مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)

در این وبلاگ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) معرفی می شوند.

مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)

در این وبلاگ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) معرفی می شوند.

در این وبلاگ سعی می شود با معرفی شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س)، گوشه ای از رشادت های این غیور مردان به تصویر کشیده شود.

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۲۷۰ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۵ ثبت شده است

خاطره ای از شهید حسین جمالی

چهارشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۵:۰۵ ب.ظ

بابرادرش صحبت میکردم، شهیدتپه جاسوسان باشهیدان کمیل ومحمدبوده،درهمون عملیات هم جانبازجاسوسان میشه،میگفت کمیل روپای حسین شهیدشده...

بعداینکه برگشته بودخونه به خونوادش میگه که تصادف کردم،وبعدازشهادتش حقایق روشن میشه...

هروقت که مرخصی میومده سری هم به پدرمادرشهیدصفری میزده،

روزی که میرفت سوریه ازش میپرسن حسین کی برمیگردی خونه،گفت طولی نمیکشه  تاسوعاخونه ام، که صبح تاسوعا شهید میشه وبرش میگردونن.

شعری که بر روی پیراهن شهید نوشته شده است

چهارشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۵:۰۱ ب.ظ

شهید «سیدرضا حسینی» از شهدای افغانستانی مدافع حرم است که که دست نوشته‌ی جالبی بر روی پیراهن خود دارد.

«سیدرضا حسینی» از رزمندگان افغانستانی مدافع حرم عضو لشگر فاطمیون بود که ششم مهر ۹۳، در نبرد با «مزدوران سعودی»  در سن ۱۸ سالگی به درجه‌ی رفیع شهادت نائل آمد و در  گلزار شهدای ورامین به خاک سپرده شد.

دوستان این شهید والامقام پیراهنی از وی به خانواده اش تقدیم کردند که دست نوشته‌ی جالبی از سوی شهید بر آن درج شده بود:

در سینه شراره های غم می ریزیم

خون، پای ورودی حرم می ریزیم

گر پا بگذارید به صحن زینب

والله زمانه را بهم می ریزیم

ما جلوه ای از یک غضب عباسیم

بر حرمت ناموس خدا حساسیم.

سایت جام نیوز

خاطره ای از کودکی شهید مدافع حرم

چهارشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۴:۵۶ ب.ظ


اینجا خونه مادرم هستش، فردای مراسم عروسی برادرم بود می خواستیم از مسعود عکس بگیریم ، هر کار کردیم عکس امام رو از دستش بگیریم و سر جاش بذاریم بعد از مسعود عکس بگیریم ،مسعود عکس امام (ره) رو رها نکرد و مثل همیشه با لبخند زیباش ایستاد و این عکس به یاد ماندنی رو انداخت.

مسعود عزیزم از ولادت تا شهادت عاشق ولایت بود

نقل از مادر شهید

کانال شهید @shahidmasoudasgari

شهادت شب اول صفر بعد از اذان

@Shohadaye_Modafe_Haram 

صحبتهای همسر شهید روح الله قربانی

چهارشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۴:۴۸ ب.ظ


چند وقت پیش در یک هیات دانشجویی آشنا شدم با "زینب فروتن"

 یک  دهه هفتادی ای که بعد از فقط چند صباحى زندگی مشترک حالا دیگر شده است همسر شهید مدافع حرم... روح الله قربانی.

شروع کرد برایمان به تعریف، دورش حلقه زدیم، بچه ها دست به قلم شدند...

میگفت: شهدای هشت سال دفاع مقدس رو سر ما جا دارن اما حضرت آقا گفتن مدافعین حرم دو تا اجر دارن: 1.هجرت 2.جهاد

میگفت: روح الله از درد آدما دردش می گرفت... نمیتونست بی تفاوت باشه . روزی نبود که نگه دنیا کم و کوتاهه ها!

میگفت: آنقد به روح الله وابسته بودم که حتی یه گیره روسری بدون روح الله نمیخریدم؛ اما حالا خودمو انداختم توو دامن خدا. اگه آدم مطمئن باشه خدایی هست، پشت سرشو حتی نگاه نمیکنه!

میگفت: وقتی ازدواج کردیم حتی یک درصد هم فکر نمیکردم همسرم شهیدبشه... روح الله همه زندگیم بود.

میگفت: بچه ها خونه های بی مرد داره تکرار میشه؛ مراقب باشید جا نمونیم!

مردمو مطلع کنید از شهدای مدافع حرم... همه میگن میخواستن نرن... خیلی مظلوم واقع شدن... خود شهدا دعاتون میکنن!

میگفت: سوریه که آزاد شده...باید شماها زندگی هایی رو شروع کنید که توش بچه های شجاع واسه آزادکردن قدس پرورش بدید.

