ارسالی یکی از کاربران گروه
به مناسبت تولد شهید مدافع حرم احمد اعطایی، که همسایه ما هستند، منزلشون مراسم مداحی و سخنرانی برقرار بود. مراسم ساعت 10 تموم میشد. چندتا از خانواده های شهدای مدافع حرم هم توی مراسم قرار بود شرکت کنند.
چون ایران نیستم، توفیق نداشتم شرکت کنم، ساعت حدود 23:30 داشتم با یکی از حاضران مجلس (که برادر یکی از شهدا هستند) تلفنی صحبت میکردم که مجلس چطور بود و... که گفت ما نرفتیم خونه، جمع شدیم امامزاده معصوم میخواهیم ختم صلوات بگیریم به جای کادوی تولد، ازطرف احمد هدیه به حضرت زینب.
همزمان داشتم پیامهای گروه رو میخوندم که مدیر محترم پیام دادند و.برای امر مهمی التماس دعا گفتند. به برادر شهید گفتم نیت رو پیروزی.رزمنده ها، به طور خاص برای امشب، قرار بدین...
صبح برام پیام فرستاده که: دیشب خواب دیدم، منزل شهید اعطایی همه جمع بودند و داشتند سینه میزدند، خود شهید اعطایی، مثل اون وقتها که بود، وسط ایستاده بود و دم گرفته بود، شهیدان امرایی، محمدخانی، دهقان امیری، کامران، عسگری، کریمی، امیدواری و مرادی هم دورش حلقه زده بودند.
یک دفعه شهید اعطایی دستش رو برد بالا گفت: برادرامون توی سوریه التماس دعا گفتند، خدایا بحق بیقراری دل بی بی زینب، امشب همه شون پیش خانم سربلند باشن، بعد همه با یه دم یاااااااحسین بلند شروع کردند به سینه زدن...