این روزها عجیب دلتنگم و برایم سخت میگذرد...
زمان شهادت پدرم من نوزاد بودم. کمی که بزرگتر شدم فهمیدم، تکیه گاه هر دختری پدری است که من از داشتن آن محروم شده بودم اما به پدرم افتخار میکردم...
بعد از ازدواج با سید سجاد تکیه گاه ام را دوباره یافتم...
تکیه گاهم برای دفاع از حریم دختری رفت که این شبها پدرش را از دست داده است...
این روزها برایم سخت میگذرد..
برایم سخت است که شناسنامه ام را باز کنم و مهروفات همسر در آن خورده باشد...
به شناسنامه سید سجاد که نگاه میکنم،سخت است که میبینم در تمام صفحاتش مهرشهادت خورده است...
سخت تر برایم این است که شماره ای که هر روز با آن تماس میگرفتم،حالا دیگر هیچ وقت آن مشترک مورد نظر پاسخگو نیست...
برایم سخت است لباسهایی که هر روز اتو میزدم تن عزیزترین کس زندگی ام نمیرود و در کمد جا خوش کرده اند...
این روزها عجیب دلتنگم و برایم سخت میگذرد...
همسر شهید سید سجاد حسینی
برای صبوری دل تک تک همسران شهدا صلوات
https://telegram.me/joinchat/B0bupz1QIYYcpyMQs_Km0g
خواهران مدافع حرم
http://8pic.ir/images/tq2mnijn3r2ha5lwft7b.jpg