میگفت: هروقت میخوام خودمو آروم کنم، میگم اگه همه کس و همه چیزتو از دست دادی، خدا رو شکر که واسه امام حسین بوده هرچند تو کجا و حضرت زینب؟!...

میگفت: با خبر شهادت شهید همدانی خیلی بی تاب بودم، چند روز بعد روح الله بهم زنگ زد. بهش گفتم من خیلی گریه کردم واسه شهید همدانی؛ روح الله گفت: بعدازاین دیگه واسه خبر شهادت هیچ کس گریه نکن!

عاقبت بخیری آدما گریه نداره...

میگفت: بعد از شهادت شهید صدرزاده روح الله زنگ زد بهم و گفت: ببین همسر مصطفی رو؛ چقدر محکم ه... تو هم دوست دارم اگه شهید شدم اینطوری باشی.

میگفت: روح الله واسه من مثل امامزاده بود؛ از قنوت های نمازش حاجت میگرفتم!

میگفت: خیلی ها میگن شهید مرده، نیست دیگه کنارت اما من این روزا روح الله رو بیشتر از زمانی که کنارم بود دارمش؛ آدمایی که دنبال جسم ان شهادت رو مرگ میبینن... باید نگاه رو تغییر داد... ما خدا رو نمیبینیم و لمسش نمیکنیم اما همیشه باورداریم هست و کمکمون میکنه.

میگفت: سوریه خط مقدم ایران...اگه شوهرای ما جلوی داعش اونجا مقاومت نمی کردند الان داعش وسط ایران بود

میگفت: خیلی وقتا بهم میگن شوهرت شهید شده عوضش کلی پول و سهمیه و اینا بهتون میدن... بهشون میگم به ولله اگر دربرابر یک میلیارد حاضر باشید اضطراب ما رو به هنگام زنده بودن همسرامون و دلتنگی ما بعد از شهادتشون رو تحمل کنید.

میگفت: روح الله همیشه میگفت زینب من به خاطر این چادر روی سرت دارم میجنگم، نیاد روزی که روو سرت نباشه.

میگفت: خدا خودش توی قرآن گفته جهاد، مرگ هیچ کس رو جلو عقب نمیکنه... پس اگر هم نمیرفتن، اجلشون اون موقع بود...چه خوب که باشهادت رفتن... 

میگفت: چون راکت خورده بود به ماشین روح الله و شهید سرلک تقریبا هیچی ازشون برنگشت به ما فقط یه صورت از روح الله نشون دادن... .

میگفت: ایشالا یه روز حلب میشه شلمچه... اردوی راهیان میریم سوریه و محل شهادت همسرامون رو میبینیم...

میگفت: برامون دعاکنید که توو این راه صبور باشیم... ماهایی که عزیزترین کسمون همه چیزمون رو توو راه امام حسین دادیم...

میگفت: اگر یه چیز تو زندگیم باشه که به سبب اون توفیق پیداکردم که عنوان همسرشهید بگیرم، نماز اول وقته...

متولد دهه هفتاد بود اما ادبیاتش شده بود همان ادبیات همسران شهید در سالهای دهه شصت ... همان استحکام... همان دل قرص... همان شور و حال...

و من در تمام طول حرف زدن هایش به این فکر میکردم که او قد کشیده در همین دهه ای ست که میلیاردها میلیارد خرج همایش ها و سمینارهای بی حاصلى کرده اند که نکند تهاجم فرهنگی او و هم نسلانش را به بیراهه ببرد...


کانال مدافعان حرم 

@modafeaneharam

خواب دیدن دو شخص درباره شهید هادی نژاد و شیرعلی

چهارشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۴:۴۱ ب.ظ


خواب مادر شهید محمد هادی نژاد 

من محمد را درخواب دیدم که به من گفت مادر جان اگر میدانستم 

اینجا انقدر جایم خوب است زود تر از اینها به دفاع از خانم زینب کبری 

میپرداختم. 

خواب دوست شهید هادی نژاد 

من در خواب شهید هادی نژاد و شهید شیرعلی رو دیدم که داشتند حرم حضرت زینب رو میساختند. 

کانال شهید جهادگر محمد هادی نژاد 

@shahid_mohammad_hadi_nezhad

@shahid_mohammad_hadi_nezhad

یا حسین

شهید حمید صادقی (فاطمیون)

چهارشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۴:۳۵ ب.ظ


شهید حمید صادقی 

تاریخ شهادت  3 /4 /1393

مزارش در گلزار شهدای بهشت زهرا قطعه 50

@sh_fatemi

بوسه ای که عاقبتش شهادت شد

چهارشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۴:۲۱ ب.ظ


روایتی از جواد نوری؛ برادر شهید علیرضا نوری

خنده رو و دوست داشتنی بود. خیلی زود با همه ارتباط برقرار می کرد.

