحظه حرفش را جدی نگرفتم اما همین اتفاق افتاد سال بعد حمیدرضا شهید و در همان قطعه به خاک سپرده شد.

پس از چند روز تکه‌های دیگری از بدنش را پیدا کردند که آن را در کربلا دفن کردند.

حمیدرضا به آرزویش رسید زیرا دوست داشت هم در کربلا دفن شود هم در قطعه 26 بهشت زهرا(س).

مراسمی برای شیهد عربی

سه شنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۴، ۰۶:۰۴ ب.ظ

اجرای سرود توسط دانش آموزان مدرسه شهدای۱۵ خرداد شهرستان خمین برای شهید مدافع حرم علی اکبر عربی  کانال شهدای مدافع قم