جگر گوشه اش را از سفر کربلا داشت، برای همین اسمش را گذاشته بود علی ا کبر... همیشه برای صدا زدنش از کلمات خاصی استفاده می کرد. 

جنس دوست داشتنش متفاوت بود خیلی. علی ا کبر را یادگار خود نمی دانست، او را ولیعهد خود خطاب می کرد.

برای رفتن به سوریه سه بار اقدام کرده بود، ولی انگار تا خود حضرت زینب (س) نطلبند، هیچکس نمی تواند در رکاب مدافعان حرم قدم بگذارد.

بار آخر که قرعه به نامش افتاد، ساک سفر را بست و رفت. رابطه برادری ما بعد از سن 17 سالگی، رنگ دیگری به خود گرفت. اصلا جیک و بوکمان بیشتر شد با هم.

پاتوق همیشگی علیرضا گلستان شهدا بود. دلش که می گرفت می شد آنجا راحت پیدایش کرد. بعد از شهادت بهترین دوستش،

 رو ح الله کافی زاده، بیشتر هم می رفت آنجا. یک سالی بین علیرضا و روح الله فاصله افتاد. فاصله ای که زود تمام شد،

 هم زود و هم خوب. عاقبت در رفتن، هم مسیر شدند. شهادت راهشان را تا

آسمان یکی کرد، جایی نزدیکی های حرم حضرت زینب  (س) ...  علیرضا دوست دیگری هم داشت که سال 80 به شهادت رسید و رفتن او، حسابی متاثرش کرد.

 برای همین، همیشه عکس شهید اصغری را در جیباش به همراه داشت. از ارادت همیشگی علیرضا نسبت به پدر و مادر گفت. از جنس خوب رفتارش در برابر آنها. یک شب در حالی که پدرم خواب بود، وارد اتاق شد و کف پای پدر را بوسید. به گمانم همین کارها راه را برایش هموار کرد تا اینکه شهادت شد بهترین راه برایش، برای رسیدن به خدا.

می گفت گل از گل علیرضا شکفته می شد وقتی مادرم را می دید. پیشانی اش را غرق بوسه می کرد هر بار که چشم هایش به چشم های مادر می افتاد.

وقتی رفت، می دانست برگشتی ندارد. می دانست خوب هم می دانست دارد به کجا عزیمت می کند.

ویژه نامه روز شهید اصفهان زیبا

کوچک ترین شهید حزب الله

چهارشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۴:۱۸ ب.ظ

الشهید المجاهد محمد عباس الموسوی

کوچک ترین شهید حزب الله لبنان

بامان الله ...یاشهید الله ...

 @ravaayatefath ‌

دیدن پدر در داخل ضریح

چهارشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۴:۰۳ ب.ظ

چند روز پیش در سوریه حرم بی بی زینـــــب سلام الله علیها محمد حسین سامانلو فرزند کوچک شـــــهید مدافع حـــــرم سعید سامانلو هر بار که در حرم بی بی زینب (س) و حضرت رقیه (س) قرار می گرفت با نگاه به داخل ضریح بیان می کرد  پدرم آنجاست.

او با زبان کودکانه به مادر و اطرافیان می گفت که پدرم آنجا نشسته و غذا می خورد و به پدر می گفت که پیش من بیا

و رو به بقیه می کرد که پدرم نمی آید آنجا نشسته...

خاطره 

شهیدسعیدسامانلو

@Shahid_samanlo


شهید اسدالله جعفری (فاطمیون)

چهارشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۳:۵۷ ب.ظ



شهید«اسدالله جعفری»

فرزند:میرزاحسین

متولد:1371

تاریخ اعزام:93/08/25

تاریخ مفقود:2ماه بعد از اعزام

از وقتی که فهمید تو سوریه جنگ شده و هر کسی که تمایل به رفتن داره میتونه داوطلبانه بره؛همیشه میگفت:« سیما‌خانم» میخوام برم و تو راضی باش تا من برم.

تا اینکه یه روز تو بهشت معصومه(س) در حال بازگشت از سر مزار پدرم؛گفت: بریم و سر مزار شهدا فاتحه ای بخونیم.

رفتیم فاتحه خوندیم و به بابای‌امیر گفتم: پاشو دیگه بریم که دیر شده،دقیق یادم نیست سر مزار شهید‌فیاض نشسته بود.

بهم گفت:خوش بحال این شهدا چه سعادتی نصیبشون شده گفت:کاش کاش منم جای اینا بودم خداکنه این سعادت نصیب ما هم بشه.

رو بهش کردم و گفتم خدا نکنه تو نباشی منو «امیر» چی کار کنیم گفت:نگو خدا نکنه بگو ان شاالله شهادت قسمت هممون بشه.

گفت:همه می میرن مرگ برای همه ست اما مهمه چه جوری و دعا کن همیشه که این جور مرگ ها نصیبمون بشه مرگ با عزت.

حرفش رو هیچ وقت یادم نمیره چند مدت بعدش رفت؛رفت و هنوز برنگشته دو ماه بعد رفتنش بهم زنگ زدن و گفتن که شوهرم مفقود شده.

او هم مثل بقیه که آرزوی شهادت داشت به آرزوش رسید؛خوش به سعادتشون ان شالله دست ما را هم تو اون دنیا بگیرن.

آخرین باری که بهم زنگ زد انگار داشت وصیت میکرد بهم گفت: مواظب خودت و امیرم باش سعی کن تو زندگیت قوی باشی به پسرم بگو من واسه چی رفتم؛هر وقت بزرگتر شد بهش توضیح بده. 

گفتم:چرا این حرفارو می زنی؛ ان شالله خودت سلامت برمیگردی گفت هر چی قسمت باشه شما را سپردم به حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(س).

خاطره ای از شهید«اسدالله جعفری» از شهدای « فاطمیون» به روایت «همسر شهید»


ڪاناڸ رسمے«سرداراڹ فاطمیوڹ»

telegram.me/joinchat/BiR4FjzRqhg2VN5QCqs4jg

تولد پسر شهید صدرزاده

سه شنبه, ۷ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۵:۱۸ ب.ظ


امروز تولدشه

تولد یک سالگی

تولد محمد علی صدرزاده

"محمدعلی تولدت مبارک"

گفتند برای به دنیا آمدنش باید از او بگذری.

من نیز از او گذشتم.

گفتند به شهادت میرسد

گفتم مبارک است.

محمد علی 

تولدت مبارک

بابا مصطفی منتظر آمدنت است

امروز تولد محمد علی صدرزاده است

یادگار اقا مصطفی صدر زاده

امروز دیگر محمد علی برای خودش مردی شده 

سربند لبیک یا زینب به  سر می بندد و مدافع حرم بودن را از کودکی تمرین میکند.

تولد یک سالگی مبارک

کانال رسمی شهید مهدی صابری

 @shahid_saberiberi

شهادت دو مدافع حرم

سه شنبه, ۷ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۵:۱۱ ب.ظ

 

شهادت مدافعان حرم الیاس چگینی و شهید زکریا شیری از پاسداران تیپ 82 سپاه صاحب الامر(عج) قزوین، که آذر ماه سال گذشته در استان حلب سوریه به شهادت رسیده بودند و پیکر مطهرشان در منطقه جا مانده بود و تاکنون به کشور بازنگشته تایید شد.

از هر کدام از این دو شهید عزیز دو فرزند به یادگار مانده است.

وصیت بسیار زیباۍشهید (عدالت اکبری )

سه شنبه, ۷ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۵:۰۷ ب.ظ


سلام مرابه رهبرم امام خامنه ای برسانیدوبه ایشان بگویید شرمنده ام چون یک جان بیشترنداشتم تادرراه دفاع ازحریم اسلام وانقلاب تقدیم نمایم.

شهادت۹۵/۲/۴

@Shohadaye_Modafe_Haram

شهید سردار سیدعلی عالمی فاطمیون

سه شنبه, ۷ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۵:۰۲ ب.ظ


برادر عالمی یکی از اولین نیروهای فاطمیون بود ایشان مرد پرتلاش و دلسوز بود .

آخرین بار که دیدم یک ماه قبل از شهادتش بود 

با شوخی بهش گفتم سید جان نورانی شدی نکند شهید بشی !؟

اما با حسرت گفت ما کجا و شهادت کجا ؟! 

گلویش را بغض گرفت گفت تمام دوستانم دست مزد شان را  گرفتند رفتند ولی من لایق نبودم  دیگه خسته شدم کاش بی بی زینب س  دست مزد منو هم  میداد میرفتم  

من بهش گفتم سید جان فعلا کار داری بهت نیاز است گفت بیشتر از  سه سال خدمت کردم دیگه بسه .

سرانجام در ایام  محرم دست مزدش را گرفت و با لب خندان به جمع دوستانش شهیدش پیوست 

تاریخ ولادت 1352

تاریخ شهادت 8 آبان 1394

مزارش در گلزارشهدای بهشت رضا مشهد می باشد 

@sh_fatemi

شهید علی اصغر یوسفی فاطمیون

سه شنبه, ۷ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۴:۵۹ ب.ظ


 

شهید یوسفی  بعد از  شهادت دوستانش در دخانیه  لحظه شماری میکرد برای شهادت، توی نامه ای به دوستانش نوشته بود که من دارم میام.

توی عملیات دوم  دخانیه بعد از آزادی دخانیه دعوت حق را لبیک گفت و به جمع دوستانش شهیدش  پیوست

تاریخ شهادت  12 مهر 1393  

مزارش در گلزار شهدای بهشت زهرا  قطعه   50  

@sh_fatemi